بازدارندگی ایرانی در نظام سلطه جهانی
در منظومه فکری نظام های مبتنی بر آموزه های دینی و اعتقادی «قوی شدن» یا «قدرت» نه برای سلطه، که برای سلطه ناپذیری و استقلال و امنیت مردم، تعریف می شود.
«بازدارندگی» مفهومی آشنا و کاملا رایج در روابط بین الملل و مناسبات قدرت میان بازیگران نظام بین الملل است که با اینکه از نظر پیدایش، تاریخی حدودا 200 ساله دارد اما از دوران جنگ سرد، بیش از هر زمان دیگری مطرح و مورد استفاده قرار گرفت. در این دوران و تحت تاثیر توانمندی های ویرانگر هسته ای دو ابرقدرت مسلط نظام بین الملل یعنی آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، در محافل سیاسی و آکادمیک جهان مفهوم بازدارندگی به معنی «قدرت تخریب تضمین شده متقابل» تعریف و ترویج شد.
به این معنی که آنقدر قدرت تخریب ویرانگری هسته ای بالاست که عملا طرف مقابل را از فکر هرگونه آغاز جنگی با قدرت هسته ای مقابل باز می دارد و به همین دلیل بسیاری از کسانی که می خواستند توانمندی های هسته ای دو ابرقدرت را توجیه کنند بر این عقیده بودند که عامل ثبات و امنیت نسبی دوران جنگ سرد و عدم وقوع جنگ هایی با مقیاس هایی وسیع و نامحدود، توانمندی هسته ای آمریکا و شوروی می دانستند؛ غافل از اینکه قدرت هسته ای این دو ابرقدرت تنها مواجهه نظامی مستقیم بین آنها را مانع شده بود ولی جنگ میان اقمار آنها (کشورهای وابسته به یکی از دو بلوک شرق و غرب) در دوران جنگ سرد به کرات به وقوع پیوست.
«بازدارندگی» نیز مانند تمامی مفاهیم روابط بین الملل در سیطره مفهوم و برداشت سنتی خود باقی نماند و متناسب با سیر تحولات در این حوزه، دستخوش تغییر و تحولات مفهومی شد. «بازدارندگی نامتقارن» (توانایی قدرت های کوچک تر برای عبور از توانمندی های خارق العاده نظامی قدرت های بزرگ و وارد آوردن ضربات سهمگین به آنها) از جمله مفاهیمی بود که برای سالهای زیادی بویژه بعد از فروپاشی شوروی و در پی ظهور تدریجی بازیگرانی غیر از دولت ها در نظام بین الملل و دست یافتن آنها به بسیاری از ابزارها و توانمندی هایی که سنتا در اختیار دولت ها بود و همچنین تلاش برای حرکت دادن جهان به سمت تک قطبی شدن و در نتیجه فراهم شدن بستر و زمینه مواجهه احتمالی قدرت های منطقه ای (و یا بازیگران نوظهور غیر دولتی) با قدرت فائقه نظام بین الملل (که از نظر محافل آکادمیک ایالات متحده آمریکا بود)، نقل محافل و اندیشکده های جهان بود.
برای جمهوری اسلامی ایران که گام دوم حیات سیاسی خود در نظام بین الملل را، با پشت سر گذاشتن 40 سال پر فراز و نشیب و تجربه جنگی هشت ساله و بحران های متعدد منطقه ای و بین المللی، آغاز کرده است، «بازدارندگی» مفهومی فراتر از آن چیزی است که اندیشه ورزان دیروز و امروز محافل فکری و دانشگاهی به آن پرداخته اند و به آن توجه دارند.
«بازدارندگی» و «قوی شدن» برای جمهوری اسلامی ایران تنها از منظر و دریچه مسائل و ابزارها و توانمندی های نظامی نیست؛ اجزای تشکیل دهنده بازدارندگی برای جمهوری اسلامی ایران را باید در قوی شدن در «توانمندی های نظامی»، «پیام اقناع کننده فرهنگی برای ملت ها»، «اقتصاد رها از نفت» و «تداوم حضور مردم در صحنه های سیاسی داخلی» دانست. قوی شدن جمهوری اسلامی ایران در این 4 رکن اساسی و حیاتی، نه تنها خطر هرگونه جنگ را از سر ایران رفع می کند بلکه به تعبیر رهبری، حتی خیال تهدید شدن و رجزخوانی های دشمنان مردم ایران را هم خام خواهد کرد.
جغرافیای فرهنگی، تاریخی و راهبردی ایران، بعنوان یک پهنه سرزمینی ریشه دار، «انزوا» و «ضعف» را بر نمی تابد و برای خنثی کردن این دو توطئه جریان های ضد جمهوری اسلامی ایران که به دنبال تبدیل کردن ایران به یک نظام سیاسی مطرود (paria state) و ضعیف در جهانند (از طریق اعمال فشار حداکثری و با روش هایی همچون تحریم و بدنام کردن)، راهی جز حرکت در مسیر بازدارندگی ایرانی متکی بر 4 رکن شمرده شده فوق نیست.
برای تحقق این 4 رکن، «مقاومت» در برابر توطئه «انزوا» و «ضعیف کردن» ایران شاه کلیدی اجتناب ناپذیر است؛ تردیدی نیست آنچه باعث شکلگیری چنین نگاهی در میان سیاستمداران و راهبران یک کشور می شود «تجربه و دنیادیدگی»، «عقلانیت / واقع بینی» و «دوراندیشی» است و شکل گیری مفاهیمی همانند آنچه رهبری در سخنرانی خود در میان ارتشیان گفتند، حکایت از ریشه دواندن این عقلانیت در درون نظامی است که چهل سال دوم حیات سیاسی خود را به تازگی آغاز کرده است؛ این همان پیام صلح طلبی ملتی است که در 300 گذشته هیچ جنگی را علیه کسی شروع نکرده و همواره قربانی شروع جنگ از سوی دیگران بوده و از خود دفاع کرده است.