تعارف جام زهر به نظام اسلامی / "باطلالسحر زاهدان" برای آشوبگران و تروریستها
"مردم نامیدن اغتشاشگران"! در حالی طی روزهای اخیر به دستور کار اصلی اصلاح طلبان بدل شده که بعید است مردم و مسئولان نظام فریب این نمایش را بخورند.
سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز با بسته ویژه خبری - تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
"برادر عباد" در دوراهی آشوبگران یا وزارت اطلاعات، کدام را انتخاب میکند؟
تعارف جام زهر به نظام اسلامی
علی ربیعی، از چپ های دارای سابقه اطلاعاتی و از مقامات ارشد دولت اعتدال طی اظهاراتی پیرامون اغتشاشات اخیر که سایت اعتمادآنلاین آنها را منتشر کرد، گفته است: من در سه سطح، مسئله - انگیزه اغتشاشات - را تبیین می کنم. نخست، سطح اقتصادی و مسأله فقر و نابرابری مزمن شده، سپس سطح ندیدن تحولات و تغییرات ارزشی نسل جدید و در سطح سوم انسداد مزمن سیاست ها در قبال زنان را سه سطح تعیین کننده این اعتراضات می دانم.
او در بخش دیگری از اظهارات خود نیز تصریح می کند: وقتی از نظر اقتصادی امید به آینده در کشوری کم و نگرانی از آینده زیاد شده و تحریم به هر حال مثل خوره به جان مردم افتاده و آزار فیزیکی و روانی ایجاد می کند، سیاستگذار باید سیاست های اجتماعی داشته باشد که انگشت در چشم جامعه نکند؛ تازه ما یادمان افتاده که انگشت در چشم جامعه کنیم. یک روز با اینترنت جامعه مصرف کننده را نگران می کنیم برای حضور زنان در ورزشگاه مسأله درست می شود و درست در همین اوضاع و احوال می خواهیم در سبک زندگی آن ها هم مداخله کنیم.[1]
*در باب بخش اول اظهارات ربیعی بیان این سوال ضروریست که چه اصراری بین برخی آقایان و خانم های اصلاح طلب وجود دارد که رفتار اراذل و اوباش را به مردم تسری دهند و مبتنی بر هر شعاری که می شنوند بلافاصله با ادبیات کادوپیچی شده از "سطوح مختلف انگیزه اغتشاشات" سخن بگویند؟!
آیا طبیعی نیست در کشوری که دشمن خارجی و دنباله داخلی او به شدت فعال است و عده ای فعال سیاسی هم در راستای دشمن حرکت می کنند؛ عده ای اراذل و اوباش وجود داشته باشند که به هر بهانه ای عزم خیابان کنند و خون بریزند؟
آقای ربیعی باید بداند که در مردم خطاب کردن اوباش چماقدار و فحاش و وحشی هیچ نفع و سودی وجود ندارد. همانطور که از این قبیل اظهارات هیچ تحلیلی صحیحی هم استخراج نخواهد شد.
جهت تنویر افکار عمومی بیان این نکته ضروری به نظر می رسد که اعتراضی که مردم در آن حضور داشته باشند مختصات خاصی دارد. از جمله اینکه مجوز دارد، در خطوط و محدوده تعیین شده از سوی پلیس برگزار می شود، مسئول مشخص حقیقی و حقوقی دارد، خبری از توهین به کشور در آن نیست، لیدر خارجی ندارد و پرچم کشور به نشانه احترام به امنیت ملی و آرمان یک کشور در آن حمل می شود.
در چنین اعتراضی است که می توان از حضور مردم سخن گفت. و امثال ربیعی باید بدانند که در میانه چماقدارها و نقابدارها و جیب برها و اشرار هیچ جایی برای مردم نیست و مردم هم علاقه ای به حضور در میان این جماعت رذل ندارند.
و اما تأکید ربیعی بر نومیدی مردم و "تعارف جام زهر" مبنی بر اینکه سیاستگذار باید عقبنشینی کند...!
باید دانست که "اجرای قوانین اجتماعی و حدود الهی" هرگز دست کردن در چشم مردم نیست.
همه کشورهای دنیا قواعد خاصی را در امور مختلف و حتی در بحث پوشش اعمال می کنند و هیچ رجل سیاسی در آن کشورها هم یافت نمی شود که به صحنه بیاید و این اجرای قوانین را تقبیح یا ریشخند کند.
دلیل اینکه چرا مسئله گشت ارشاد در کشور ما تبدیل به یک عامل بهانه جویی برای دشمنان و اراذل می شود را باید در آنجا جست که عده ای دائماً یک قانون عقلانی مثل حجاب در خیابان و گشت ارشاد را ریشخند می کنند.
جالب است که مثلا در مسئله حمل سلاح سرد علیرغم اینکه هیچ کار تبیینی خاصی انجام نشده اما می بینیم و می دانیم که تقریبا تمامی مردم اعم از پیر و جوان می دانند که حمل سلاح سرد در ایران جرم است و هیچ رجل سیاسی هم نیست که این قانون را به سخره بگیرد. فلذا هیچ عامل بهانه ای هم در دست دشمن قرار نمی گیرد.
مسئله نومیدی هم یک گزاره القایی است وگرنه شاخص های موجود در ایران اعم از رکورد شکنی فروش فیلم های سینمایی، فروش بلیط کنسرتها، افزایش میزان مسافرت و ایضا شاخص های جهانی؛ همگی نشان از افزایش امید به زندگی در ایران دارد. فلذا در اینجا هم می رسیم به گزاره القاگری و نقش برخی خواص و رسانه ها در القای گزاره ناامیدی به ذهن مردم!
مردم و فعالان اجتماعی باید بدانند که علی ربیعی از مروجان القای فقر مطلق و بیکاری در ایران است.
جالب است که چند سال قبل هنگامی که مجری یکی از برنامه گفتگوی ویژه خبری در مقابل چشم 80 میلیون ایرانی از ربیعی پرسید چرا بر خلاف بانک جهانی میگویید در ایران فقر مطلق داریم؟! پاسخ داد: فقر یک مفهوم ذهنی است. خود فقر و احساس فقر متفاوت هستند و بخشی از آن نیز در شهرها بوسیله مقایسه ایجاد میشود... در دنیا با شاخصهای مختلفی فقر را اندازه میگیرند. من تعبیری که خودم به کار میبرم، میخواهم فقر شدید و فقر مطلق را تمییز کنم. این تعاریف قرارداد است!
ربیعی همچنین زمانی در یک مصاحبه از تلاش دشمن برای فروپاشی ذهنی مردم ایران و ایجاد چروکیدگی در جامعه ایرانی سخن گفت و جالب است که او درباره یادداشت رفیق گرمابه و گلستانش (سعید حجاریان) که از تکیدگی جامعه ایرانی حرف می زند؛ لام تا کام سخنی نمی گوید![2]
اکنون نیز شاهدیم که آقای ربیعی به یکباره در اشاره به اغتشاشات اراذل از "ناامیدی نسبت به آینده" حرف می زند!
آیا این سابقه و حرف های ربیعی، بیانگر همان تلاش دشمن برای ایجاد فروپاشی ذهنی در جامعه ایرانی نیست؟
***
از نمایش "مردم نامیدن اغتشاشگران"!
عباس عبدی، از تحلیلگران اصلاح طلب در اظهاراتی که خبرگزاری دولتی ایرنا آنها را منتشر کرد، درباره اغتشاشات اخیر گفته است: هنگامی که یک درخت را با تبر قطع میکنند، با اولین ضربه درخت سقوط نمیکند، باید ضربات زیادی زد تا درخت قطع شود. ولی در نهایت یک ضربه هست که موجب سقوط آن میشود. یک منبع آب هم با اولین سطل آب پر نمیشود. هر چه ظرفیت منبع بیشتر باشد، باید سطلهای بیشتری در آن ریخت. ولی خلاصه یک ظرف آخری هست که منبع را سرریز میکند.
او می افزاید: مرگ مهسا همان ظرف آخر یا ضربه نهایی است که منبع را سرریز یا درخت را قطع کرد. زنان زیادی در این مدت تحقیر شدند و ترسیدند و بسیاری از مردان نیز خواهر، دختر و مادری داشته اند که این حس بد را چشیدهاند. ولی چون ظرفیت مردم زیاد بود، سالها طول کشید تا بالاخره صبرشان لبریز شد و همه گذشته برای آنان زنده شد و این میزان واکنش را در این مقطع شاهد بودیم!
عبدی در بیان عوامل و مطالبات این اعتراضات همچنین تصریح کرد: تحقیری که زنان در گشت ارشاد متحمل میشدند، به خودی خود مهم بود، ولی یک مورد بود از موارد دیگر. در دانشگاهها، ادارات، انتخابات و رد صلاحیتها، دادرسیها، توزیع رانتها، رسانههای رسمی و اتهام زنیها و.. مجموعه ای از موارد بود که با این اتفاق، همه آنها مورد نقد قرار گرفت و سررسیدشان آغاز شد.[3]
*بایستی دقت کرد و متوجه بود که تمام کلیاتی که عبدی از آنها با عنوان دلایل و انگیزه های اغتشاشات اخیر در کشور یاد کرده در حالی است که اغتشاشات اخیر هرگز رنگ زنانه نداشت و بیشتر نقش اراذل و اوباش بود که در آن خود نمایی می کرد!
شاهد مقایسه اینکه مثلا در راهپیمایی معترضان حجاب در سال 57 می بینیم که اکثریت قریب به اتفاق شرکت کنندگان آن تظاهرات از زنان بودند. پس میتوان نتیجه گرفت که صدر و ساقه اظهارات عبدی در بحث تحقیر بانوان بعنوان یکی از علل اصلی اغتشاشات اخیر با یکدیگر مطابق نیست و این استدلال از اساس غلط است.
از طرف دیگر در اغتشاشات اخیر دیدیم که مثلا پرچم ایران به آتش کشیده شد، علیه اصل نظام شعار داده شد، جیب بری در میان حاضران در اغتشاش زیاد اتفاق افتاد و مکان هایی مثل بانک ها نیز به آتش کشیده شده و غارت شدند!
اکنون آقای عبدی باید پاسخ بدهد که در کجای این رخدادها میتوان انگیزه هایی مثل اتهام زنی ها، انتخابات و مسئله تحقیر زنان را مورد اشاره قرار داد؟!
توصیه ما به تحلیلگران اصلاح طلب اینست که صف مردم را از اغتشاشگران جدا بدانند و از نمایش عوامفریبانه "مردم نامیدن اغتشاشگران" هم دست بردارند. این کار در دراز مدت میتواند دردسرهای گفتمانی فراوانی را برای اصلاح طلبان ایجاد کند. همانطور که دروغ بزرگ سال 88 و تحریم انتخابات 1400 توانست اصلاح طلبان را به محاق گفتمانی فرو ببرد.
***
"باطلالسحر زاهدان" برای آشوبگران و تروریستها
روز جمعه گذشته تعدادی تروریست مسلح به 3 کلانتری در زاهدان حمله کردند و به سمت پلیس و مردم آتش گشودند.
حملات کوری که یکی از آنها در کنار یکی از مساجد اهل سنت شهر زاهدان و پس از اقامه نماز صورت گرفت.
این حادثه کم دامنه بلافاصله مورد کنترل قرار گرفت و زاهدان نیز یک بعد از ظهر جمعه آرام را پشت سر گذاشت. مولوی اسماعیلزهی، امام جماعت مسجد مکی زاهدان نیز طی سخنانی این حادثه و شایعه بلوا را قویا محکوم کرد.[4]
حادثه تروریستی مذکور از سوی رسانه های ضد انقلاب نیز مورد توجه ویژه قرار گرفت و عده ای معلوم الحال تلاش کردند آنرا به حادثه تصادفی درگذشت مهسا امینی و اغتشاشات اخیر اراذل و اوباش مرتبط بدانند!
*کسی که یک روز با بلوچ ها و سیستانی ها زندگی کرده باشد به روشنی می داند که مردمان نجیب دیار سیستان و بلوچستان از آنجا که قدر و قیمت امنیت در سایهسار نظام جمهوری اسلامی ایران را می دانند؛ خود، بزرگترین حافظان امنیت این خطه از کشورمان هستند و وقوع اغتشاش و غائله در سیستان و بلوچستان یک امر قریب به محال است.
سیستان و بلوچستان در تاریخ خود روزهای تلخ زیادی را در حافظه دارد. از محرومیت و تحقیر در زمان رژیم ستمشاهی تا ناامنی های اشرار و تروریست های تکفیری که تا توانستند در حق مردم زاهدان و ایرانشهر و خاش و زابل و سراوان و... جنایت کردند و هرکجا که دستشان رسید، نگذاشتند آب خوش از گلوی این مردمان نجیب پایین برود.
اما این مردم سمت نظام جمهوری اسلامی ایران را انتخاب کردند...
سمتی که رهاوردش برای شیعه و سنی بلوچستان و سیستان؛ امنیت و آبرسانی و تحصیل و شهرسازی و آبروداری بود.
سمتی که برای این عوامل پیشرفت؛ شهدایی را تقدیم سیستان و بلوچستان کرد تا از مرز تا مرکز زاهدان امن باشد، جوان ها به راحتی تحصیلات عالی داشته باشند، آب فراوان باشد، مواد مخدر کم باشد و هیچکس نتواند به امن و آرامش مردم لطمه و خدشه ای وارد کند.
مردم سیستان و بلوچستان بیش از هرکس دیگری به این دستاوردها آشنایند و تنها کسانی علیه این نتایج اسلحه برمیدارند که مردم نیستند!
آنها که هستند؟
اشرار، تکفیری، تحت نفوذ، فریب خورده... پاسخ اینست که آنها هرکه هستند اما مردم نیستند.
"مردم" کلمه ای مقدس است. خاصه برای زاهدان عزیزی که سنی و شیعه و فارس و بلوچش در "پیوند خون شریکی" به سر می برند و برای یکدیگر و برای ایران خون داده اند.
اکنون آیا جز یک ذهن ساده اندیش یا فریب خورده یا معاند؛ کس دیگری میتواند در این تصویر واقعی از زاهدان و سیستان و بلوچستان تصور اغتشاش عمومی یا همراهی با دشمنان ایران و ایرانی را داشته باشد؟ پاسخ مشخص است...
***
1_https://www.etemadonline.com/fa/tiny/news-575929
2_mshrgh.ir/960465
3_https://irna.ir/xjKDyN
4_https://irna.ir/xjKFzD