حال والیبال با این فرد خراب شد:/ پشت پردههای عجیب تیم ملی در یک یادداشت شگفتآور
این یادداشت، اولین واکنش از سوی فدراسیون والیبال به مصاحبه اخیر بهروز عطایی است.
به گزارش "ورزش سه" حمید احمدی نیا، مسئول روابط عمومی فدراسیون والیبال در یادداشتی پاسخ مصاحبه طولانی بهروز عطایی را داده است. سرمربی سابق تیم ملی در این مصاحبه جملات تندی علیه کاپیتان سابق تیم ملی والیبال ایران یعنی میلاد عبادی پور و سیستم فدراسیون مطرح کرده که حالا با واکنش مدیر روابط عمومی فدراسیون مواجه شده است. اینجا میتوانید یادداشت مفصل احمدی نیا که در روزنامه ایران ورزشی نیز منتشر شده را بخوانید:
بسم الله اندر احوالات ذهن مریض من! حرفهای خودمانی خودم با خودم! حمید احمدینیا
ذهن والیبال مریض شده و نمیدونم چرا به عنوان مقصر اصلی به دنبال گردنگیر هستم. حامیان عذرخواهی میکنند و مسببین خاموش میمانند. اینجا ابر و باد و مه و خورشید و رسانه و روابط عمومی مقصر هستند ولی من نه! تیم مریض است و نام این بیماری چیزی نیست جز مغز بازنده و متوهم!
بهتره به جای دنبال زیر بغل مار گشتن و پیگیری ویپ کشیدن و ورق بازی کردن بازیکنان برای سرگرمی و تفریح، مصاحبههای جنجالیام بر علیه بازیکن و بازیکن بر علیه من و بگم بگم راه انداختن که تا به حال در این سطح در والیبال ایران سابقه نداشته، به جواب چند سوال بیاندیشم!
چطور حال والیبال با حضور من اینقدر خراب شد و حرمتهای موجود بین بازیکن و مربی تا این سطح از بین رفت؟ مگر نگفتم که نسل طلایی نسل بازیکن سالاری بوده، من که در این نسل جوان جدید انقلاب فرهنگی به پا کردم! اما حالا تمامی منتقدین و حتی رسانهها سکوت کرده و اعضای تیم به هم بیحرمتی میکنند!
مگر خودم نگفتم که سرمربی باید همه کاره تیم باشد و حتی سرپرست هم زیر نظر سرمربی باشد، پس چرا وقتی این مشکلات به وجود آمد در نطفه خفه نشد و بعد از چند ماه از رفتن و بردن و آوردن، یک باره به مرحله انفجار رسید؟ کاش وقتی خودم رو همه کاره می دونم، مسئولیت همه کارها رو هم بپذیرم و دنبال گردن گیر نباشم.
چرا کادر فنی من به ویژه در قسمت سرپرستی اینقدر عوض شد توی دو سال چهار سرپرست و پنج مربی اومدن و با دلخوری ازم رفتن! اصلا توتولو چرا اومد و یهو رفت و دیگه هیچ مربی سرشناسی حاضر نشد بیاد و حتی آقای رئیس هم هر کاری کرد نتونست برای قهرمانی آسیا و انتخابی المپیک یه مربی خوب خارجی بیاره!
چرا بازیکنهای خوب اسم من رو که به عنوان سرمربی شنیدن به تیم ملی نیومدن و حتی خداحافظی کردن که نگن به تیم ملی پشت کردن. اونهایی که به اصرار اومدن هم خط خوردن و هر کس از تیم ملی رفت با مصاحبه حاشیه درست کرد. همه توقع داشتن که فدراسیون خطشون بزنه ولی باز با سلام و صلوات و اصرار و التماس به تیم ملی آورده شدن.
چرا رکورد بیشترین هزینه کنسلی بلیطهای اعزام 17 سال گذشته در این دو سال که من سرمربی بودم به دلیل عدم قدرت در تصمیمگیریام برای انتخاب بازیکنان اعزامی شکسته شد! انقدر اسامی بلیت تغییر میکرد که صندلیهای اگزیت رو از دست میدادیم و جایی باقی نمیموند. بعدش همه کاسه و کوزهها رو سر روابط عمومی خورد میکردم که شما باید صندلی اگزیت رو نگه میداشتین!
اصلا هفته سوم لیگ ملتها، چرا آنالیزور دوم تیم که ویزا گرفته بود با نظر من اعزام نشد تا تیم ایران مجبور نباشه با کمترین تعداد نفرات تو مسابقات حاضر بشه؟ چرا من به عنوان سرمربی اینقدر وقت داشتم که با ادمین پیجهای اینستاگرامی گروه تبادل نظر تشکیل بدم و یهو باهاشون دعوام شد و همه چیز رو انداختم گردن روابط عمومی!
من که سرمربی بودم چرا مدتها با یه خبرنگار که زیر پست یکی از پیجها کامنت گذاشته بود مصاحبه نکردم؟ بعد از یک هفته مسابقه انقدر به یه خبرنگار نزدیک شدم که برای تخریب بازیکنان خط خورده بهش اخبار محرمانه رو میدادم و چند ماه بعد که ازم انتقاد کرد باهاش دعوام شد و در آخر همه چیز رو انداختم گردن روابط عمومی! چرا؟
من که سرمربی تیم ملی بودم چطور اینقدر روی رسانهها و شبکههای اجتماعی تمرکز داشتم که در کوران مسابقه و درست روز مسابقه، خبر آنفالو کردن یه بازیکن رو که شنیدم در عرض چند دقیقه وقت گذاشتم و اون بازیکن رو آنفالو کردم و باز همه چیز رو انداختم گردن روابط عمومی! شاید با گذاشتن این وقت روی مسابقات و ارتقای دانش فنی موجب سقوط کمتر ایران در رنکینگ و امید بیشتر به المپیک می شدم و شایدم دلیلی میشدم برای قهرمانی در رقابتهای قهرمانی آسیا!
چرا یادم رفته اون زمانی که در راستای سیاستهای کلان کشور تمام رسانهها از حضور من به عنوان سرمربی حمایت میکردن تا جایی که یک مقام قهرمانی در آسیا به قدری بزرگ شد که دفتر بالاترین مقام کشور پیام تبریک صادر کرد! اون موقع رسانهها به نظرم خوب بودن و یک سال بعد که همون رسانهها کمی ازم انتقاد کردن اونها رو فاسد خطاب کردم! چرا اینقدر زود تیترهای اغوا کنندهی حمایتی رسانهها رو فراموش کردم؟
چرا حجم توصیههای رسانهایام و ارائه نکات و مباحث مختلف در طی این دو سال بیشتر از هشت سال حضور مربیان خارجی بوده و با وجود حجم زیاد پروموت رسانهای و تبلیغاتی کم نظیر فدراسیون و رسانهها باز هم اعضای کادر فنیام حتی در زمین مسابقه اقدام به گرفتن عکس و فیلم میکردن. اصلاً چه طور قبل از مسابقه وقت چنین کارهایی رو داشتیم و دائماً خودمون رو با دورههای قبل مقایسه میکردیم؟ در صورتی که در دورههای قبل خبری از حضور سرمربی تو پوسترها و تیزرهای تیم ملی نبود!
اصلاً چرا بلند بلند فریاد میزدم که چمدان من را باید بازیکنان حمل کنند و بهترین اتاق هتل باید برای من باشد تا شأن من حفظ شود؟ چرا وقتی استعفا دادم، باز در کنار تیم ماندم و حتی در جلسه بعد از استعفا بازیکنان را به جای روحیه دادن، تهدید به افشا گری و تسویه حساب کردم؟! این یعنی سخیف ترین ورژن انسانیت!
ویپ از سال 2003 توسط یک فرد چینی اختراع شد و سال 2010 به ایران آمد؛ چرا با وجود جوانگرایی در تیم ملی، بیشتر از هر سال دیگر از داخل تیم ملی به حاشیه رفت و تفریحات بازیکنان دهان به دهان چرخید و اعضای کادر فنیام که قطع همکاری کردن تازه به یاد افشاگری افتادن؟! مگه اداره کننده تیم کسی دیگهای غیر من بود؟ من که میگفتم رئیس تیم ملی سرمربی است.
اصلا چرا بعد از حدود چهارماه از لیگ ملتها من که به دلیل عدم صدور ویزا در آمریکا حضور نداشتم، باید بگم بگم راه بندازم؟ درصورتی که اگر موردی بود بلافاصله باید گزارش و پیگیری میکردم و برخورد لازم با اون فرد میشد! ولی حالا که همه چیز از دست رفته نقش افشاگر رو بازی میکنم! مصداق بارز دیگی که برای من نجوشه....
اصلا چرا بعد یا قبل از بازی به جای تحلیل و بررسی حریف و مسابقه به سوابق بازیهای گذشته توجه میکردم و مربیهای خارجی قبلی دشمن فرضیام بودن؟! چرا باید تحت هر شرایطی سوابق شون تخریب میشد؟ مگه حریف من سرمربی قبلی بود؟! اصلا چرا در اوج برگزاری لیگ ملتها دغدغه و چالش مهم من به عنوان سرمربی تیم باید بستن کامنتهای اینستاگرام باشه!؟
فکر کنم اگر جواب نصف سوالاتم را پیدا کنم، جواب مهمترین سوال را می توانم پیدا کنم که چرا در طول دو سال اخیر در سطح والیبال جهان 26 باخت و 13 برد داشتیم و به رنکینگ 15 دنیا سقوط کردیم! به نحوی که در ناامیدانهترین جایگاه خود، برای صعود به المپیک در دهه اخیر قرار گرفتیم؟ درسته؛ مغز بازنده و متوهم! و اما درس عبرت: خبرنگاران و رسانهها خدنگ ما نیستند. اونا مظلومترین و البته باشرفترین قشر جامعه هستند. هیچ ارگانی با اعزام به مسابقات اختیار حرفه و رسالت خبرنگار را تسخیر نخواهد کرد. کاش وقتی لایق ماندن نبودم؛ حداقل درست رفتن را بلد بودم!
ولی باز هم فکر کنم دلیل همه شکست ها روابط عمومی و رسانه ها بود!