یک‌شنبه 4 آذر 1403

تمجید از بنی‌صدر در حضور بهشتی!/ ساعتی هم‌نشینی تاریخی با کوه صبر و ایثار

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
تمجید از بنی‌صدر در حضور بهشتی!/ ساعتی هم‌نشینی تاریخی با کوه صبر و ایثار

شهید بهشتی در اوایل سال 59 و در اوج تهمت‌ها و تخریب‌ها وارد تبریز می شود. پایگاه خبری آناج در مصاحبه‌ای با یکی از شاهدان، حواشی آن سفر تاریخی را روایت میکند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از آناج، «بهشتی، بهشتی؛ طالقانی رو تو کشتی!» این شعار، یکی از ده‌ها شعار علیه شهید بهشتی بود. زمانی که هنوز صف مردم و طرفداران انقلاب از ضدانقلاب و حامیان سازمان مجاهدین خلق جدا نشده بود.

اما بهشتی نه تنها به این تهمت ها اعتنایی نداشت، بلکه در مواجهه با عناصر خرابکار و ضدانقلاب که با او نیز مخالف بودند، اساس کارش را بر مبنای حق و حقیقیت و عدالت قرار داده بود. تخریب‌ها و شعارهای تند علیه بهشتی، او را از اهداف اصلی که همان خدمت به مردم بود، باز نداشت.

شهید بهشتی در کوران حوادث ابتدای انقلاب و زمانی که فتنه مجاهدین خلق به همراه بنی‌صدر آغاز شده بود؛ به اقصی نقاط کشور سفر کرده و از نزدیک پیگیر مشکلات مردم می‌شد.

او در اوایل سال59 و دقیقا در اوج تبلیغات منفی سازمان مجاهدین و بنی صدر به تبریز سفر میکند و در این سفر اتفاقات جالبی رخ میدهد. پایگاه خبری آناج در گفت وگویی با حاج کریم ارسلانی از ملازمان شهید مدنی و از شاهدان عینی حضور شهید بهشتی در تبریز، به روایت آن سفر می‌پردازد.

اتفاقاتی که بی تاثیر از فضای عمومی کشور نبود و در تبریز نمونه های عینی آن مشاهده شد. استقبال نسبتا سردی از آیت الله بهشتی صورت گرفت و بسیاری از مردم عادی و حزب اللهی با رویکردی نه چندان مثبت به حضور شهید بهشتی در تبریز نگاه کردند. متن این روایت به شرح زیر می‌باشد:

استقبال سرد و غیر رسمی / تمجید از بنی‌صدر در حضور بهشتی!

آناج: از آن روزها برایمان نقل کنید. ظاهرا حضور شهید بهشتی در تبریز با حواشی همراه بود.

ارسلانی: شهید بهشتی اوایل سال59 و در اوج تبلیغات وسیع منافقین وارد تبریز شد و طی مدت حضورش در تبریز بازرسی ها و پیگیری های فراوانی انجام داد. حضور ایشان حواشی چندانی نداشت اما آنطور که شایسته شهید بهشتی بود، از ایشان استقبال نشد.

در فرودگاه به جای استقبال رسمی و مطلوب از شهید بهشتی، بیشتر به حمد و ستایش بنی صدر که آن موقع رئیس جمهور بود پرداخته شد. این موضوع را خود شهید بهشتی هم احساس کردند اما در اوج مناعت طبع و بزرگی اصلا به روی خودشان نیاوردند.

آناج: حال و هوای تبریز در آن ایام چگونه بود؟

ارسلانی: دستگاه تبلیغاتی سازمان منافقین در آن روزها به قدری قوی و پر نفوذ بود که ذهنیت مردم و حتی برخی از حزب اللهی‌ها را نسبت به شخصیت های مهم حزب جمهوری اسلامی و در راس آن، شهید بهشتی تغییر داد. در واقع نگاه برخی از مردم به اظهارات شهید بهشتی به دیده تردید و نگاهی ناباورانه بود.

تاثیر تبلیغات منفی بر حزب‌اللهی‌ها!

منافقین در آن روزها به ترور شخصیتی افراد روی آورده بودند و بعضا هم موفق می شدند. لیکن شهید بهشتی فردی نبود که به این تهمت‌ها و افتراها پاسخ دهد. من آن روزها شاهد این بی مهری‌ها بودم و حتی به روی دوستان و آشنایان خودمان فریاد میزدیم که این نقشه‌ها و حرکات، نقشه‌های سازمان مجاهدین خلق است اما تبلیغاتشان به حدی بود که انذار ما تاثیر نداشت.

آناج: فرمودید علاوه بر مردم، تبلیغات منافقین علیه افراد حزب اللهی هم تاثیر داشت؟

ارسلانی: حزب اللهی ها در آن ایام به چند دسته تقسیم میشدند. یک قسمتش قشر حزب الله بود که در ظاهر فریاد میزدند، شعار میدادند و با منافقین و ضد انقلاب درگیر میشدند. البته اینها حزب اللهی های ظاهری بودند که برخی شان بعدها دچار مشکلات فکری و مبنایی شدند اما یک تعداد حزب اللهی هم بودند که واقعا نسبت به شخصیت ها و افراد شناخت داشتند و میدانستند که واقعا حق کیست و کدام طرف است. مومنین واقعی به شایعات و سخنان توجه نمیکردند.

نه تنها آیت الله بهشتی بلکه راجع به دیگر شخصیت‌ها هم وضعیت اینگونه بود. شهید آیت الله قاضی طباطبایی از دیگر اشخاصی بودند که شخصیتش توسط منافقین و برخی از روحانیون مرتجع ترور شد و سپس گروهک فرقان به ترور فیزیکی این شخصیت بزرگ روی آورد. در همین تبریز صف آرایی خیابانی علیه آقایان قاضی و مدنی توسط خلق مسلمان و مجاهدین صورت میگرفت و متاسفانه مومنان و حزب اللهی های ظاهری هم بعضا از روی ناآگاهی به این افراد می پیوستند.

شایعات ضدانقلاب در بازار مظفریه؛ فرش های اعلا زیر پای مسئولین!

آناج: تبلیغاتی که میفرمایید مگر در چه سطحی بود که اینگونه موجب تغییر نگرش مردم و خواص میشد؟

ارسلانی: ما یک چیز میگوییم و شما یک چیز میشنوید. ضدانقلاب و افراد مریض از کوچکترین فرصت‌ها برای تبلیغ علیه انقلاب یا اشخاص استفاده میکردند. در یک نمونه بسیار کوچک و ساده، ضدانقلاب به بازار مظفریه تبریز نفوذ کرده و شایع کرده بودند که فرش‌های بزرگ و اعلایی که در این بازار در حال تهییه‌ی توزیع بود، به قیمت بسیار پایین خریداری و در تهران زیر پای مسئولین و بزرگان انقلاب انداخته خواهد شد!

صف‌بندی‌ها از 30خرداد سال60 عیان شد

این یکی از ساده ترین و ابتدایی ترین تبلیغاتی بود که متاسفانه تاثیر هم داشت. این سخنان در عمق تفکر اشخاص نفوذ کرده و حتی به سطح بحث‌های خانوادگی رسیده بود. این گروهک‌ها از خارج کشور وارد ایران نشده بودند. همگی از همین مردمی بودند که با ما زندگی میکردند. اما آرم و نشانی نداشتند که مردم تشخیص دهند. مردم میگفتند، بلی این افراد هم مثل خود ما هستند. نماز جمعه می‌آیند، دعای کمیل شرکت میکنند و در واقع هیچ صف‌بندی بین مردم و ضد انقلاب وجود نداشت. صف بندی‌ها از سی ام خرداد سال 60 مشخص شد.

آناج: به سفر شهید بهشتی به تبریز بازگردیم. چه اتفاقاتی در این سفر افتاد و خروجی این سفر چه بود.

ارسلانی: همانطور که گفتم شهید بهشتی بی توجه به همه تهمت ها و موضوعات آن روزها وارد تبریز شد. در ساعات اول، به همراه شهید مدنی و به میزبانی ایشان، از ادارات مختلف بازدید کرده و درباره موضوعات مربوط به مردم و انقلاب بازرسی انجام دادند. کمبودها را یادداشت و نواقص و ایرادات را بازگو کردند.

یک ساعت هم‌نشینی تاریخی با کوه صبر و ایثار

بعد از ظهر، زمانی فراهم شد که در یک دیدار خصوصی به همراه تنی چند از بزرگان و حزب اللهی‌های تبریز، در منزل شهید مدنی خدمت ایشان برسیم و پیرامون موضوعات مختلف کشور و انقلاب با ایشان به گفت‌وگو بنشینیم.

چهره، منش، نگاه و محتوای سخنان شهید بهشتی به گونه‌ای بود که هرکس در آن جلسه می نشست، جذب ایشان میگردید. ایشان در آن جلسه که بیش از یک ساعت هم طول کشید درباره انقلاب و آینده صحبت کردند و به قدری امیدوارانه و انرژی بخش سخن میگفتند که انگار نه انگار که اتفاقاتی در کشور رخ داده و علیه ایشان تبلیغات بوجود آمده است. یک ساعت در کنار ایشان نشستن و به سخنانشان گوش دادن هنوز هم در خاطرم مانده و برایم بسیار شیرین است.

نگاه شهید بهشتی به موضوع تبلیغات برای انقلاب

آناج: در آن جلسه چه موضوعاتی مطرح شد؟

ارسلانی: در آن جلسه بنده درباره گروهک منافقین و تبلیغاتشان صحبت کردم. به جمع حاضر و شهید بهشتی عرض کردم که این سازمان مجاهدین خلق که ابتدا اسمشان این بود، تبیغات گسترده‌ای دارند و هرکاری که دلشان میخواهد انجام میدهند اما در مقابلشان، ما چندان قدرت تبلیغات نداریم.

شهید بهشتی پس از شنیدن این سخنان، فرمودند که به تهران بیایم و در مجلس این موضوع پیگیری شود که بنده چند روز بعد به تهران رفته و خود ایشان از من استقبال کردند و سپس برخی از اشخاص بزرگ و خطبای معروف را جهت تبلیغ به تبریز فرستادند.

انتهای پیام /