سه‌شنبه 15 آبان 1403

حیدری: از کشتی خسته‌ام کردند / بزرگترین آرزویم فتح اورست بود

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
حیدری: از کشتی خسته‌ام کردند / بزرگترین آرزویم فتح اورست بود

14 اسفند 1354 یکی از فنی‌ترین کشتی‌گیران تاریخ در ایران چشم به جهان گشود. علیرضا حیدری از بدو تولد فقط 20 سال زمان نیاز داشت تا خودش را به عنوان فنی‌ترین کشتی‌گیر جهان معرفی کند.

به گزارش مشرق، کسی که حالا با 6 مدال جهان و المپیک یکی از استثناهای تاریخ کشتی ایران است. کسی که در عرصه مربیگری و مدیریت در ورزش به اندازه دوران قهرمانی‌اش موفق نبود. حالا او در آستانه 50 سالگی از نیم قرن زندگی خود می‌گوید. از آرزوهایی که به آن نرسیده و از حسرت‌هایی که برایش مانده است. در سالروز تولدش درباره زندگی پر فراز و نشیب او حرف زدیم که حرف‌های مهمی زد. شاید مهمترینش به سرمربیگری کوتاه مدت او در تیم ملی و یا خداحافظی زودهنگامش از تیم ملی برمی‌گردد.

متولد اسفند هستی و همین چند روز پیش تولد شما بود، تبریک می‌گویم.

خیلی ممنونم. متولد 14 اسفند هستم.

چند ساله شدی؟

دقیق خاطرم نیست اما عمر است که مثل برق و باد می‌گذرد.

نزدیک به 50 سالگی هستی، راضی هستی از این نیم قرنی که پشت سر گذاشتی؟

خدا را شکر می‌کنم. سلامتم و خانواده‌ام کنارم هستند و اینکه به کسی احتیاجی ندارم، راضی کننده است اما یک سری چیزها را دوست داشتم که نرسیدم.

آرزویی داشتی که نرسیده باشی؟

نه آرزوی خاصی ندارم اما دوست داشتم که آدم درجه یکی باشم.

خب قطعاً هستی.

نه نیستم. دوست داشتم آدم قابل اتکاتری باشم. توانمندی‌های زندگی روزمره را بهتر بلد باشم. در فضای مدیا، دیجیتال مارکت و نت‌ورک خیلی بهتر باشم. فکر می‌کنم خیلی بد است که الان احساس می‌کنم از رایانه خیلی بلد نیستم.

به نظرم اتفاق طبیعی هست. خیلی‌ها هم هستند که نمی‌توانند یکی از این مدال‌های شما در کشتی را به دست بیاورند.

آره قبول دارم خودم هم به این فکر می‌کنم که به هر حال وقتم را گذاشتم برای کشتی اما همیشه دوست داشتم کوله پشتی را جمع کنم و بزنم به کوه و جنگل و چند ماهی خارج از خانه زندگی کنم. دوست داشتم برم دنیا را بگردم ولی الان امکانش نیست. یکی از آرزوهای بزرگم این بود که بروم اورست را فتح کنم.

ولی روزهایی را که می‌توانستی تا این حد خوب بگذرانی در اردوی تیم ملی ماندی. این هم کار بسیار سختی بود.

نه اتفاقاً اعتقاد دارم خیلی هم سخت نبود. چند روز پیش رفته بودم اسپانیا. داشتم با خودم فکر می‌کردم که کریستوف کلمب چطور دل به دریا زده و رفته تا آمریکا؟ کار سخت این بوده.

ولی آمدن به اردوی تیم ملی از زورآباد کرج با اتوبوس و مشکلاتی که آن موقع بود.

وضع مالی خوبی نداشتیم و زندگی واقعاً سخت بود اما نه به این اندازه سخت که نشان دادم. از گلایه‌هایی که نسبت به زندگی سخت در گذشته داشتم، هویت گرفتم.

ولی شاید امروز این به نظر ساده بیاید اما سختی کم نکشیدی.

بدون پشتوانه بودم. کار خاصی نکردم. استعدادی داشتم که شانس آوردم که به موفقیت رسیدم.

شانس سراغ افرادی می‌رود که بیشتر زحمت می‌کشند.

قبول دارم اما کار بزرگی نکردم. ابرمردی نبودم که نشان داده شد.

خیلی‌ها در کشتی بودند. هم‌نسل خودت بودند اما در کشتی به حقشان نرسیدند.

به نظرم در کنار استعداد و شانس کمی هم عرضه لازم است. نباید زود وا می‌دادند. خیلی‌ها در دوره ما بودند که از من هم کشتی‌گیر بهتری بودند اما زود وا دادند و به چیزی که باید نرسیدند. یک عده به جای تلاش فقط غر می‌زنند. تا یک نفر را می‌بینند که سوار بنز شده می‌گویند دزدی کرده. آره با گفتن این حرف بار را از روی خودش برداشته که می‌شد تلاش کرد و به این بنز رسید. با گفتن این حرف‌ها خودشان را راحت کردند. این طور دوست دارند که خودشان را قربانی نشان بدهند اما خب ته ماجرا چی؟ خودش چی؟ دلسوزی برخی هم برای این افراد مثل این می‌ماند که دستی سر یک یتیم بکشند و این دلسوزی اصلاً خوب نیست.

کمی درباره دوران قهرمانی هم صحبت کنیم. 20 ساله بودی که راهی کراسنویارسک شدی و فنی‌ترین کشتی‌گیر جهان شدی.

بهترین دورانم بود. از سال 1994 که از جوانان آمدم بزرگسالان، هیچ‌کس حریفم نبود. در ایران به هیچ‌کس یک امتیاز هم ندادم. در جهانی هم خوب کشتی گرفتم اما قبل از آن هم می‌توانستند به من اعتماد کنند اما نکردند. یک روز تمرین گذاشتند بین من و امیررضا خادم اما به حدی خوب بودم که دیگر این اتفاق تکرار نشد. آدمی نبودم که بایستم تا امیررضا خادم تمام شود و بعد بیام. دنبال این بودم که هر جور شده به تیم ملی برسم.

اما از انتخابی خبری نبود؟

انتخابی که اصلاً در کار نبود. یک تمرین بین من و امیررضا خادم برگزار شد. برای المپیک 96 آتلانتا گفتند بچه است به درد المپیک نمی‌خورد، انتخابی برگزار نشد.

انصافاً کنار گذاشتن امیررضا خادم با طلای جهان به خاطر یک کشتی‌گیر 18 الی 19 ساله سخت بود.

بله سخت بود و شاید اگر من هم بودم همین تصمیم را می‌گرفتم اما یک مسابقه حقم بود که خودم را نشان بدهم.

چی شد که نوبتت شد؟

امیررضا خادم بعد از المپیک 96 گفت دیگر کشتی نمی‌گیرد و من به تیم ملی رسیدم.

سال 98 هم چشم‌ها را خیره کردی اما بعدش به نظرم دچار نوسان شدی.

تمرکز نداشتم و عدم تمرکز باعث شد تا کشتی‌ها را نتوانم کنترل کنم. از بچگی بیش‌فعال بودم و این در کارم روی تشک تأثیر گذاشت. الان هفت الی هشت سال است که کتاب می‌خوانم. آن موقع خیلی اهل کتاب خواندن نبودم. اعتقاد دارم باید روی عزت نفس بچه‌ها کار کرد. علاوه بر اعتماد به نفس، عزت نفس هم مهم است. بچه پررو بودم اما اگر متولد محله دیگری بودم در هر کاری نمره 20 می‌گرفتم.

درباره منصورخان برزگر هم صحبت کنیم. دوره‌ای که انتخابی برگزار نشد و دیر به تیم ملی رسیدی، سرمربی منصور برزگر بود.

منصورخان مولانای کشتی است. او عاشقانه برای کشتی کار کرد و بیشتر از اینکه استراتژی برای کشتی داشته باشد، با قلبش کار می‌کرد.

اعتراض نکردی؟

معترض بودم اما همیشه احترام منصور برزگر را حفظ کردم. هیچ وقت مقابلش حرفی نزدم. لیاقت این را داشت که نتایج بهتری را در تاریخ کشتی ایران بگیرد. خیلی‌ها از او یاد گرفتند؛ چه آنهایی که در آن موقع کشتی‌گیر بودند و چه کسانی‌که بعداً به عنوان مربی در کنارش بودند و یا کسانی که به عنوان رئیس فدراسیون با منصور برزگر کار کردند؛ همه از او یاد گرفتند.

یک دختر و یک پسر داری؛ دوست داری پسرت کشتی‌گیر بشود؟

قبلاً دوست نداشتم اما الان اعتقاد دارم که باید کشتی‌گیر شود. کشتی به آدم بلند شدن بعد از زمین خوردن را یاد می‌دهد. کشتی ورزش سختی است اما به آدم یاد می‌دهد که اگر هزار بار زمین خوردی، چطور بلندی شوی.

زمین خوردی در کشتی؟

کم نه. یادم هست اولین‌بار که در مهرشهر کرج رفتم باشگاه حمید کرمانی من را گذاشت جلوی یک بچه ژیگول و چشم رنگی که پیش خودم می‌گفتم اصلاً کشتی بلد نیست اما از اول تا انتها اینقدر من را زمین زد که چشم‌هایم هیچ جا را نمی‌دید. یک بار هم علی اکبرنژاد در تمرین تیم ملی کشتی آنقدر روی من فن اجرا کرد که تا کرج گریه کردم. مدام به خودم می‌گفتم مگر می‌شود یک نفر این همه فن بخورد؟

شروع و پایان در کشتی با منصور برزگر بودی. سال 2006 بعد از جهانی رفتی سراغ سرمربیگری که باز هم منصور خان کنارت بود. جهانی 2007 در باکو اما همیشه این سؤال وجود داشت که چرا سراغ سرمربیگری نیامدی؟

نمی‌خواهم خیلی درباره اتفاقات آن سال حرف بزنم اما واقعیت این است اگر آن سال یک برد می‌آوردیم، دوم دنیا می‌شدیم. مراد محمدی بد باخت که سال قبل قهرمان جهان شده بود. فردین معصومی سال قبلش با اختلاف به تایمازوف باخته بود اما در باکو دو بر یک شد. مشکل این‌جا بود که منصورخان آن موقع ظاهراً کنار رفت اما رها نکرد. تیم دو تکه شده بود، خیلی جاها تصمیمم چیز دیگری بود اما نظر منصورخان اعمال می‌شد. یکی از نفراتی که آن موقع باخت مراد محمدی بود. تصمیم داشتم که انتخابی ندهد یا با دو کیلوگرم ارفاق وزن بدهد اما منصورخان گفت انتخابی سر وزن قانونی و مراد از این بابت آسیب دید و خوب سر وزن نرسید.

بعد هم دوباره بازگشتی به کشتی؟

اگر مدیریتم می‌کردند تا المپیک لندن کشتی می‌گرفتم و مدال می‌آوردم. اینقدر مسابقه فرستادند که خسته‌ام کردند. اگر اجازه می‌دادند مثل بزرگان کشتی لیپولد و یا کورتانیدزه یک سال باشم و یک سال نباشم اما درگیر انتخابی نشوم، تا لندن می‌ماندم. خداحافظی برای من زود بود.

به عنوان آخرین سؤال، باز هم در کشتی مسئولیت می‌گیری؟

دوست دارم آکادمی ورزشی بزنم. چیزی در حد استعدادهای درخشان تا نخبه‌های ورزش را تربیت کنیم برای آینده ورزش.

منبع: روزنامه ایران ورزشی