دوشنبه 21 مهر 1404

تیتراژ پایانی زندگی آقای کاسبی

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع
تیتراژ پایانی زندگی آقای کاسبی

محمد کاسبی بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون سرانجام پس از سال‌ها مبارزه با بیماری صبح دیروز فوت کرد. او در آخرین مصاحبه اش که سه هفته پیش منتشر شد و واکنش‌های فراوانی را به وجود آورد گفته بود 5 سال است که در بستر بیماری به سرمی برد، از کمر به پایین توان حرکت ندارد و قلب و ریه‌اش هم مشکلاتی دارند و با دستگاه اکسیژن، زندگی می‌کند.

او در همان مصاحبه توضیح داده بود که داروهایش را باید از بازار آزاد تهیه کند چون شامل بیمه نمی‌شود علی‌رغم اینکه بیمه است.

او گفته بود با بالا رفتن قیمت دلار، این دارو‌ها هم گران‌تر می‌شوند و اگر بخواهم همه داروهایم را تامین کنم، شاید ماهی 80 تا 90‌میلیون تومان هزینه داشته باشد و طبیعی است که توان چنین کاری را ندارم. نهایتا صندوق هنرمندان مبلغی را به عنوان یارانه کمک درمان می‌پردازد که آن رقم اصلا نمی‌تواند این هزینه‌ها را پوشش بدهد. جایی مثل حوزه هنری که خودم جزو موسسانش بوده‌ام، کمکی می‌کند ولی فقط من نیستم. اگر جست‌و‌جو کنید، فراوان آدم‌هایی در این کشور پیدا می‌کنید که به این کمک‌ها نیاز دارند؛ بنابراین مسائل‌مان باید ریشه‌ای حل شود.

او گفته بود: آدمی مانند من یک عمر کار می‌کند و بعد وقتی به سن کهولت می‌رسد که باید استراحت کند بر اثر بیماری که ممکن است برای هر کسی رخ بدهد به این وضعیت دچار می‌شود و حس می‌کنم هیچ‌گونه حمایتی ندارم، یعنی نه فقط من بلکه مردم هم همین وضعیت را دارند، چقدر کارمند، کارگر و دوستان هنرمند هم داریم که وضعیت‌شان به همین صورت است.

محمد کاسبی در بهار سال 1330 متولد شد و از دوره نوجوانی علاقه به تئاتر را در خود کشف کرد و با همین علاقه‌مندی فعالیت‌هایی هم انجام داد. به سن دانشگاه که رسید، گرچه در رشته پزشکی پذیرفته شد اما به دلیل علاقه‌اش به تئاتر از تحصیل در پزشکی صرف‌نظر کرد و بعد از خدمت سربازی در کنکور هنر پذیرفته شد و دانشجوی تئاتر دانشکده هنرهای دراماتیک شد.

کاسبی مانند بسیاری از هم‌نسلان خود فعالیت نمایشی را با صحنه تئاتر آغاز کرد.

او در آن دوره در بخشی از مهم‌ترین نمایشنامه‌های تاریخ تئاتر ایران همچون «در مه بخوان» نوشته زنده‌یاد اکبر رادی، «یک نمایش طولانی» به کارگردانی جعفر والی، «مده آ» به کارگردانی منیژه محامدی، «بهترین بابای دنیا» نوشته غلامحسین ساعدی و... به ایفای نقش پرداخت.

بعد از انقلاب نیز خیلی زود روی صحنه رفت و فعالیت نمایشی خود را با بازی در نمایش «نهضت حروفیه» به نویسندگی حسین قشقایی و کارگردانی داوود دانشور از سر گرفت. این نمایش در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفت و کاری از گروه تئاتر دانشکده هنرهای دراماتیک بود.

کاسبی که جزو بنیانگذاران حوزه هنری بود، در ادامه فعالیت‌هایش به سبب تمرکز در پروژه‌های تصویری به تدریج از تئاتر فاصله گرفت.

اولین فیلمی که کاسبی در آن حضور پیدا کرد در سال 1361 و فیلم «مرگ دیگری» ساخته محمدرضا هنرمند بود و سپس فعالیت خود را با بازی در فیلم‌های سینمایی «یدوک» به کارگردانی مجید مجیدی، «توبه نصوح» به کارگردانی محسن مخملباف، «حمله به اچ 3» به کارگردانی شهریار بحرانی، «زنگ‌ها» به کارگردانی محمدرضا هنرمند، «مریم مقدس» به کارگردانی شهریار بحرانی، «ماه و خورشید» به کارگردانی محمدحسین حقیقی، «پدر» به کارگردانی مجید مجیدی، «پناهنده» به کارگردانی رسول ملاقلی‌پور و... بازی کرد و توانست خودش را به عنوان یکی از مهم ترین بازیگران سینمای ایران در سال‌های بعد از انقلاب به تثبیت برساند.

با این حال طیف وسیعی از مردم بازی‌های او را در مجموعه‌های تلویزیونی «خوش رکاب» ساخته علی شاه حاتمی و «سه در چهار» ساخته مجید صالحی به خاطر می‌آورند.

البته او در سریال‌های دیگری همچون «دادستان» به کارگردانی مسعود ده نمکی،«خوب بد زشت» به کارگردانی منوچهر‌هادی، «خوش غیرت» علی شاه‌حاتمی، «سه دنگ سه دنگ» شاهد احمدلو، «خوش‌نشین‌ها» و «زن‌بابا» ساخته سعید آقاخانی و «بچه مهندس» ساخته علی غفاری هم بازی‌های خاطره انگیزی از خود به یادگار گذاشت.

محمد کاسبی در سال 1374 به خاطر بازی در فیلم «پدر» موفق به دریافت جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر جشنواره فیلم فجر شد.

او در سال‌های عمرش همواره درباره سیاست هم اظهارنظر می‌کرد و همین موضوع باعث شد برخی گفته‌هایش با واکنش‌های گسترده‌ای روبه‌رو شود.

او حتی در آخرین مصاحبه اش درباره اتفاقات و شرایط کشور مفصل حرف زده و گفته بود: «مردم مرا به عنوان بازیگر می‌شناسند اما چون سال‌ها هم مدیریت کرده‌ام و هم فیلمنامه و نمایشنامه نوشته‌ام و هم در مطبوعات قلم زده‌ام، همواره پیگیر مسائل کشور بوده‌ام. در این 5 سالی که در رختخواب خوابیده‌ام و قادر به حرکت نیستم، از طریق فضای مجازی خبرها را پیگیری می‌کنم. باور کنید چهار ستون بدنم می‌لرزد وقتی می‌بینم در مجلس نماینده‌ای پشت تریبون ایستاده و درباره مساله‌ای فریاد می‌زند و دوربین که می‌چرخد، می‌بینیم شاید 50 درصد نمایندگان به صحبت‌های او بی‌توجه هستند و معلوم نیست آن نماینده برای چه کسی حرف می‌زند.

مساله بعدی این است که جناح‌های سیاسی یکدیگر را قبول ندارند و این شده وضعیت ما. می‌شود یکدیگر را قبول نداشته باشیم اما چگونه درباره این موضوع تفاهم دارند که مردم کشورمان گوشت را با قیمت یک‌میلیون تومان تهیه کنند! اوضاع و احوال مردم را چه کسی باید درست کند.»