حافظ، شجریان و کدکنی؛ سرخرویان پیروز
تهران - ایرنا - روزنامه همدلی در مطلبی نوشت: در این سه روز هم شجریان رفت، هم سالروز تولد استاد شفیعی کدکنی بود و هم روز حافظ بر آن علاوه شد. در این گیرودار موافقان و مخالفان شجریان سر از پستو بیرون آوردند و از آن نستوه گفتند. حافظ و استاد کدکنی و شجریان بهجایی رسیدهاند که هیچ سخنی بر ارجوقرب آنها خللی وارد نمیکند.
روزنامه همدلی 21 مهر یادداشتی را به قلم فیض شریفی منتقد و پژوهشگر ادبیات منتشر کرد در گزیده ای از آن آمده است: شجریان در این سالیان پرآشوب و آن سالیان پرالتهاب، چون درخت تناوری ایستاد و به کار اصلیاش پرداخت. کارهای بسیاری در تاریخ کهنسال ما مانده که هنوز دستنخورده باقی است و کسی برای شناسایی آن وارد میدان نشده و از چهرگان آن گردوغبار نزدوده است.
حافظ شیرازی عصاره شعر و فرهنگ و تمدن ایران باستان و معاصران خود را گرفت و به نحو بارز و مطلوبی ارائه داد و چیزی بر آن افزود. هم خوب گرفت و هم خوب عرضه کرد و بر بسیاری تأثیر گذاشت. گوته آلمانی سمبولیست، حافظ را سردمدار سمبولیسم در جهان دانست. این در حالی بود که حافظ در قرن چهاردهم میلادی میزیست و گوته در قرن هیجدهم. حافظ هنوز هم از بسیاری از معاصران مدرنتر است. او مس را طلا و خاک را کیمیا کرد. استاد شفیعی کدکنی، شاعر معاصر ایران وقتی بر کرسی استادی ادبیات دانشگاه تهران تکیه داد، اوضاع تحقیق و تفحص بسیار تأسفانگیز و اندوهناک بود.
او یکتنه از صور خیال از رودکی تا معزی آمد و بعد به عطار و سنایی و مولوی پرداخت و سپس سراغ سعدی و حافظ و بیدل دهلوی آمد و سراغی هم از معاصران گرفت. از نگاه من این شخصیت ادبی بزرگ و دردانه ادبیات ایران خودش را فدای کارهایی کرد که دیگران باید آن را انجام میدادند، ولی آنها به خاطر کمبضاعتی و عدم شجاعت به میدان نیامدند. برای لغتنامه، شیرمردی چون دهخدا میخواستیم و در حوزه موسیقی سرداری چون شجریان لازم داشتیم که نترسد و وارد میدان شود: «در بحر غم تو، غوطه خواهم خوردن / یا غرقه شدن، یا گهری آوردن / قصد تو مخاطره است، خواهم کردن / تا سرخ کنم روی، از آن یا گردن» این پهنه هماره گشاده بود و گوی و میدان فراهم. در این بزنگاهها ما مردانی میخواهیم که دل شیر داشته باشند و وارد میدان شوند و چون سوارکاری ماهر گوی بزنند یا در بحر شناور شوند و خطر مرگ و غرقه شدن را به جان بپذیرند یا سرخرو و پیروز بیرون آیند. شجریان مثل حافظ هرچه بود گرد آورد و هرس کرد و بر آن چیزی افزود، همانگونه که استاد کدکنی کرد. اگر تمام آثار تحقیقاتی کدکنی را در مقابل شهرت شعر «به کجا چنین شتابان...» بگذارید، کم میآورند. به همین خاطر است که میگوییم: استاد کدکنی خودش را و شعرش را فدای تحقیقات جانفرسایش کرد. او در راه کار تحقیقاتی در موسیقی ایران جان نهاد و هم به شعر کهن خدمت کرد و هم به ادبیات معاصر اعتبار داد و هم به موسیقی ایران جان داد و هم مثل حافظ و کدکنی بر دیگران تأثیر گذاشت و سرخرو و شاداب از بحر بیرون آمد.
*س_برچسبها_س*