جمعه 31 فروردین 1403

برگزاری وبینار دانشکده الهیات و سایمون فریزر درباره سینما و تاریخ

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
برگزاری وبینار دانشکده الهیات و سایمون فریزر درباره سینما و تاریخ

وبینار «تصویری از تاریخ و خاطره در فیلم» با همکاری دانشکده الهیات دانشگاه تهران و دانشگاه SFU ونکوور برگزار شد.

وبینار «تصویری از تاریخ و خاطره در فیلم» با همکاری دانشکده الهیات دانشگاه تهران و دانشگاه SFU ونکوور برگزار شد.

به گزارش خبرنگار مهر، وبینار «تصویری از تاریخ و خاطره در فیلم» با همکاری دانشکده الهیات دانشگاه تهران و دانشگاه SFU ونکوور به شکل حضوری - مجازی برگزار شد. اجرای این برنامه را مائده رحمانی، کارشناس ارشد حکمت و کلام دانشگاه شهید بهشتی و محمود نوری، فیلمساز و دکترای تاریخ هنر از دانشگاه هنر بر عهده داشتند.

پاتریشیا گروبن استاد مطالعات سینمایی و همسرش مارتین گاتفریت استاد مطالعات موسیقی از دانشگاه سایمون فریزر در این نشست به موضوع نحوه بازنمایی گذشته در سینما پرداختند.

گروبن این روزها مشغول ساخت یک فیلم سینمایی است که داستان آن در سال 1969 می‌گذرد. وی در ابتدای این جلسه اشاره کرد که داستان فیلم برداشتی آزاد از زندگی سه نفر است که با او در ارتباط بودند.

وی به عنوان نمونه‌ای از آثاری که تلاش در پایبندی به تاریخ دارند به فیلم «مرد شمالی» اثر رابرت اِگِرز اشاره کرد و گفت: در این فیلم از قسمت پژوهش گرفته تا ساخت دکور و کشتی وایکینگی میلیون‌ها دلار هزینه شده، تا همه جزئیات بر مبنای اطلاعات تاریخی صحیح در آمده باشد.

گروبن افزود: این شیوه البته کارکرد بازاریابی هم دارد و شیوه‌ای برای جلب توجه مخاطب است به طوری که در فیلم‌های تاریخی آمریکایی حتی تا دهه شصت میلادی علاقه و گرایشی برای پایبندی به جزئیات تاریخی وجود نداشت. مثلاً آنچه از غربِ قدیم در فیلم‌های وسترن تصویر می‌شد با آنچه از روم باستان می‌دیدیم ربطِ اندکی به حقایق تاریخی‌ای که اکنون می‌دانیم داشت. این مسأله در سینمای دیگر ملل هم وجود داشت. مثلاً در سینمای هند که من آشنایی زیادی با آن دارم در فیلم «شعله» محصول 1975 در آغاز فیلم شخصیت‌ها سوار بر اسب به دنبال قطار بخار می‌روند و دقایقی بعد آن‌ها را می‌بینیم که سوار بر موتورسیکلت‌های جدید هستند. پس نمی‌توان به صورت دقیق گفت که فیلم در چه برهه‌ای رخ می‌دهد و اهمیتی هم ندارد.

این استاد دانشگاه ادامه داد: مسأله دیگر استفاده از تصاویر آرشیوی در سینما است، چرا که ما هم در فیلممان استفاده زیادی از تصاویر آرشیوی داریم. بخشی از این تصمیم به خاطر کمبود بودجه و عدم توانایی بازآفرینی جزئیات مربوط به سال 1969 است. اما بخش دیگر هم به این دلیل است که به ما کمک می‌کند آن برهه تاریخی را به نحوی خودآگاه مورد کشف قرار دهیم. به این ترتیب تصاویر آرشیوی می‌تواند تفسیری از تصاویر بازسازی شده با ما ارائه دهد.

پرفسور مارتین گاتفریت، همسر پرفسور گروبن در ادامه این نشست درباره استفاده از موسیقی در زمینه آثار تاریخی گفت: موسیقی فیلم در تاریخ سینما سابقه طولانی‌ای در معرفی و جا انداختن لوکیشن‌های تاریخی و همچنین بازه‌های مشخص زمانی دارد. موسیقی فیلم این کار را به دو شیوه انجام می‌دهد. یکی شیوه ارجاع دادن ما به موسیقی آثاری است که قبلاً دیده‌ایم. مثلاً فیلم‌های هالیوودیِ دهه سی و چهل میلادی، نوعی از موسیقی را هنگام نشان دادن سرخ‌پوست‌ها به کار بسته‌اند. سپس این موسیقی برای مدت مدیدی در این زمینه به کار گرفته شد با اینکه واقعاً ارتباطی با موسیقی‌ای که سرخ‌پوست‌ها استفاده می‌کردند نداشت. نوع دیگر، استفاده از موسیقی‌ای است که از آن برهه به جا مانده است. البته از قبل سال 1900 موسیقی کمی به جا مانده اما برخی موسیقی‌ها به صورت مکتوب باقی مانده و همچنین می‌توان به سازهایی که می‌دانیم در آن برهه‌های مشخص مورد استفاده بوده ارجاع دهیم.

پاتریشیا گروبن در ادامه به نوع دیگری از استفاده از تصاویر آرشیوی در فیلم اشاره و اضافه کرد: در شیوه‌ای که در فیلم‌هایی مثل «زلیگ» اثر وودی اَلن به کار گرفته شده است تصویری که هیتلر حضور دارد تصویر وودی اَلن هم به وسیله شیوه‌های سینمایی جا داده شده است و نوع تصویربرداری و کار روی فیلم به گونه‌ای بوده که بافت تصویر وودی اَلن با بافت تصویر هیتلر هماهنگ باشد. همچنین من فیلم «پرواز دست‌های من» را که نادیا در آن حضور دارد بسیار دوست داشتم. این فیلم هم آنچه را که به نظر مستند می‌رسد در فضای داستانی ترکیب می‌کند. این فیلم مرا یاد نخستین باری که «دختر رایت» اثر میشل سیترون را دیدم انداخت.

وی افزود: این فیلم که به ارتباط پیچیده یک زن با دو دخترش می‌پرداخت به نظر مستند می‌رسید اما مشخص شد که عوامل تا حدودی در آن به بازیگری پرداخته بودند. بار دومی که فیلم «پرواز دست‌های من» را دیدم متوجه خیلی جزئیات شدم که در بار اول متوجه‌شان نشده بودم. کاری که این فیلم با روایت انجام می‌دهد شگفت‌انگیز است. طبق گفته کارگردان، در این فیلم از راش‌هایی که قبلاً تصویربرداری شده استفاده شده است و داستانی پیرامون آن ساخته شده است. حل این پازل کلید اصلی فهم این حقیقت است که فیلم چیزی به جز یک مستند است.

این فیلمساز ادامه داد: من همچنین ساختار بصریِ تصویر در تصویر که در فیلم ارائه شده را بسیار دوست داشتم. مانند تصاویر موتورسواری که در تلویزیون می‌بینیم یا تصاویر گربه‌ها که در پنجره می‌بینیم و مانند دیدن خود نقاشی‌ها در قابِ فیلم. در نشستی که فیلم «پرواز دست‌های من» را در دانشگاه سایمون فریزر نمایش دادیم هم پیرامون دیالکتیک میان خشونت و زیباییِ معنوی که در فیلم وجود دارد صحبت شد. به عنوان نمونه خشونتی که در تابلوهای مربوط به شکنجه نوری وجود دارد و همچنین در تقلای او برای برخاستن از زمین. همچنین در خشونت مختصری که گربه مادر نسبت فرزندش نشان می‌دهد. از آن سو زیباییِ فرازمینیِ نقاشی‌ها و زیباییِ چهره حسین و نادیا را می‌بینیم که از این خشونت عبور می‌کند. «پرواز دست‌های من» به واقع فیلم فوق‌العاده‌ای بود و به زیبایی به تصویر کشیده شده بود.

او به نمونه دیگری از سینمای ایران که به زمینه‌های تاریخی می‌پردازد و این زمینه‌ها را با فضای داستانی ترکیب می‌کند اشاره کرد.

گروبن در ادامه این نشست به فیلم «ناصرالدین شاه آکتور سینما» اشاره کرد و گفت: این فیلم را با یک بانوی جوان فارسی‌زبان دیدم و او هم به همان میزان که من گیج شده بودم گیج شده بود. مشکل هم این بود که با اینکه او به زبان فارسی مسلط بود اما در ایران بزرگ نشده بود و فیلم‌هایی که ناصرالدین شاه آکتور سینما به آن‌ها ارجاع می‌دهد را نمی‌شناخت. ولی فیلم هر دوی ما را سرگرم کرده بود.

محمود نوری از دانشگاه هنر که میزبان جلسه بود در واکنش به این سخن گروبن گفت: اگر زمانی بخواهیم فیلم را با هم ببینیم و ارجاعات آن را برایتان باز کنم باید جلسه‌ای شش‌ساعته داشته باشیم چون فیلم را باید به کرات متوقف کرد و توضیح داد.

پروفسور گروبن و پرفسور گاتفریت در پایان از اینکه فرصت برقراری ارتباط با مخاطبان ایرانی را داشتند قدردانی و ابراز امیدواری کردند که در بهار سال آینده بتوانند به ایران سفر کنند و از نزدیک با جامعه علمی ایران دیدار داشته باشند.