بیراهههایی که در پس فوت مرحومه امینی طی میشود
نباید اجازه داد تا اختلاف دیدگاه در یک جامعه میان مردم فاصله بیندازد و باعث دو قطبی و چند قطبی شود. نتیجه چنین اتفاقی باعث دوری مردم از هم و ایجاد نفرت خواهد شد.
محمد صفری در یادداشتی نوشت: اگر میان همه اقشار جامعه روابط اجتماعی و فرهنگی قوی وجود داشته باشد قطعا تأثیر مثبت بر روی یکدیگر خواهند گذاشت، سردار شهید قاسم سلیمانی در باره این مسئله چنین میگوید؛ «اینکه در جامعه مدام بگوییم او بیحجاب و این باحجاب است یا اصلاح طلب و اصولگراست، پس چه کسی میماند؟ اینها همه مردم ما هستند. آیا همه بچههای شما متدیناند؟ آیا همه مثل هم هستند؟ نه. اما پدر، همه اینها را جذب میکند و جامعه هم خانواده شماست. اینکه بگوییم من هستم و بچه های حزب اللهی خودم، اینکه نمیشود حفظ انقلاب. من اصلاً قبول ندارم در بین بچه حزباللهیها بگیم این آدم با اون شکل و قیافست...! همان دختر کمحجاب، دختر منه، دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست.» آیا این سخنان یک سردار و سالار ایران اسلامی که برای مردم، ایران و آرمانهای انقلاب اسلامی جان خود را فدا کرد و مردم از همه قشر برای او سنگ تمام گذاشتند، یک راه کار راهگشا در بحث حجاب و بدحجاب و بی حجاب نمیتواند باشد؟ چه اندازه از چنین دیدگاهها و اندیشههای چنین شخصیتهای تأثیر گذار برای حل مشکلات کشور بهره گرفته شده است؟ پس از فوت مرحومه مهسا امینی پس از انتقال به مرکز پلیس امنیت اخلاقی، واکنشهایی در سطح جامعه دیده شده که جدای از فضای مجازی و رسانههایی که هویت و ماهیت آنها همواره تخریب جمهوری اسلامی ایران است، گروهها، شخصیتهای سیاسی و غیر سیاسی لب به سخن گشوده و عقدههای گذشته خود را باز کردهاند و در این مسئله به تسویه حساب سیاسی پرداختهاند. فوت یک شهروند ایرانی در آن اتفاق ناگوار دل همه را به درد آورده است و داغدار فوت «مهسا امینی» است، اما آیا چنین اتفاقی باید دستاویز برخی برای طرح مسائلی شود که کمکی برای جلوگیری از تکرار از این دست حوادث خواسته یا ناخواسته نمیکند. مسئله اصلی در اینگونه اتفاقات که چند نمونه مسبوق به سابق هم دارد، ریشه یابی برای حل مسئله است نه پاک کردن صورت مسئله. پلیس بر اساس قانون وظیفهای دارد اما برای اجرای آن وظیفه نیز تکالیفی تعیین شده که باید آنها را رعایت کند. آنچه که بر اساس فیلمهای مدار بسته دیده میشود با وجود تبلیغات رسانهای فریبنده، ضرب و شتمی در تصاویر وجود ندارد اما آنجا که مرحومه به نزد یکی از مأمورین و متصدیان مرکز مراجعه میکند، آنچه که در فیلم دیده میشود نوع برخورد و رفتاری که از او سر میزند جلوه خوبی ندارد. حال با توجه به اتفاق منجر به مرگ مرحومه امینی، اظهار نظرات عجیب غیر قابل هضم هیچ جایگاهی ندارد، این که در رسانهها گفته شود، او بیماری قلبی داشته، در چند سالگی عمل جراحی کرده یا بیماری دیابت داشته و چند بیماری دیگر،آن هم در این شرایط، نمیتواند فضای منفی ایجاد شده علیه کشور را خنثی کند یا از فشار آن بکاهد. و از این مسئله وخیمتر و بدتر این است که جناح چپ و راست در فضای رسانهای به جان هم افتادهاند و هر یک در صدد متهم کردن یکدیگر و به رخ کشیدن مسائل و پروندههایی هستند که در آن نقش داشتهاند، یکی مرگ مرحومه میترا استاد را به رخ دیگری میکشد آن دیگری با پیروزی میگوید ما که گفته بودیم اگر اینها بیایند همین میشود که میبینید! یک مدیر جزء هم به خود اجازه میدهد در فضای مجازی بنویسد؛ آیا میدانید سالانه چندین ورزشکار و تماشاچی در میادین ورزشی یا حتی حین تماشای مسابقه ورزشی در منزل دچار سکته میشوند؟! پس چرا ورزش تعطیل نمیشود!؟ قطعاً با هدایت امثال مرحومه امینی برای ارشاد و برگزاری کلاس آموزشی نیم ساعته نمیتوان آنها را که کم هم نیستند به حجابی که در نظر است ترغیب و تشویق کرد، دختری 22 ساله و دیگر دختران و بانوان این کشور که از نظر حجاب مشکل دارند،نمیتوان با اینگونه برخوردها ارشاد کرد. غرب برای ترویج بی بندوباری دست به آموزش از کلاس ابتدایی میزند و حتی سعی دارد تا آن را به دیگران با سند 2030 انتقال دهد، فرهنگ بی بندوباری و برهنگی مختص آنها است، اما ما برای آموزش فرزندان این کشور در مدارس از مقطع ابتدایی تا دانشگاه چه کردهایم؟ ما فقط آموزش دروس را مهم دانسته و به پرورش آنها نپرداختهایم. ضمن آن که برای اجرای قوانینی همچون قانون حجاب مأمورین نیز باید آموزشهای لازم از قبیل جامعه شناسی، روانشناسی، فن بیان،نوع برخورد با مردم و بسیاری از نیازهای اولیه داده شود. کارکرد پلیس امنیت اخلاق در فضای افکار عمومی وجهه خوبی ندارد کافی است بازخوردهای مردمی به عملکرد پلیس امنیت اخلاقی را رصد کنید متوجه خواهید شد در چه وضعیتی است. ضمن آن که بارها گفتهایم و باز هم میگوییم، در صورت بهبود وضعیت اقتصادی کشور و کاهش فشار بار اقتصادی بر روی جامعه، ازدواج و تشکیل خانواده، درآمد و شغل، تأمین مسکن و نیازهای واجب مردم، آنگاه حاکمیتی که شرایط رفاه نسبی برای مردم خود را فراهم کرده، بهتر می تواند به مسائلی چون حجاب بپردازد و از مردم بخواهد آنها نیز به اصل خویش بازگردند، اصلا بسیاری از آنها که از نظر حجاب مشکل دارند، مصداق این شعر خواهند شد که هر کسی کو دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش.