بدلکاران بیبدیل
آرزو قدمزنان به ماشین نزدیک میشود و در یک لحظه خودش را روی کاپوت پرت میکند. همه نگاهها به او دوخته میشود. بعد از برخورد با محافظ مقابل شیشه جلو نقش بر زمین میشود. صدای تشویق بقیه بچهها و لبخند استاد حکایت از موفقیت او در اجرای این حرکت دارد. باران شروع به باریدن میکند و دختران گروه بدلکاری خیبر برای صحنه پرتشدن از ماشین در حال حرکت آماده میشوند.
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «عاشق کارهای خفن و هیجانانگیزند. مهیجترین کار، چپکردن ماشین و سوختن میان شعلههای آتش است. میگویند از این که میتوانیم کارهایی را انجام بدهیم که خیلیها از انجام آن ناتوان هستند خوشحالیم و بدلکاری دیگر فقط برای مردان نیست. نسرین سرپرست گروه سوار ماشین میشود تا صحنه تصادف را اجرا کنند. همه از استاد فتحی میخواهند تا به آنها هم اجازه بدهد بدلکاری تصادف با ماشین را اجرا کنند. با اشاره استاد ماشین با سرعت جلو میآید. آرزو قدمزنان به ماشین نزدیک میشود و در یک لحظه خودش را روی کاپوت پرت میکند. همه نگاهها به او دوخته میشود. بعد از برخورد با محافظ مقابل شیشه جلو نقش بر زمین میشود. صدای تشویق بقیه بچهها و لبخند استاد حکایت از موفقیت او در اجرای این حرکت دارد. باران شروع به باریدن میکند و دختران گروه بدلکاری خیبر برای صحنه پرتشدن از ماشین در حال حرکت آماده میشوند.
پارک آبشار محل قرار ما در یک روز سرد پاییزی است؛ جایی در غرب تهران و با چشمانداز زیبای دریاچه شهدای خلیج فارس. کارکنان جایگاه پمپ بنزین و مردمی که برای قدمزدن آمدهاند هم با دقت کارهای آنها را تماشا میکنند. کمی دورتر مادر نسرین آنها را از داخل ماشین زیر نظر دارد. نسرین به مادرش اشاره میکند و میگوید: «خیلی دوست دارم خودم هم در تصادف با ماشین باشم اما نمیخواهم مادرم نگران شود.»
مخالفت خانواده با بدلکاری حرف مشترک همه دختران گروه است. میگویند پدر و مادر و اطرافیان با این کارمان مخالفت میکردند اما وقتی از نزدیک صحنههای بدلکاری و امنیت آن را دیدند کمکم راضی شدند. کرونا هم حریفشان نشده است و دختران مشتاق در هوای سرد پاییزی با ماسک به نوبت صحنه تصادف را اجرا میکنند.
«همه رشتههای ورزشی را امتحان کردهام اما هر رشته را قبل از مسابقات کشوری رها میکردم و سراغ ورزش دیگری میرفتم. همین باعث تعجب همه شده بود ولی من دنبال هیجان بودم و بدلکاری همان گمشدهام بود.» این را نسرین تیموری میگوید. سرپرست 27 ساله گروه دختران بدلکار خیبر که دو سال قبل توانست این گروه را تشکیل دهد و در پروژههای مختلف سینمایی حضور داشته باشد. قبل از تشکیل گروه تنها بانوی بدلکار بود. میگوید بهترین رکورد بدلکاری را در سریال سلمان فارسی به ثبت رسانده است: «این بهترین و خفنترین رکورد بود. سوار بر اسب داخل چاله سقوط کردم. من باید از روی اسب پرت میشدم. برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران یک بدلکار زن این صحنه را اجرا کرد. در سریال نهنگ آبی هم تصادف با ماشین داشتم که با سرعت بالا روی زمین افتادم و در یکی دیگر از سریالها از ماشین بیرون پریدم. تا قبل از من هیچ وقت این فرصت در اختیار بانوان قرار نمیگرفت که بتوانند در فیلمهای سینمایی بدلکاری کنند و کارگردانها باور نداشتند که دخترها هم میتوانند این کار را انجام بدهند. حتی کار به جایی میرسید که یک ساعت با کارگردان صحبت میکردم و تعهد میدادم که اجازه بدهند صحنه بدلکاری فیلم را من انجام بدهم و باز نمیشد. بعد حالا تهیهکنندهها و کارگردانها تماس میگیرند و برای پروژههای بدلکاری از من و بچههای گروه دعوت میکنند.»
هدف مشترک ما این است که قدرت بانوان را نشان دهیم و ثابت کنیم در هیچ کاری کم نمیآوریم. نسرین از حمایتهای علیرضا فتحی، استاد بدلکاری ایران برای تشکیل گروه بدلکاری دختران و افتخارات اعضای این گروه میگوید: «تا 4 سال قبل نمیدانستم رشتهای به نام بدلکاری وجود دارد. در یک همایش با این رشته آشنا شدم و با علاقه دنبال کردم. تمرینات را زیر نظر استاد فتحی ادامه دادم و به عنوان اولین دختر در فیلمها و سریالهای ایران بدلکاری کردم. دو سال قبل ایده تشکیل گروه دختران بدلکار را به استاد فتحی دادم و او هم استقبال و حمایت کرد. شروع به استعدادیابی کردم و این بچهها را که هر کدام در رشتههای مختلف رزمی و موتورسواری مقامهای کشوری و آسیایی و حتی جهانی دارند جمع کردم. چالش زیادی داشتم اما در نهایت موفق شدم.»
مهشید دوست دارد در رقابتهای رزمی بدون هوگو و نقاب تا حد مرگ مبارزه کند. میگوید در بدلکاری متوجه میشوی با بقیه آدمها یک فرق مهم داری. سالها در رشته رزمی «مویتای» و «کیکبوکسینگ» فعالیت کرده و یکی از بهترینها در این دو رشته است: «تا 6 ماه قبل از این که با بدلکاری در فضای مجازی آشنا شوم در رشتههای رزمی فعالیت میکردم و عاشق مبارزات رزمی داخل رینگ هستم. هیجان را خیلی دوست دارم. برای همین وارد گروه دختران بدلکار شدم. این رشته هیچ ترسی ندارد و اتفاقا هیجان دارد.»
آرزو هم نظر مهشید را تأیید میکند. 23 سال دارد و از یک سال قبل وارد این گروه شده است. او هم در رشتههای رزمی و موتورسواری فعالیت کرده وعلاقه زیاد به کارهای هیجانی، او را وارد عرصه بدلکاری کرد. هنوز هیجان بعد از پرت شدن از ماشین در صدایش موج میزند: «خیلی حس خوبی دارد وقتی از ماشین در حال حرکت بیرون میپری. خیلیها که این صحنه را میبینند تصور میکنند کار خطرناکی است در حالی که ما با ایمنی کامل و زیر نظر مربی این کار را انجام میدهیم. در فیلم خوابزدهها بدلکاری کردم و دوست دارم در این رشته یک بار هم که شده صحنه آتش گرفتن را بازی کنم. باور کنید خیلی هیجان داره.»
پریسا تا دو سال قبل فوبیای ارتفاع داشت و روی چهارپایه هم نمیرفت. اما حالا در صحنههای بدلکاری از ارتفاع 9 متری میپرد. میگوید مقابله کردن با ترس لذت دارد: «دو سال قبل بود که توسط یکی از دوستانم با نسرین آشنا شدم. او دختر بدلکار سینما بود و کارهای او را در فیلمهای سینمایی دیده بودم. به این حرفه علاقهمند شدم و در کنار او تمرین کردم. پدرم مخالف بود اما وقتی علاقهام را دید چند بار سر فیلمبرداری آمد و از ایمنی کار اطمینان پیدا کرد و اجازه داد. خیلی دوست دارم صحنه پرش از خودرو و آتش گرفتن را اجرا کنم. وقتی صحنه آتش گرفتن را بدلکاری میکنی به جنگ ترس بزرگ میروی و این خیلی لذت دارد.»
بهاره و شکیلا کمسنترین اعضای گروه هستند که با وجود جثه کوچک، صحنههای تصادف با ماشین را بخوبی اجرا میکنند. بهاره 17 سال دارد و از 15 سالگی عضو گروه شده است: «ژیمناستیک، پارکور، رزمی و بدنسازی کار میکنم و از دو سال قبل هم با بچههای گروه در فیلمهای سینمایی و سریالها بدلکاری میکنم. بهترین لحظهها در همین صحنههای بدلکاری رقم میخورد؛ جایی که خیلیها از عهده آن برنمیآیند اما تو آن را به بهترین شکل انجام میدهی.»
موهایش را در سینما و بدلکاری سفید کرده و امروز با آموزش دادن به جوانان عاشق بدلکاری، آنها را وارد این حرفه میکند. میگوید اگر 50 درصد امکانات و تجهیزاتی که بدلکاران دنیا دارند در اختیار ما بود بدلکاران ما بهترین صحنهها را خلق میکردند. علیرضا فتحی استاد بدلکاری است که بدلکاران بسیاری زیر نظر او آموزش دیدهاند. دو سالی است که تیم دختران بدلکار را هدایت میکند و معتقد است شجاعت بانوان در بدلکاری بیشتر از مردان است و او به این شجاعت افتخار میکند: «در سینمای ایران سالها بود که لباس زنانه تن بدلکاران مرد میکردیم تا آنها صحنه مربوط به تصادف یا سقوط زن بازیگر را بدلکاری کنند. اما این دختران امروز بخوبی این صحنهها را حتی بهتر از مردها اجرا میکنند. در یکی از سریالهای آقای سیروس مقدم صحنه افتادن کمد روی بازیگر زن را با کمک یکی از همین بچهها اجرا کردیم. من درخواست تکرار دادم و آقای مقدم گفت خطرناک است اما من به کار این بچهها ایمان دارم و این صحنه را دوباره تکرار کردیم. با این همه متأسفانه بدلکاری درآمد زیادی در سینمای ایران ندارد چون هنوز این حرفه بخوبی شناخته و جا نیفتاده نشده است. اینجا ضعیفترین امکانات را در اختیار بدلکار قرار میدهند. به طور مثال برای چپ کردن ماشین، اوراقترین ماشین را در اختیار بدلکار قرار میدهند؛ در حالی که بدلکارهای خوب دنیا حاضر نمیشوند حتی پشت فرمان این ماشین بنشینند.»
دختران بدلکار با خنده از کندهشدن کفشهای یکی از بچهها در لحظه پریدن از خودرو میگویند و منتظر میمانند تا نوبت خودشان شود.»
انتهای پیام