بورس با تبلیغ فرهنگ یک شبه پولدار شدن بی اعتماد شد
به گزارش خبرگزاری اقتصادایران، علی روحانی، رضا تقیزاده و حسنعلی کریمی دانشیار، عضو هیات علمی و دانشجوی دانشگاه یزد در پژوهشی اثرات حضور سرمایهگذاران در بورس را بررسی کردند.
بر اساس این گزارش، نتایج این پژوهش نشان میدهد مشارکتکنندگان بر اثر عوامل چندگانهای مانند تلاطم اقتصادی و نااطمینانی از زندگی، تورم، ترس از آینده، پیشبینیناپذیری زندگی، تبلیغات دولتی و حاکمیتی، خانهنشینی به دلیل همه گیری کرونا و تبلیغات شفاهی مردم عادی به صورت گروهی کد آنلاین بورسی گرفته و وارد فعالیتهای بورسی شدند.
پژوهشگران علت ورود آنان را با نظریه نیازهای "مازلو" تبیین کردند که به واسطه کاهش ارزش پول ملی در سالهای اخیر و افت محسوس قدرت خرید شهروندان، بطور مداوم در سطح نیازهای اولیه ماندهاند و از راههای مختلف به دنبال حفظ وضعیت حداقلی زندگی هستند. به همین دلیل مجبور میشوند به سوی هرگونه کنشی که ارزش پول آنها را حفظ کند حرکت کنند. این کنش میتواند از خرید طلا و زمین و خانه تا خرید سهام در بورس متنوع باشد.
این مسئله در مقایسه با کشورهای توسعهیافته با اقتصادهای پایدار کمتر دلایل سودجویی مبتنی بر اخلاق بورژوایی دارد. جان مینارد کینز اقتصاددان مشهور انگلیسی معتقد است در کشورهایی که چند سال تورم بالاتر از ده درصد را تجربه میکنند، کمتر باید دنبال سجایای اخلاقی بود. در نتیجه کنشهای شهروندان شاید مبتنی بر اخلاق اجتماعی نباشد اما عملکرد آنها کمتر معیار سودجویانه دارد و بیشتر به دنبال حفظ وضعیت اقتصادی و اجتماعی حداقلی هستند.
از سوی دیگر باید بر نقش سیاستگذاریها، تبلیغات دولتی، حاکمیتی و... تاکید داشت که به نوعی نشاندهنده روابط قدرت و اثر آن بر زندگی شهروندان است. عملکرد نهادهای دولتی و فرآیند طیشده از جذب و تبلیغ حداکثری مردم، فروش سهام شرکتهای دولتی به آنها و سپس ریزش بیسابقه بورس... همگی نشانگر وضعیتی نابرابر از شهروندان فاقد قدرت در برابر نهادهای دولتی است که از قدرت اقتصادی و رانت اطلاعاتی و قدرت دستکاری در بازار بیبهره اند.
این وضعیت نیازها و آرزوهای طبقه متوسط و رو به پایین جامعه را دستخوش تحولات جدی میکند. امکان مقایسه زندگی با دیگر مردم جهان و مصرف رسانه ای بالا، شهروند ایرانی را دارای آرزوهایی جهانی اما محدودیتهای محلی بسیار مواجه میکند. چنین فضایی صرفا فضای آنومیک آرزوها، نیازها و واقعیت های جامعه را بر هم میزند. بیشتر پیامدهای به هم خوردن این فضا، فردی است و در قالب عوارضی چون خودکشی و طلاق یا از دست رفتن پول و اعتبار در خانوادههای مشارکتکننده در بورس مشاهده شده است.
این وضعیت پیامدهای اجتماعی بزرگتری داشته که نشانههای آن در عدم اعتماد به دولت در سطح کلان را نشان میدهد. این وضعیت در گروهها و فضاهای مربوط به کنشگران اقتصادی بورسی به وفور در حال رخ دادن است.
از سوی دیگر، کارکرد مهمترین نشانگر وضعیت اقتصادی یعنی بازار سرمایه زیر سوال رفته است. به جای اینکه بورس بتواند همانند بسیاری از کشورهای توسعه یافته نقش فعالی در اقتصاد داشته باشد، غالبا با مترادفهای منفی در اذهان مردم به یادگار مانده است.
حتی پس از ریزش بزرگ بورس در سال 99، نشانههای مثبتی از روندهای جدید در رفتار سرمایهگذاران دیده نمیشود و غالب تازه واردین، همچنان در زیان های سنگینی به سر میبرند که میتواند در بلندمدت، شیوهها و واکنش های اجتماعی منفی مانند اعتراضات خیابانی گسترده را منجر شود.
بررسی نظر سرمایهگذاران بورسی و مردم عادی که برای حفظ ارزش پول به سمت بازار سرمایه آمده اند در مصاحبه میدانی نشان می دهد، گستردگی اقتصاد در زندگی روزمره و حیات و ممات شهروندان از فقیر و غنی از کارگر تا مدیران عامل و مدیران اجرایی رده بالا دیده میشود. اکثریت افراد بر اساس همین منطق و شرایط اقتصادی زندگی را سامان میدهند و برای رسیدن به آنچه در جامعه دارایی یا سرمایه قلمداد میشود تلاش و زحمت فراوانی را متحمل میشوند.
تحریمهای اعمال شده از طرف کشورهای توسعهیافته بویژه آمریکا، تمام بخشهای اقتصادی از تولید تا توزیع را مختل کرده است. این تحریمها موجب کندی بدنه اقتصادی و تعطیلی بسیاری از شرکتها شده و توان رقابتپذیری صنایع داخلی را بسیار ضعیف کرده است. تصمیمات اشتباه مسئولان عمدتا ناکارآمد منجر به حادتر شدن این وضعیت میشود.
تورم موجود در چند دهه گذشته تقریبا همیشه دورقمی بوده و این وضعیت ایران را تبدیل به یکی از کشورهایی کرده که دههها نتوانسته این پدیده را مدیریت کند. این تورم سنگین موجب شده قدرت خرید مردم در طول زمان بهشدت کاهش یابد و بسیاری از آنها حتی در تامین نیازهای اساسی زندگی با دشواری مواجه شوند.
در این زمینه، خانوادههای بسیاری دچار تنزل طبقاتی شده و بسیاری این وضعیت را یک نوع همترازی بین درآمد و هزینه مینامند. اقتصاد اثر ناهمگونی روی ثروتمندان و مردم عادی میگذارد و آنها را پولدارتر و فقیرتر میکند. این وضعیت نارضایتی اجتماعی ایجاد کرده است.
از این رو، اواسط سال 98 به یکباره، بورس تبدیل به بازاری سودده و محلی برای رویای یکشبه پولدار شدن بود. بورس برای طیفی از مردم تبدیل به راهحلی برای جبران کاستیهای زندگی شده بود... همه به بورس به مثابه یک منجی پناه آوردند تا بتوانند به واسطه آن از اوضاع نامناسب اقتصادی بکاهند و به یک ساحل آرامش حداقل از نظر مالی برسند. این موج ابتدایی تا سال 99 ادامه داشت اما موج اصلی و ورود انبوه به بورس در چهار ماه نخست سال 99 بود. سرمایه گذاران کمتجربه یا بیتجربه این توانایی را میدیدند که بورس بتواند آنها را در گذار از فقر کمک کند.
این رونق در چند ماه ابتدایی سال 99 منجر به تزریق حجم عظیم سرمایههای مردم به بورس شد. فروش خانه، دام، خودرو، طلا، گرفتن وام و... از جمله این تزریقهای پولی به بازار سرمایه بود. هرچند بسیاری از تحلیلگران اقتصادی و اجتماعی به این روند پرشتاب معترض بودند اما در این مسیر، تامین مالی گسترده شرکتها از این حجم پول واردشده و عرضه اولیه سهام بسیاری از شرکتها بیم و امید زیادی را بین بورس بازها بوجود آورد.
رشد بیحساب و کتاب بورس در جایی متوقف شد و به آنی اوضاع به کلی متفاوت بود. عمده افرادی که به تازگی در بورس سرمایهگذاری کرده بودند نه تنها سودی نبردند بلکه با از دست دادن سرمایه، اعتماد را هم از دست رفته دیدند.
سرمایهگذاران بورسی و مردم عادی معتقدند دلیل این اوضاع نابسامان بورس و رشد و ریزش بیسابقه شاخص، نتیجه دستکاریهای دولت بود. مردم وارد یک حباب بورسی شدند و گرچه این اتفاق جلوی فروپاشی اقتصادی را گرفت اما بهای آن برای مردم عادی بسیار گران بود.
بعد از ریزش شاخص، بازار سرمایه دیگر نتوانست پاسخ مناسبی به مشکلات اقتصادی مردم باشد بلکه برعکس عامل تشدید فشارهای اقتصادی به مردم شد و بارقههای امیدی که در دل آنها کاشته شده بود را پژمرد. فرهنگ یکشبه پولدار شدن در جریان حبابسازی از بورس بهشدت تبلیغ شد و غالب مردم در اذهان رویاپردازی کردند. رویاهایی که زندگی شخصی آنان را نیز در حباب قرار داد.