حکیمزاده: تحلیل غلط از عاشورا موجب تطهیر شمر است
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، فهم و درک چرایی قیام حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام) و پیچیدگی آن از موضوعات مهمی است که در طول تاریخ بعضاً موجب شده است که برخی از محققین و پژوهشگران دچار سردرگمی شوند و با تفاسیری از عاشورا، برخی سوءتفاهمات تاریخی و عقیدتی را برای سایر افراد به وجود بیاورند. از سیاسی و انقلابی دانستن قیام امام حسین (علیهالسلام) تا شهادتطلبانه بودن این خروج، از فدیهای بودن شهادت ایشان به عنوان کفاره گناه شیعیان تا فرار برای حفظ جان، تحلیلها و برداشتهای متفاوت و بعضاً متضادی است که تا به امروز از سوی علما در مورد شهادت امام (علیهالسلام) ارائه شده است.
درمورد تبارشناسی قیام سیدالشهدا (علیهالسلام) و چرایی خارج شدن ایشان از مدینه و مکه و رهسپاری به سمت کوفه با فرزانه حکیمزاده استاد و پژوهشگر تاریخ و عضو هیأت علمی جامعهالزهرا صحبتی داشتیم که در ادامه میخوانید:
فرزانه حکیم زاده
یک تفکر قدیمی و غلط در مورد کربلا و قیام سیدالشهدا
عدهای معتقدند امام حسین قصد داشت با شهادت خود دین را از نابودی نجات دهد آیا این تحلیل شایع و فراگیر صحیح است؟
در پاسخ به این پرسش که آیا هدف امام حسین (علیهالسلام) از قیام بر ضد یزید این بود که با شهادت آن حضرت درخت خشکیده اسلام آبیاری شده و اسلام از خطر نابودی نجات پیدا کند، دو مقدمه لازم است. مقدمه اول این است که بپرسیم چنین تحلیل و برداشتی از واقعه عاشورا به چه نتایجی منجر خواهد شد؟ اگر کشته شدن امام حسین و ریخته شدن خونشان به دست یزید، موجب نجات دین میشد؛ یعنی خداوند به قتل ایشان رضایت داشت و خواهان شهادت آن حضرت بود، بنابراین حضرت سیدالشهدا هم در راستای محقق کردن اراده و خواست خداوند به قتل و شهادت خویش راضی و خشنود بودند.
ثانیاً، وقتی قرار است که امام حسین (علیهالسلام) به شهادت برسند و کشته شوند باید کسانی باشند تا این اراده را تکمیل کنند، گویی کار یزید و یزیدیان در چنین برداشتی توجیه شده چرا که آنها هم در طول همان خواسته امام حسین این عمل قتل را انجام دادهاند و زمینهچین آن بودهاند. حال سؤال این است که آیا منطق، عقل و شرع میپذیرد که دین و اسلام با شهادت امام معصوم زنده نگهداشته شود و حفظ شود؟ آیا قابل قبول است که امام معصومی که یک لحظه وجودش برای اهلزمین و مردم نعمت و غنیمت است و اساساً وظیفه هدایت الهی را دارد، بخواهد با کشته شدنش دین را حفظ کند؟ چه طور میشود که با «نبود» و «حذف» امام بتوان به دین خدمت کرد؟ این نتایجی است که از برداشت «قیام شهادتطلبانه» اخذ میشود که نه با عقل سازگار است و نه با شرع.
نبود عالم ضربه به دین است چه رسد به نبود امام معصوم
یعنی این برداشت خلاف شرع و دین است؟
وقتی در روایت:«اِذَا مَاتَ العَالِمُ ثُلِمَ فِی الاِسلَامِ ثُلمَه لَا یَسُدُهَا شَیء اِلَی یَومِ القِیَامَهِ. یعنی، هرگاه عالمی بمیرد رخنهای جبران ناپذیر در اسلام ایجاد میشود که تا روز قیامت هیچ چیز آن را فرو نمیپوشد.» جبران فقدان یک عالم تا این حد سنگین است، چه طور میشود که نبود و شهادت امام حسین (علیهالسلام) سخت و جبرانناپذیر نباشد؟ ما در زیارت عاشورا هم درباره این سختی و مصیبت وارده که ناشی از شهادت حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام) هست میخوانیم:«مُصیبَهً ما اَعظَمَها وَ اَعظَمَ رَزِیَتَها فِی الاِسلامِ وَ فی جَمیعِ السَمواتِ وَالاَرضِ.»
مقدمه دوم این است که، کربلا از ثمرات سقیفه و یکی از پیامدهای آن واقعه شوم بود. وقتی خلافت را از امیرالمؤمنین با آن همه توصیه و بیعت آشکار غدیر غصب کردند، مسلم بود 50 سال بعد با امام معصومِ منصوب دیگری بدتر از این خواهند کرد و شرایط را طوری رقم میزنند که اصلاً امام زنده نماند. حال پس از این دو مقدمه میتوان گفت، امامی که خود به وظیفهاش واقف است و میداند که حضورش برای مردم چه ضرورت و اهمیتی دارد نه تنها خود را در معرض قتل قرار نمیدهد بلکه یک ساعت هم که شده آن را تأخیر میاندازد. پس چنین برداشتی که امام حسین به قصد شهادت قیام کرد باطل است و خدا هم از این شهادت به غضب آمده و رضایتی ندارد و قاتلان آن حضرت هم الیالابد در عذاب خواهند بود.
امام حسین (علیهالسلام) و نصیحتهای اطرافیان
پس با این حساب هدف امام حسین (علیهالسلام) از قیام چه بود؟
اساساً امام حسین تحت چه شرایط سیاسی و اجتماعی از مدینه به مکه رفتند و از آنجا به سمت کوفه رهسپار شدند و با خانواده و اصحاب در موضعی قرار گرفتند که انتهایش چیزی جز شهادت نبود؟ ضمن اینکه بسیاری از سران مثل ابنعباس، ابن عمر، ابن زبیر، فرزدق شاعر و... به امام هشدار داده بودند که رفتن به سمت کوفه خطرناک است، اما با این حال چرا امام حسین مدینه و مکه را ترک کردند و به سمت کوفه راهی شدند؟ آیا چیزی بود که آنها بدانند و امام نداند؟
نقشه مسیر کاروان امام حسین
سه مرحله قیام اصلی امام حسین (علیهالسلام)
باید گفت حرکت امام حسین (علیهالسلام) و قیام او سه مرحله داشت و ایشان در هر مرحله بنا به اقتضائات و شرایط موجود اقدام خاصی را اتخاذ کردند که این اقدامات همگی منطقی، عقلی و مورد رضایت خداوند بود. مرحله اول زمانی است که در 27 رجب سال 60 خبر مرگ معاویه به والی مدینه میرسد و یزید ضمن نامهای از والی آنجا میخواهد که از سه نفر از جمله حسین بن علی و عبدالله بن زبیر بیعت بگیرد و در غیر این صورت سر بریده آنان را برای یزید بفرستد.
آیا قابل قبول است امامی معصومی که یک لحظه وجودش برای اهلزمین نعمت و غنیمت است و اساساً وظیفه هدایت الهی را دارد، بخواهد با کشته شدنش دین را حفظ کند؟ چه طور میشود که با «نبود» و «حذف» امام بتوان به دین خدمت کرد؟
امام حسین (علیهالسلام) با یزید بیعت نکرد چرا که این کار به نوعی پذیرش حکومت و خلافت یزید تلقی میشد و امام با این کار حکومت یزید را مشروعیت میبخشید، همچنین یزید به شکلی در فسق و اعمال خلاف شرع زیادهروی میکرد که جای هیچگونه سازش نبود و امام نمیتوانست با او کنار بیاید. از طرفی در صلحی که بر امام حسن از سوی معاویه تحمیل شده بود، او اجازه انتخاب جانشین نداشت و کار معاویه با انتخاب یزید به عنوان جانشین انحراف جریان اسلام و حکومت اسلامی به یک پادشاهی موروثی بود که امام حسین (علیهالسلام) نمیخواست آن را بپذیرد. در هینجاست که امام حسین میفرماید:«انا لله و اناالیه راجعون و علی الاسلام السلام، اذ بلیت الامه براع مثل یزید» و میشود گفت به نوعی با اسلام اصیل هم خداحافظی شد و پیروان اهلبیت در حالت سخت و تقیه دینداری خود را حفظ کرده بودند. امام بیعت نکرد و آن را موکول به بیعت علنی در مسجد کرد.
امام حسین (علیهالسلام) از این فرصت بهره برد و با خانواده و اصحاب از مدینه خارج شدند و به سمت مکه رفتند. آیا در شرایطی که امام در صورت بیعت نکردن سرش را از دست میداد، مدینه برایش جای امن بود؟ شاید گفته شود امام میتوانست بیعت کند و جان خود را حفظ کند اما حقیقت این است که به نظر میآید امام در صورت بیعت هم به دست عُمال یزید کشته میشدند و او قصد داشت که خاندان اهلبیت را از بین ببرد. یزید قصد داشت راه جدش ابوسفیان را پیگیری کند، او هم قصد کشتن پیامبر و نابودی اسلام را داشت که موفق نشد و به زور اسلام آورد. اما یزید شرایط را فراهم دید و تصمیم گرفت با شهادت امام حسین و نابودی فرزندان پیامبر تهدیدهای بالقوه را خاموش کند و کار نیمه تمام پدران خود را تمام کند.
وقتی هم که سر امام را پیش یزید آوردند او گفت:«لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل» که به وضوح از انگارههای ضداسلامی او حکایت دارد. حتی او دستور شهادت امام سجاد و تمامی ذریه حضرت رسولالله را داده بود. پس مدینه جای مناسبی برای ماندن نبود و طبیعی است که همسر و فرزندانش را هم با خود ببرد چرا که در چنین فضایی اصلاً و ابداً شهر مدینه برای امام حسین و اهلبیتش محل مناسبی برای زندگی نبود. با توجه به آنچه که گذشت گزینه مناسب برای هجرت، شهر مکه است که حرم امن الهی است و حرمتش مانع از وقوع برخی تهدیدات میتوانست باشد. بنابراین امام با خانواده و اصحاب به سمت مکه رهسپار شد و در آنجا به بیان حقانیت خود و روشنگری مردم مبادرت ورزید.
جهاد تبیین امام در مکه
امام در مکه چه موضوعی را پیگیری کردند؟
در اینجا طبیعی است که امام درپی زمینهسازی بود تا حقانیت خود و بُطلان حکومت یزید را به مردم معرفی کند. در چنین برههای از کوفه برای امام نامهها آمد و از امام دعوت شد تا نزد آنان برود و امام حسین هم سعی کرد با آنان ارتباطی را برقرار کند؛ لذا مسلم را فرستاد و او زمینهسازیهایی را هم انجام داد که ناگهان امام در ماه ذیالحجه خبردار شدند یزید قصد دارد با اجیر کردن عدهای در هنگام شلوغی حج تمتع ایشان را هنگام طواف به دور خانه خدا به قتل برساند، که اگر این اتفاق میافتاد بزرگترین فاجعه برای جامعه و امت پیامبر بود. قتل امام معصوم هنگام طواف در خانه خدا!
یزید قصد داشت راه جدش ابوسفیان را پیگیری کند، او هم قصد کشتن پیامبر و نابودی اسلام را داشت که موفق نشد و به زور اسلام آورد. اما یزید شرایط را فراهم دید و تصمیم گرفت با شهادت امام حسین و نابودی فرزندان پیامبر تهدیدهای بالقوه را خاموش کند و کار نیمه تمام پدران خود را تمام کند
پس در چنین حالتی که باز جان امام حسین در خطر است و امکان دارد که حرمت خانه خدا توسط دشمنان شکسته شود و امام را در مسجدالحرام شهید کنند، امام چه تصمیمی باید میگرفت و باید به چه سمتی میرفت؟ طبیعی است که امام به سویی باید رهسپار شود که بیشترین احتمال همکاری و اقبال نسبت به ایشان باشد و آن جایی نبود جز کوفه که سابقاً به امام هم نامه نوشته بودند و ایشان را دعوت کرده بودند. پس امام به سمت کوفه روانه شدند که باید گفت در این مرحله امام قصد مبارزه مسلحانه با یزید را نداشتند بلکه هدف سکونت و تشکیل حکومت بود یا ارشاد و زمینهسازی که در میانه راه با سپاه حر بن یزید برخورد کردند و او خواست که امام تسلیمش شود که حسین بن علی سر باز زد؛ چرا که تسلیم ابن زیاد شدن به منزله همان بیعت با یزید است و به هیچ وجه حافظ جان حضرت نخواهد بود. در آن کشاکش صورت گرفته بین امام و حر راه دیگر این بود که به سمت کربلا بروند و در آنجا منتظر بمانند. که امام را آنجا به نوعی محاصره کردند تا سپاه عمر سعد برسد.
قبر جناب هانی، از شهدای قبل از واقعه کربلا
پس در اینجا هم ما شاهدیم امام قصد مبارزه مسلحانه و قیام شهادت طلبانه نداشته است که خود را در معرض خطر بیندازد، بلکه امام در حال انجام وظیفه الهی خود بود. وظیفهای که ناشی از مقاومت در برابر ظلم و افشای باطل بودن دشمنان است و برای همین هم امام حسین اصلاً تن به بیعت نداد چرا که بیعت یعنی پذیرش ظلم یزید و یزیدیان.
ولی امام با نهایت ایثار و شجاعت در برابر جور و فسق زمان ایستاد. امام حسین (علیه السلام) در تمام مراحل قیام خویش، به دنبال انجام وظیفه الهی خود بود؛ یعنی بیان معارف دینی، معرفی حق و باطل، آگاه سازی و روشنگری نسبت به حقایق و واقعیتهای سیاسی، اجتماعی و در نهایت زمینهچینی برای تشکیل حکومت حقه اسلامی و ابطال خلافت غاصبانه حکام ظالم زمانهاش.
انتهای پیام /