بین طبقات مختلف اصلاح طلبان هیچ وحدت نظری وجود ندارد / دلیل شکست جریان وجود عدهای اصلاحطلبان کاذب و دروغین است
ساختار اصلاح طلبی امروز ما از دردها و آسیب های کشنده ای رنج می برد، از طرفی از اصلاحطلبی بسیار سخن گفته می شود اما در تبیین مفهوم اصلاحطلبی همچنان و پس از گذشت 22 سال از دوم خرداد 76 مابین طبقات مختلف این جریان هیچ وحدت نظری وجود ندارد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ محمد علی آهنگران طی پستی در اینستاگرام خود نوشت:
برابر نتایج اولیه شمارش آرا انتخابات مجلس شورای اسلامی لیست اصولگرایان موسوم به لیست وحدت به طور قاطع پیروز است و اصلاح طلبان شکست سختی متحمل شده اند. بطور خلاصه ناکارآمدی دولت مورد حمایت اصلاح طلبان یعنی دولت روحانی و عملکرد نا امید کننده لیست امید و در نتیجه بی اعتباری سیاسی اصلاح طلبان دلیل اصلی شکست آنان به شمار می آید. این دلایل آنچنان قوی و موثر است که نمی توان با بهانه هایی چون رد صلاحیتها یا فضای غیر رقابتی یا مهندسی انتخابات آن را توجیه کرد چه اینکه اگر این انتخابات در آزادترین شکل خود برگزار می شد (نظیر انتخابات دومین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا در سال 81) نیز نتیجه همان می شد که تا اینجای کار بدست آمده است چرا که مساله اصلی جریان اصلاحات نداشتن کاندیدا در انتخابات مجلس نبود و دیدیم که با دو سه لیست وارد میدان شدند، مشکل اصلی بی اعتمادی مردم به آنان و بی اعتباری نزد حاکمیت است. معتقدم ما به عنوان فعالان سیاسی اجتماعی و فرهنگی ناگزیریم برای یافتن مسیر صحیح و پیمودن راهی که برگزیده ایم نگاهی آسیب شناسانه و منتقدانه به جریانهای مختلف در کشور اعم از اصولگرا و اصلاح طلب داشته باشیم و از رهگذر نقد منصفانه به تقویت نقاط قوت و برطرف کردن نقاط ضعف بپردازیم. چندی پیش یکی از متفکرین اصلاح طلب به درستی هشدار داده بود که جریان اصلاحطلبی از زمانی که جامه جنبشی و گفتمانی و مردمی و مدنی خود را بهدر کرده و دواندوان بهسوی دروازههای قدرت روان شده و با قدرت عجین و اجیر شده و گفتمان اجتماعی و فرهنگیاش اندکاندک به گفتمان صرفا سیاسی و معطوف به قدرت تبدیل شده، حاملان و عاملانش نیز در فرایند نوعی دگردیسی و تغییر گفتمانی قرار گرفتهاند و همان کسانی که منادی نقد بودند و با شعار نقد، پا به صحنههای سیاسی و اجتماعی گذاشتهاند، دیگر نقد را بر خود نمیپسندند و تحمل نمیکنند (گفتگوی دکتر محمدرضا تاجیک با روزنامه وقایع الاتفاقیه شهریور 96). این بزرگترین آفت برای اصلاح طلبی اصیل در کشور است که در صورت بی توجهی به آن در آینده هیچ نام و نشانی از اصلاح طلبی نخواهد ماند و یادداشت فوق الذکر شروعی برای مطالبه منتقدانه آسیب شناسانه از جریان اصلاحات است. ساختار اصلاح طلبی امروز ما از دردها و آسیب های کشنده ای رنج می برد. از طرفی از اصلاحطلبی بسیار سخن گفته می شود اما در تبیین مفهوم اصلاحطلبی همچنان و پس از گذشت 22 سال از دوم خرداد 76 مابین طبقات مختلف این جریان هیچ وحدت نظری وجود ندارد. یک فضای گنگ و مبهمی نسبت به حدود و ثغور اصلاحطلبی در ذهن ما وجود دارد و هر کسی از منظر خودش با این مفاهیم ارتباط برقرار میکند. بنابراین باید این گفتمان را تقریر و تدوین نموده و با شرایط زمانه خود و ذائقه فرهنگی سیاسی نسل جدید منطبق نماییم. دلیل دیگر شکست جریان اصلاح طلب آن است که هیچ حرکت مفید وموثری برای تربیت و پرورش نیروهای جوان صورت نگرفته است. چرخش نخبگان و شایستگان صرفا به گذاشتن چند نام در فهرستهای انتخاباتی محدود شده است. این چرخ باید بچرخد و مجال داده شود تا نسل جدید پرورش بیابد و از درون آن تئوریسینها، استراتژیستها و مدیران بجوشند و بتوانند جایگزین نسل گذشته گردند. متاسفانه آنچه بر جریان اصلاح طلبی امروز حکمفرما است تسلط عده ای از پیران و پدران و پدربزرگان و چهره های تکراری فرتوت و محافظه کار بر کلیه مناسبات و تصمیم گیری های کلیدی است. جریان اصولگرا در این باب بسی موفق تر و قوی تر عملکرده هر چند داشتن حاشیه های امن برای آنان و محدودیتها برای اصلاح طلبان در شکل گیری این نقطه ضعف قابل کتمان نیست. این واقعیت تلخ را باید پذیرفت که متأسفانه هرجایی که انتخاباتی یا رقابتی بر سر تصاحب قدرت یا نام و نشانی از قدرت وجود دارد، عدهای خاص و تکراری در صحنه حاضرند و از نسل جدید غافلند. نسل جوان حکم سیاهیلشگری را بازی میکند که در فردای این تصاحب قدرت یا باید گرفتار دالانها و راهروهای دادگاه و دادسرا و زندان باشد یا برای گذران زندگی و یافتن شغل، آویزان این و آن؛ و این قصه پر غصه در هر دوره ای از انتخابات به شیوه ای و صورتی تکرار می گردد. دلیل دیگر شکست این جریان که مورد تایید متفکران دلسوز این جریان نیز هست وجود عدهای اصلاحطلبان کاذب و دروغینی است که به جریان اصلاحات و بزرگانش نگاه ابزاری میکنند و از آنان پلی ساختهاند برای نیل به منافع و مصالح خود. متأسفانه این عده که در مرام و منششان، نشان و نشانهای از فرهنگ، اخلاقیات و الهیات اصلاحطلبی دیده نمیشود، اینروزها مجال یافتهاند به نام بزرگان اصلاحات حضور پرمعنا و پرمنفعتی در عرصه قدرت و سیاست داشته باشند و اصلاحطلبان راستین را به حاشیه برانند و آنگاه که منفعت اقتضا کند نه به اصلاح طلبی پایبند بمانند و نه به بزرگان اصلاح طلب وفادار. در لابیها و گعده پای قلیان خود، با زد و بند صندلیها وموقعیتها را به قیمتهای نجومی معامله کنند و به ریش اصلاح طلبان راستینی که هزینه داده اند و دشواریها کشیده اند قاه قاه بخندند. دلیل اصلی این مشکل نیز به عدم باز تعریف روشن و دقیق روش و منش و بینش اصلاح طلبی باز می گردد. به گمان من همنشینی و همراهی با ایشان جز خسارت در دنیا و خسران در آخرت چیزی به همراه نخواهد داشت. درد اساسی دیگری که ساختار اصلاح طلبی امروز از آن رنج می برد تلاش برای حضور یا عدم حضور در حوزه سیاست و قدرت رسمی و اصرار به حضور در سمتهای حکومتی و دولتی و بی توجهی به قدرت و سیاست غیررسمی و مدنی است. باید توجه داشته باشیم که دامنه تفکر و گفتمان اصلاحطلبی صرفا عرصه سیاست و قدرت را در بر نمیگیرد بلکه ساحتهای اجتماعی، فرهنگی، هنری و... را نیز فرامیگیرد. فعالیتهای اجتماعی عام المنفعه با هدف خدمت به طبقات فرودست و محروم جامعه در جریان اصلاح طلب امروز فراگیر و موثر نیست و اگر کسی در این زمینه کاری کرده به صفت شخص خود و با بهرمندی از سرمایه اجتماعی خود او بوده است. جریان اصلاح طلب امروز باید از پشت میزها و حلقه های بسته روشنفکری و زیر کرسی ها یا کولرها بیرون بیاید آستین بالا بزندبرنامه ریزی کند و مستقل از قدرت و با تکیه بر سرمایه اجتماعی خود برای دستگیری و کمک به قشر مستضف تمام توش و توان خویش را بسیج نماید. ما دام که در جریان اصلاح طلب امروز نسبت به علاج این دردها و اصلاح این سردرگمیها چاره ای اندیشیده نشود و این خر لنگ به رخشی تیز پا بدل نگردد برای مردم ما چاره ای جز عبور از اصلاح طلبی باقی نمی ماند. اصلاح طلبی کفشی نیست که آن را در دوم خرداد هفتاد و شش خریده باشیم و دائما بخواهیم با وصله ناجور و کوک ناکوک از آن استفاده کنیم اصلاح طلبی یک راه است که باید به تناسب هر موقعیتی کفشی متناسب با آن موقعیت به پا کنیم تا بتوانیم پرچمدار حرکت های اجتماعی پیش رو باشیم. انتهای پیام /