جمعه 12 بهمن 1403

تاثیر اندیشه‌های عرفانی مولانا در تعالی انسان

خبرگزاری ایرنا مشاهده در مرجع
تاثیر اندیشه‌های عرفانی مولانا در تعالی انسان

تهران - ایرنا - مولانا، عارف و شاعر بزرگ ایران زمین است که نام این دیار کهن را در جهان پرآوازه ساخت. تبیین عواطف آدمی، انسان محوری و چگونگی ارتباط با پروردگار و جهان اطراف از جمله اندیشه‌های ناب این عارف توانمند به شمار می‌رود که قدرت نگرشی متفاوت از زاویه‌های پنهان زندگی را آشکار کرد.

مولانا جلال الدین محمد بلخی در تاریخ ادبیات فارسی 2 چهره کاملا متفاوت دارد؛ یکی مولوی شوریده عاشق مشفق و اهل مدارا و دیگری قدیسی مقتدر و پیشوای یک ایدئولوژی است. شخصیت نخست انسانی با اندیشه های والای عرفانی و با نگاهی انسان مدار و البته با خصوصیات طبیعی بشری که از خلال سخنانش در مثنوی، غزلیات، فیه مافیه، مکتوبات و مجالس سبعه و تا حدودی از طریق ولد نامه سلطان ولد شناخته می شود. مولانا در طول زندگی موثر خود میراث معنوی ارزنده‌ای را پایه ریزی کرد که حاوی ارزش های انسانی و آرمانی بود و شکلی از جهان نگری را پدید آورد که برای درک راز حیات و معمای هستی، الگوهای معناداری را فراهم می آورد.

جلال الدین محمد بلخی، عارف و شاعر بزرگ فرهنگ ایرانی - اسلامی در آثار و اشعار خود به مباحث و معارف بی‌شماری اشاره داشت که بازپرداخت و بازخوانی برخی از آن می‌تواند نکته‌آموز، مغتنم و حتی تازه باشد.

به نظر می‌آید که مولوی تلقی دوگانه یا متناقض‌نمایی از شعر و شاعری دارد. او در آثار خود، گاه از فواید و غزل سخن به میان می‌آورد و گاه نیز از آفات و مضرات آن فریاد برمی‌آورد. از یک سو می‌گوید که کار و دکان و پیشه را سوخته و شعر و غزل دوبیتی آموخته است.(مولوی،8731: رباعی 3921) و شعر و سخن خود را خوراک فرشتگان می‌داند.(همان، غزل 8382) و سوگند یاد می‌کند که غزل‌گویان جان به جانان خواهد سپرد.

از دیگر سوی از شعر و نظم توبه می‌کند (همان، غزل 3281‌) و آن را دون شأن خود می‌داند.

زندگینامه جلال الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی عارف، شاعر و اندیشمند ایرانی در 6 ربیع الاول 604 قمری در بلخ چشم به جهان گشود و تحت تاثیر علم و نبوغ پدر خویش به اندوخته های ارزشمندی از شعر و ادب پارسی دست یافت. مولانا در حدود 40 سالگی در گرو آشنایی با شمس تبریزی به درجه والایی از عرفان، خود شناسی و خداشناسی رسید و متحول شد. این مهم، مسیر زندگی این شاعر بزرگ را دگرگون ساخت و او با عرفان و معنویت پیوند عمیقی بخشید. «فیه ما فیه، غزلیات شمس، رباعیات، مکاتیب و مجالس سبعه» از دیگر آثار مهم و برجسته این شاعر بلند آوازه به شمار می رود.

شعر از دید مولانا

آنچه بر زبان شعری مولانا می رود، در اغلب اشعارش به ویژه در دیوان غزلیات و برخی ابیات مثنوی، از روی بی‌اختیاری است و آنچه خود می‌خواست بر زبانش جاری می‌ساخت. به‌طور کلی، هنر و شعر حقیقی هنگامی آفریده می‌شود که هنرمند از حال عادی و مادی بیرون رفته باشد و با این خروج از هوش ظاهری به هوش و درکی بالاتر نائل شده باشد. مولانا نیز در اشعار غنایی و عارفانه خود، به طور معمول به شهود، شعور و الهامی می رسد و محرم هوشی می‌شود که او را از هوش و حواس ظاهری مبرا می‌کند و به ماورای جهان ظاهری می‌کشاند و وقتی دوباره به جهان هوشمندی و هوشیاری ظاهری برمی‌گردد، گزارشی هرچند کوتاه از احوال و اشعار خود ارایه می دهد و سخنانی درباره این بی‌اختیاری عاشقانه، فایده‌ها و پیآمدهای خواسته و ناخواسته آن بر زبان می آورد که چون اغلب در حال آگاهی و دقت گفته می‌شود، برای مخاطبانی که به دنبال کیفیت شاعری مولانا و آراء و اندیشه‌های او در باب شعر و سخن هستند، می‌تواند درس آموز و پرنکته باشد.

عبد الحسین زرین‌کوب‌، منتقد و مولوی‌شناس معاصر، همین شور و جذبه و بیخودی را عامل برخی بی‌مبالاتی‌ها در شعر و شاعری مولانا می‌داند و می‌نویسد: «این غزلیات که به نام غزلیات شمس شهرت یافته اغلب از سر شور و جذبه سروده می‌شده است و یاران و مریدان می‌نوشته‌اند و استغراق خاطر و عدم التفات شاعر به ظواهر سبب شده است که در آنها احیانا حدود الفاظ و قوافی رعایت نشود و نیز به سبب جزر و مد احوال و خواطر غث و سمین در آنها راه یابد... (زرین‌کوب،6531: ص 101)

انتقاد مولانا از شعر و شاعران

مولانا را می‌توان از منتقدان جدی شعر و شاعری، با نگاه عرفانی دانست‌. بخشی از نقد و انتقادهایی که مولانا نسبت به شعر یا کلام منظوم دارد به دیدگاه خاص معرفتی و سلوکی او مربوط می‌شود.

مولانا شعر و سخن و ارکان آن را در قبال معارف و معانی بلند، بیگانه و نامحرم معرفی می‌کند و می‌گوید:

بس کن و بیش مگو گرچه دهان پرسخن است زانکه این حرف و دم و قافیه هم اغیارند

مولوی، همچنین معتقد است که شعر توانایی آن را ندارد که معرف معشوق باشد و این مورد نیز از بیگانگی و ناتوانی شعر حکایت دارد. به تعبیر مولانا، حداکثر کاری که از بیان شاعرانه برمی‌آید، آن است که فقط عطری از معشوق را به مشام مستمعان و نامحرمان برساند:

ماه ازل روز او، بیت و غزل بوی او بوی بود قسم آنک، محرم دیدار نیست

این عارف بلندآوازه، با اینکه معتقد است، او را از غم قافیه‌طلبی و دیگر لوازم شاعری خلاص و رهایی داده اما در عین حال‌، بارها از تنگناهای لفظ، وزن، عروض و قافیه در القای معارف و معانی و مشغولیت ذهنی‌اش به این موارد شکایت کرده است، از جمله در این ابیات:

رستم ازین بیت و غزل، ای شه و سلطان و ازل مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا

حقم نداد غمی جز که قافیه‌طلبی ز بهر شعر و از آن هم خلاص داد مرا

از دید مولانا آنچه در شعر اصالت دارد، معناست و صورت ظاهری شعر، مانند جامه‌هایی است که زیبایی یا زشتی معنا و محتوا را پوشش داده است:

جامه شعرست شعر و تا درون شعر کیست یا که حوری جامه زیب و یا که دیوی جامه کن

یکی از انتقادهای جدی مولوی به جماعت شاعران ظاهرگرایی آنان است. از دید او آنها به جای پرداختن به معنا به پوست‌، ظاهر کلام، شعر و دقایق شعر، از جمله قافیه و دروغ ها و مغلطه‌های شاعرانه توجه دارند. هم ازاین‌روست که درخواست می‌کند این دغدغه‌های ظاهری شاعرانه از میان برود:

قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر پوست بود پوست بود درخور مغز شعرا (مولوی‌،8731‌، غزل 83)

شرایط و نقش مخاطب در شعر از دید مولانا

مولانا برای آنکه از مضایق پیش گفته شعر خود و خواننده را رهایی دهد و راه را برای القا و فهم معانی آسانتر کند از مخاطب درخواست می کند که با جان و دل به خواندن و فهم شعرش اقدام کند و فقط به لفظ و زبان و ظاهر شعر بسنده نکند:

تو ز لو دل فروخوان به تمامی این غزل را منگر تو در زبانم که لب و زبان نماند (همان، غزل 177‌)

تا چند غزل ها را در صورت و حرف آری بی‌صورت و حرف از جان بشنو غزلی دیگر

او معتقد است، مخاطبی که از نم کوثرش تر نشده، یعنی فردی که با او نسبت و سنخیتی ندارد، نمی‌تواند تری و تازگی و خوشی شعرش را درک کند. به عبارت دیگر، او از مخاطبانش می‌خواهد که برای درک معانی و زیبایی‌های شعری‌اش، با فکر و اندیشه او آشنایی بیشتری بیابند.

نکته‌ای که مولوی در مثنوی به آن پرداخته و به ویژه از نگاه روانشناسانه جدید شایان توجه است، این است که آدمی سلسله نیازهای مختلفی دارد. در مراتب پایین و اولیه‌، نان و آب اهمیت و اولویت دارد و در مراحل بالاتر، یعنی بعد از استغنا و رفع آن نیازهای اولیه، به نیازهایی مثل مدح و تعریف توسط شاعران نیز کشیده می‌شود. هم ازاین‌روست که جماعت شاعران‌، برای رفع نیاز مادی و هنری از خود و رفع نیازهای خودپرستانه از برخی ممدوحان و مخاطبان به شعر مدحی رو می‌کنند:

ستایش می‌کند شاعر ملک را و اگر او را ز خویش خود خبر بودی، ملک شاعر ستایستی (مولوی،8731‌: غزل 1252‌)

می‌توان به این نکته پی برد که آثار آن مولانا قابلیت بحث و بررسی نظری را داراست و نکته‌ها و اشارات و درس های آن بزرگ نه تنها به کار سالکان و عاشقان و حقیقت‌جویان عصرهای مختلف می‌آید که با دیدگاه‌های نو می‌توان به درک و فهم تازه‌های از کیفیت خلق آثار ادبی و ویژگی‌های آن آثار نایل آمد.

حضرت مولانا بعد از سرودن بخش الهامی شعر و رسیدن به خودآگاهی به کیفیت و کمیت کار خود واقف می‌شده و گاه به ضرورت، اشارات نظری مفیدی بیان می‌داشته است که حتی برای مخاطب و منتقد امروز نیز در فهم و شناخت بهتر شعر و کار شاعران، کارایی دارد.

منابع:

1. حافظ، شمس الدین محمد.8631. دیوان حافظ. چ 1. تهران: زوار.

2. دقیقیان، شیرین‌دخت.7731‌.«مثنوی و نظریه ادبی معاصر»، مجلهء فصلنامه هنر. دورهء جدید. ش 73.

3. زرین‌کوب، عبد الحسین.6531. از چیزهای دیگر. چ 1. تهران: جاویدان.

4. ضیف‌، شوقی‌.6731. پژوهش ادبی. ترجمهء عبد الله شریفی خجسته. تهران: علمی و فرهنگی.

5. فروزانفر، بدیع الزمان.7631. شرح مثنوی شریف. چ 4. تهران: زوار.

6. کریمی، یوسف.6731. روانشناسی شخصیت. چ 6. تهران: دانشگاه پیام نور.

7. ولک، رنه.5731. تاریخ نقد جدید. ترجمهء سعید ارباب شیرانی. ج 3. چ 1. تهران‌: نیلوفر. فرهنگ» پاییز و زمستان 1386 - شماره 63 و 64 (صفحه 408)

*س_برچسب‌ها_س*
تاثیر اندیشه‌های عرفانی مولانا در تعالی انسان 2