اهدای عضو ایثاری ماندگار / ضرباهنگ خوش زندگی، ارمغان اهدای عضو
مرگ مغزی مترادف با مرگ قلبی است و ثابت شده افراد مرگ مغزی شده دیگر به زندگی باز نمیگردند، اما با پیوند اعضایشان، میتوان حیاتی دوباره به بیماران نیازمند و در انتظار پیوند بخشید.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از بلاغ، در هیچ کجای دنیا، اشکها، لبخندها، مرگ و زندگی مثل پشت درهای اتاق عمل ساختمان اهدای عضو، به هم گره نخورده است، حال و هوای چشم انتظاران پشت در اتاق عمل بخش پیوند عضو، عجیب دیدنی است؛ عدهای برای از دست دادن عزیزترینشان، چهرهای نالان و گریان دارند و دیگرانی برای شنیدن خبر نجات بیمارشان و بهینه بودن پیوند، بیتابی می کنند و أمن یجیب میخوانند. مرگ مغزی مترادف با مرگ قلبی است و ثابت شده افراد مرگ مغزی شده دیگر به زندگی باز نمیگردند، اما با پیوند اعضایشان، میتوان حیاتی دوباره به بیماران نیازمند و در انتظار پیوند بخشید. *اهدا عضو عزیزترینها سختترین تصمیم زندگی اهدا عضو عزیزترینها سختترین تصمیم زندگی میتواند باشد، سختترین امضایی که میتوان رو برگهای انداخت، پذیرفتن مرگ عزیزی که قلبش هنوز میتپد باور مرگ را سخت میکند. 21 اردیبهشت ماه نخستین سالگرد خانعلی احمدی بود که با اهدا هشت عضو از بدنش شمع هشت زندگی را روشن نگه داشت، در این فصل از سال مسیر زادگاه مرحوم احمدی سرسبز و زیبا است، در کنار جاده سبز رویایی رانشها در چند نقطه دهن کجی میکند. به میدان سیر اتو میرسم با خانواده مرحوم احمدی تماس میگیرم و آدرس مزار را میگیرم، راهی مزار میشوم سعید فرزند ارشد در حال شستشوی مزار پدر است. ابراهیم طالبی برادر همسر مرحوم با یادآوری روز حادثه میگوید ساعت یک بعداظهر خبر سقوط خانعلی را از نردبان منزل به من اطلاع دادند، زمانی که به بیمارستان رسیدم پزشکان در حال اسکن مغزی بودند، بعد از اسکن و عمل چندساعته تیم پزشکی مرگ مغزی مرحوم را اعلام کردند. پزشکان برای بازگرداندن خانعلی به زندگی تمام تلاش خود را کرده بودند، اما شدت ضربه به سرش باعث شده بود به شدت آسیب ببیند و مرگ مغزی شود، ابتدا پزشکان از این طرف و آن طرف حرف زدند و وقتی مطمئن شدند ما آمادگی لازم را پیدا کردیم گفتند بیمار دچار مرگ مغزی شده و حتی یک درصد هم امکان ندارد او دوباره به زندگی بازگردد پس بهتر است اعضای بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کنیم. به این قسمت بیان خاطرات تلخ که میرسد فاطمه طالبی همسر مرحوم از خواسته شوهر در زمان قید حیات میگوید: همسرم در منزل همیشه عنوان میکرد دوست دارد یکی از کلیههای خود را به دایی خود اهدا کند تا از درد رنج دیالیز دایی را رها کند. دل نبودن همسر را تاب نمیآورد، دست برسنگ سرد مزار میکشد و بغض را رها میکند مرد خوب زندگی من که 30سال در کنارش زندگی خود را ساخته بودم، همه چیز به خوبی پیش میرفت تا 21اردیبهشت سال 98 هم زمان با ماه مبارک رمضان هنگام جابجایی اثاثیه منزل استیجاری از نردبان سقوط میکند و همه دلخوشی های من با سقوط خانعلی از بین رفت، تمام تلاش پزشکان بیفایده بود که سرانجام با تشخیص مرگ مغزی به بیمارستانی در تهران منتقل شد. *اهدای عضو اثری ماندگار برای اهداکننده کمیسیون پزشکی بیمارستان تهران هم مرگ مغزی را تایید کرد که از نزدیک شدن بیپدری 3 فرزندم در این دنیای بیرحم حکایت داشت، بنا به نظر پزشکان، اعضای بدن همسرم قابل اهداء بود که با توجه به خیرخواهی همیشگی خانعلی و این که بتوانیم پس از فوت او، اثری ماندگار از وی باقی بگذاریم، تصمیم به موافقت و رضایت اهدای اعضای قابل پیوند وی شدیم. همسر داغدار احمدی آهی میکشد و میگوید زمان اهدا عضو ابتدا خواسته شوهرم و اهدا کلیه به دایی مطرح و آزمایشات لازم انجام شد که متاسفانه آزمایشات مثبت اعلام نشد و همسرم برای پیوند به تهران متنقل شد. مادر خانواده درباره اعضای قابل پیوندهم توضیح داد: بنا شد قلب، کلیه و سایر اعضا، به تشخیص پزشک و با عمل جداسازی اعضاء، به صورت رایگان به بیمارانی که در صف انتظار پیوند بودند، اهداء شود. سعید کنار مزار پدر آرام و بیصدا نظارهگر عکس حک شده یر روی سنگ قبر است به سراغش میروم و از حال و هوای دلش هنگام امضای رضایت نامه به عمل جداسازی اعضای بدن پدر آرمیده در خاک میپرسم. آهی میکشد و میگوید: در میان همه فامیل عزیز و دوست داشتنی بود و همواره نگاه خیر به همه داشت، غم بیپدری سنگین است، آن هم درست در زمانی که باید تصمیم بزرگی در نبود پدری که تا چند ساعت پیش بزرگترین تصمیمات خانواده را میگرفت را بگیری... کلمات که از دهانش خارج میشود به وضوح میتوان دریافت که همچنان با گذشت یک سال از فوت پدر، پذیرفتن مرگ او در باورش سخت میگنجد، پشت شیشه اتاق مراقبتهای ویژه آخرین نگاهم را بدرقه پدر کردم، سختترین زمان برایم فرارسیده بود، پزشکان خبر مرگ مغزی را به مادر نگرانم و خانواده اعلام کردهاند؛ خبری که هرگز دوست نداشتم آن را باور کنم. پدرم هنوز نفس میکشید و صدای نفسهایش به خوبی گوشهایم را نوازش میکرد، نمیتوانستم بپذیرم که اوهیچ وقت چشمانش را به روی صورت منتظر ما باز نمیکند، پزشکان تیم پیوند به سختی کلمات را در خصوص اهدا عضو بیان کردند، دستانم روی کاغذ لغزید و ذره ذره پاره تنش را اهدا کردیم ما در کوتاهترین زمان قلب، کلیهها و سایر اعضا پدر را به بیماران نیازمندی که ادامه زندگیشان تنها به یک عضو حیاتی وابسته بود، اهدا کردیم تا پدر و مادر یا همسر نگرانی پس از تحمل سالها سختی بار دیگر لبخند بر صورت خسته شان نقش ببندد، حالا که خوب فکر میکنم میبینم رضایت از جانب پدرم بود نه ما. *نعمت تصمیمگیری درست در لحظات سخت ای کاش همه ما این نعمت را بهدست بیاوریم که بتوانیم در لحظات سخت تصمیم درست بگیریم، از خود میپرسم من اگر جای سعید و علی بودم واقعا چه تصمیمی میگرفتم پاسخم به خودم بغض است و بغض.... سعید رشته افکارم را پاره میکند و با لبخند نگاهش را به عکس پدر میدهد و میگوید میدانم که جایش خوب است اما اگر این قلب با جسم او به زیر خاک میرفت چه فایدهای داشت. حالا اما چندین خانواده شادمان و خوشحال زندگیشان را ادامه میدهند، سخت است دوری از از پدرم اما آرامش دارم چون احساس میکنم پدرم زنده است، هر چند نمیدانم قلب پدر کجاست، اما این را میدانم که قلب پدرم کار میکند و زنده است، با جدیت به دنبال آن هستم که بفهمم قلب پدر در سینهی چه کسی میتپد؟ تا شاید مرهمی باشد برای دلتنگیهای من و شنیدن صدای دوباره تپیدن قلب بابای مهربانم. علی ته تغاری خانواده 18 سال دارد، ادامه میدهد بابایی میگفت تو جانشین من در خانهای، عاشق پدرم بودم و خواهم ماند، دوری و سختی نبودن پدر را با این فکر که چند فرزند دیگر از بیپدری نجات یافتند تحمل میکنم، شاید قلب پدرم در سینهی پدری دیگر میتپد و علی دیگری سایه پدر را بر سر دارد... *اهدا هزینه مراسم سالگرد برای درمان بیماران کرونایی حالا یک سال از آسمانیشدن خانعلی میگذرد، مادر بیتاب خانواده میگوید نتوانستیم به علت وجود ویروس کرونا برای همسرم مراسم سالگرد برگزار کنیم برای شادی روح شوهرم بخشی از هزینههای مراسم را برای خرید دستگاه اکسیژن ساز بیمارستان شهداء زیراب و بخشی دیگر را به صورت کمک نقدی به بیمارستان مختص کرونایی بابل پرداخت کردیم، و یک دستگاه آب سرد کن نیز برای بهداری بابلسر محل کار همسرم خریداری کردیم، دستگاه اکسیژن ساز هرم نفسهای افراد بیشماری را در ایام منحوس کرونایی احیا میکند خانعلی هنوز در حال اهدا زندگی درشهرستان سوادکوه است. ماجرای اهدای عضو، ماجرای عشق است، داستان قرب الهی است، سرگذشت خانوادههای ایثارگری است که با گذشتن از اعضای کالبد عزیزانشان ناامیدی مطلق همنوعان نیازمند به عضو را به لحظاتی سرشار از امید و اعتقاد تبدیل میکنند، درحال حاضر پیوند عضو یکی ازمهمترین روشهای پزشکی است که برای بیماران لاعلاج و درمانناپذیر بهکار برده میشود؛ بیمارانی که بهدلیل ابتلا به بیماریهایی نظیر نارسایی کلیه، نارسایی کبد یا نیاز به پیوند قلب و ریه، راه درمانی جز پیوند اعضای سالم دیگری به جای عضو ناسالم خود ندارند، اهدای عضو، اهدای زندگی است. یعنی قبول کردن این موضوع که بعد از مرگ مغزی اعضای بدن ما و عزیزانمان میتواند به بیماران نیازمند جان دوبارهای دهد. * شرایط وحشتناک بیماران دیالیزی حسین محسنی 42 سال دارد بیش از 4 سال درگیر نارسایی کلیه بوده و 11 ماه دیالیز انجام میداد، از روزهای سخت و دشوار بیماریاش اینگونه میگوید: تا وقتی درگیر بیماری نباشی نمیتوانی آن شرایط وحشتناک را درک کنی، کلمات قادر به وصف درد و رنج بیماران ناعلاج نیستند، بیماران دیالیزی که یک روز در میان به مدت 4 ساعت دیالیز میشوند مشکلات بسیاری را تحمل میکنند، روز به روز چراغ امید به زندگی در وجودشان کم سوتر میشود، دیالیز عوارض خود را دارد از یاد آوری آن روزها دردی دوباره میکشم. محسنی معتقد است کسی که از سرمایه وجود و سلامتی خود برای اهدا عضو میگذرد انسان بزرگی است، یکی از دوستان نزدیکم زمانی که مطلع شد من در چه شرایط سختی قرار گرفتهام با اهدا کلیه خود به من زندگی و امید دوبارهای به من هدیه کرد که قابل توصیف و جبران نیست، اگر فردی قسمتی از مال و ثروت خود را ببخشد دوباره بازگشت دارد ولی وقتی بخشی از سلامت خود را میبخشد و با اهدا عضو با علم به اینکه میداند مادام العمر برگشتپذیر نیست، عزم و سخاوتی بینظیر میطلبد، کسی که سلامتی خود را با دیگران تقسیم میکند تا خانوادهی نگران دیگری از زندگی لذت ببرند فرد بینظیری است. *فرهنگسازی بیشتر برای اهدای عضو موضوعی که به باور حسین محسنی اهدا عضو نیاز به فرهنگسازی بیشتری دارد تا شاهد تندتر شدن نبض اهدای عضو در کشور باشیم و ادامه میدهد: اهدای عضو به معنای اهدای زندگی به بیمارانی است که هر لحظه را با رنج و درد سپری میکنند و فقط امید به اهدای عضو از سوی هموطنان، آنان را سرپا نگه داشته است، عضو فردی که دستش از دنیا کوتاه شده اما میتواند چشم انتظاران را نجات دهد. اهدای عضو و نجات افراد اقدامی خداپسندانه محسوب میشود که به عدهای فرصت دوباره نفس کشیدن و زندگی کردن میدهد و بدون تردید این کار برای همیشه ماندگار است و تمرینی زیبا برای بخشندگی است. به گزارش بلاغ، اهمیت تصمیم اهدای عضو تا بدانجا است که در تقویم رسمی کشورمان 31 اردیبهشت همزمان با سالروز صدور فتوای امام خمینی (ره) در ارتباط با جایز بودن پیوند اعضا به عنوان «روز اهدای عضو، اهدای زندگی» نامگذاری شده است. انتهای پیام /