یک‌شنبه 27 آبان 1403

بدرودِ بازیگر نقش‌های رنگارنگ

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
بدرودِ بازیگر نقش‌های رنگارنگ

کمیت کارهای آتیلای پسیانی، فراوان بود. این را می‌توانی با نگاه کردن به فهرست پروپیمان کارهای سینمایی یا تلویزیونی یا تئاتری‌اش متوجه شوی. حداقل در 40 کار تئاتری بازی کرد.

به گزارش مشرق، ویدئوی منتشرشده تلخ و تامل‌برانگیز از سال 1373. فردوس کاویانی و آتیلا پسیانی ایستاده‌اند کنار هم. فردوس در آستانه ترک میانسالی و آتیلا در آستانه ورود به آن. فردوس مشغول تعریف کردن از آتیلای خردسال که همراه مادرش جمیله شیخی به تمرین‌های تئاتر می‌آمد و تعریف از اینکه مشخص بود این بچه هنرمند خواهد شد و آتیلا خوشحال و خجالت‌زده از این تعریف گرم و حال خوب کن. این دو، تقریبا دو دهه‌ای با هم اختلاف داشتند اما مرگ‌شان در یک هفته رقم خورد.

اول فردوس کاویانی در 82 سالگی و دوم آتیلا پسیانی در 66 سالگی. فاصله مرگ‌شان دو سه روز. نمی‌توانی آن ویدئو را نگاه کنی و بپذیری که این دو قرار است به فاصله دو سه روز دنیا را ترک کنند. منطقی نیست. قابل فهم هم نیست. با حساب و کتاب دنیا هم جور در نمی‌آید اما چه کار می‌شود کرد. دنیا همین‌طوری است. دو آدم، یا 16 سال اختلاف سنی، در فاصله چند روز می‌میرند. مرد مسن‌تر، بازیگر تئاتر بوده و مرد جوان‌تر، تماشاگری خردسال. این دنیا چقدر می‌تواند از این بازی‌ها در آستینش داشته باشد؟

مرد تصویر

تعریف کردن از این هنرمند درگذشته، کار دشواری نیست؛ چه‌اینکه حسن خلق و شهرت نیک و رفتار حرفه‌ای او قابل انکار نبوده و نیست. با این همه، او را باید مرد تصویر نام داد. او مردی بود که همیشه در دنیای هنرهای نمایشی باید تصویرش را جایی می‌دیدی. در سینما یا تلویزیون یا تئاتر. همه جا بود و همه جا هم حضور پررنگ داشت. دوستی برای مرگش نوشته بود زیاد بازی کرد اما کیفیت بازی‌اش افت نکرد. حرف غلطی نیست.

کمیت کارهای آتیلای پسیانی، فراوان بود. این را می‌توانی با نگاه کردن به فهرست پروپیمان کارهای سینمایی یا تلویزیونی یا تئاتری‌اش متوجه شوی. حداقل در 40 کار تئاتری بازی کرد. تعداد فیلم‌هایش در سینما تا نزدیکی‌های 80 می‌رسد. در تلویزیون هم نزدیک به 70 سریال یا تله فیلم یا تله تئاتر را بازی کرد اما با این همه کمیت تحسین‌برانگیز، بازی بد یا حتی زیر خط متوسط، از او در خاطره‌ها نمانده. برای پیدا کردن چنین چیزی، باید خیلی ذهنت را بکاوی.

در هر جایی کار کرد، از خودش یادگارهای درجه یکی بر جای گذاشت. چه مقابل دوربین در نقش بازیگر چه پشت دوربین در نقش بازیگردان یا انتخاب‌کننده بازیگر یا دستیار کارگردان یا دستیار صحنه و لباس. چندتایی هم در شبکه نمایش خانگی سریال داشت. مرد صحنه بود. هرجا صحنه بود، او هم می‌توانست گوشه‌ای از کار را بگیرد. نقش‌ها را بلد بود مال خود کند. در تئاتر هم همه کار کرد. کارگردانی و بازیگری گوشه‌ای از کارش بود. خاک صحنه خوردن در دنیای نمایشی را دوست داشت.

اولین قاب

برای خیلی‌ها، او بازیگر مجموعه محله بروبیا بود اما من نخستین بار او را در کشتی آنجلیکا به یاد دارم. جوان و خوش‌برورو. خیلی بچه بودم و هنوز دنیای داستان‌های سینمایی را نمی‌شناختم و مرگ شخصیت‌های جذاب برایم باورپذیر نبود. مرگ او در اواسط فیلم و سپردن پیکرش به دریا، همراه با اشک‌های مهدی فتحی و بهت تمام‌نشدنی داریوش ارجمند، شاید از اولین شوک‌های زندگی سینمایی‌ام بود. بعدها این قاب‌ها بیشتر تکرار شد و هر بار همراه با تعجب یا شگفتی بیشتری.

در سریال‌های فراوانی خوش می‌درخشید. هرچه زمان بیشتری برای اضافه کردن لایه‌های جدید به کار داشت، کارش خوش‌نقش‌تر می‌شد. در پرده‌نشین، نقش منفی بود اما زمان می‌خواست تا بتوانید نیات واقعی او را درک کنید. در زیر تیغ، درخشید با اینکه نقشش کوتاه بود. او باید خیلی زود، سریال را ترک می‌کرد تا بار شک و گناه روی گردن پرویز پرستویی بیفتد. در همان زمان کوتاه هم کارش را کرد. تصویری که از او داریم یک کارگر کهنه‌کار بود نه آتیلا پسیانی در نقش یک کارگر کهنه‌کار. بلد بود نقش‌ها را لباس کند و به تن بیندازد. بلد بود.

نقش تقی تاکسی‌اش که طلا بود. یک راننده تاکسی آذری‌زبان که مدام به جواد عزتی پسرش می‌گفت: «شما ناسلامتی معلمی!» پدری سنتی که عادت داشت همه چیز را تملک کند حتی ایده‌های فرزندش را! یک نقش عمومی و عامه‌پسند. تماشایی و خنده‌دربیار. محبوب میلیون‌ها تماشاگر تلویزیونی که می‌خواستند در شب‌های ماه رمضان بعد از افطار، مقابل تلویزیون لم بدهند و بخندند. از همان نقش‌ها و کاراکترها که انگار دیگر نمی‌شود در سریال‌ها شاهدش بود. نقشی که لاکچری نبود و به اصطلاح عرق داشت اما در خاطره‌ها می‌ماند! شمایل پسیانی به‌عنوان یک بازیگر سریال‌های عامه‌پسند، شمایل قابل قبولی بود. مردم با نقشش ارتباط خوبی برقرار کردند. بازی تیمی‌اش هم خوب بود. بلد بود سر فرصت پاس بدهد و پاس بگیرد. در گمگشته در دو نقش بازی کرد. یک مرد ثروتمند و یک کلاهبردار که شبیه او بود. کار خوب گرفت و هنوز هم یکی از بالاترین آرای مردمی در سریال‌های مناسبتی را دارد. برای این نقش نامزد دریافت جایزه حافظ هم شد.

شوک دیگری که از او دارم نقش‌های منفش‌اش بود. پسیانی بلد بود نقش منفی را دربیاورد. در روز شیطان، یک تروریست بود که در ایران ماموریت یک حمله اتمی را داشت. نقشش در فیلم در کمال خونسردی هم یک شوک دیگر بود. یک موفقیت دیگر برای او در ایفای نقش‌های منفی. در آب و آتش جیرانی، بازی در نقش منفی را یک پله بالاتر برد. بازی در نقشی بسیار پرحرف و حدیث. مردی که مالک زنان خیابانی است و از آنها بهره می‌برد. چهره دوست‌داشتنی او در این فیلم، در نقشی چنین خشن و منفی، کاملا در خاطره‌ها می‌ماند. یکی از شاه‌نقش‌های زندگی‌اش.

و اینها همه نقش‌های درخشان او نیست که هیچ، حتی گوشه‌ای از کارهای خوبش نیز به حساب نمی‌آید. در سینما خوب بود. در خاکستر سبز حاتمی‌کیا بسیار به چشم آمد. در مسافران بهرام بیضایی، نقش پلیسی را داشت که در ثبت وقایع بسیار ماهرانه کار می‌کرد. از پس ارائه این نقش کلیدی به خوبی برآمد. در دوزن و نسل سوخته هم بسیار خوب دیده شد. می‌شود این فهرست را تا سطرها و پاراگراف‌ها ادامه داد اما چیزی به این حقیقت اضافه نمی‌شود که او، مرد تصویر بود. می‌دانست چگونه باید دیده شود. حالا ما در دنیایی هستیم که او دیگر در آن نیست. جایش هست که صدایش کنیم و بپرسیم: «از شما که معلم بودی، بعید نبود آقای تقی تاکسی؟»

منبع: روزنامه فرهیختگان
بدرودِ بازیگر نقش‌های رنگارنگ 2