شنبه 3 آذر 1403

خداحافظ آقا کمال!/ ماجرای سفر به آلمان و عشق به تئاتر + فیلم

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
خداحافظ آقا کمال!/ ماجرای سفر به آلمان و عشق به تئاتر + فیلم

یادم می‌آید در جشن بازیگران تئاتر سال 1396 آقا کمال آژانس دوستی را دیدم؛ با گام‌هایی آرام می‌توانست راه برود و چهره‌اش لاغر و دستانش لرزان شده بود. با همان سختی اما عبارتی جالب به کار برد: امروز که شما را دیدم خیلی خوشحالم.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سال‌ها دیگر روی صحنه نمی‌رفت و از هنرمندی‌اش در تلویزیون هم خبری نبود. تا اینکه پس از مدت‌ها دوری از محافل هنری در جشن بازیگران تئاتر دیده شد. اما دیگر آن فردوس کاویانی همیشگی نبود!

آرام آرام قدم برمی‌داشت؛ چهره‌اش لاغر و دستانش لرزان شده بودند. اصغر همت را می‌بیند اشک در چشمانش حلقه می‌زند؛ خیلی مدت‌هاست تو را ندیدم. بسیاری از دوستانش را می‌بیند از حالش می‌پرسند می‌گوید بیمارم اما الان که شما را دیدم بسیار خوشحالم.

.

مرد نجیب و دوست‌داشتنی هنر هفتم سال‌ها از بیماری پارکینسون و بعدها آلزایمر شدید رنج برد. اما به سبکِ خیلی از بازیگران نبود و در این سال‌ها نه تصویری به جز چند عکس در همان جشن بازیگران تئاتر منتشر نشد و از آن اتفاقات و دیدارها هم خبری نبود. چرا که نزدیکان و اطرافیانش همگان می‌دانند او به طورکل از دنیای رسانه به دور بود و همیشه دوست داشت جلوی دوربین حرف‌ها و دغدغه‌هایش را بازگو کند.

او را بسیاری به نام «آقا کمال» سریال‌های ماندگار تلویزیون می‌شناسند. مردی که دانش‌آموخته رشته بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و در سال 1350 فارغ‌التحصیل شد. بازیگری را از سال 1340 با حضور در نمایش‌های تئاتر آغاز کرد. او بازی در سینما را از سال 1349 با فیلم تجاوز به کارگردانی حمید مصداقی شروع کرد.

کاویانی بازیگر فیلم‌های شهر قصه، اجاره‌نشین‌ها، بانو، میکس، سگ‌کشی و نیز سریال‌های محبوب دهه 1370 مانند همسران و آژانس دوستی بود و آخرین اثر هنری‌اش را با نقش‌آفرینی در نمایشی در سال 1393 اجرا کرد.

قرار بود در 26 تیرماه 1398 روزی که خانه سینما برای او نکوداشت برگزار می‌کنند حضور پیدا کند اما با ارسال ویدئویی اعلام کرد به دلیل کسالت نمی‌تواند در این مراسم حضور پیدا کند.

یکی از آخرین تجربه‌های حضورش روی صحنه هم به نمایش تانگوی تخم مرغ داغ به کارگردانی هادی مرزبان در سال 1393 برمی‌گردد.

در کنار همکاری با کارگردانان به نامی همچون بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی و حضور در کارهای برجسته اجاره‌نشین‌ها، هامون، بانو، میکس، نارنجی‌پوش، سگ‌کشی، جایی برای زندگی محمد بزرگ‌نیا و ساوالان مرحوم یدالله صمدی، اما او را مخاطبان با نقش‌آفرینی در سریال‌های تلویزیون به یاد می‌آورند؛ بازی در مجموعه‌های تلویزیونی محبوبی مانند محله برو بیا، محله بهداشت، همسران، تفنگ سرپر و آژانس دوستی.

وقتی با اصغر همت درباره فردوس کاویانی همکلام می‌شویم جمله‌ای را مطرح می‌کند که قابل توجه است: "فردوس شرافت افراطی دارد که باید آن را کنترل کرد".

.

یکی از اتفاقات جالب در زندگی فردوس کاویانی سفر او به آلمان برای تحصیل در تئاتر بود؛ ماجرا از این قرار است: در امتحان بورسیه برای اعزام به خارج شرکت می‌کند و پس از قبولی راهی آلمان می‌شود. همان زمانی که برای رشته تئاتر پذیرش نمی‌دادند؛ به توصیه یکی از دوستانش در رشته شیمی ثبت‌نام می‌کند. اولین روزی که به کالج می‌رود به مسئول دانشگاه جریان علاقه‌اش به تئاتر را بازگو می‌کند و می‌گوید که تمایل دارد تئاتر بخواند. او همان لحظه با آکادمی تئاتر دانشگاه تماس می‌گیرد و موضوع را با پروفسوری که مسئول آکادمی تئاتر است مطرح می‌کند. آن پروفسور می گوید که همان لحظه به دفتر کار او برود و این طور شد که وارد کلاس تئاتر در آلمان می‌شود.

شاید این نکته هم جالب باشد که فردوس کاویانی در اتودِ اولیه آن کالج آن‌قدر هنرنمایی خوبی را از خودش بروز می‌دهد و پروفسور او را می‌پذیرد. در همان دانشگاه در کالج زبان شروع به خواندن زبان آلمانی می‌کند؛ آن‌قدر در این کار جدی است که زبان آلمانی را بهتر از خود آلمان‌ها صحبت می‌کند.

آن‌قدر در زبان آلمانی پیشرفت می‌کند که رئیس دانشگاه به او می‌گوید اصلاً بیا و زبان آلمانی بخوان و تئاتر نمی‌خواهد بخوانی! او به هم می‌ریزد و به همین خاطر از زبان آلمانی متنفر می‌شود. بنابراین بدون آنکه به کسی بگوید به برلین می‌رود و در رشته تئاتر ثبت‌نام می‌کند. پس از مدتی نامه‌ای از برادرش به او می‌رسد که گویا او را از دانشگاه اخراج کرده‌اند و باید خاک آلمان را ترک کند. از همان روز مشکلات فردوس کاویانی آغاز می‌شود و بعدها در دوران زندگی‌اش در "هایم" روزی پول‌هایش توسط هم‌اتاقی آلمانی‌اش به سرقت می‌رود.

دوران بی‌پولی را در غربت تجربه می‌کند. حتی بعدها با یک کلاهبردار با سابقه هم مواجهه دارد که فرش خود را به او می‌فروشد. بلاهایی که در آلمان برای او اتفاق می‌افتد باعث شد که آلمان را به مقصد اتریش برای ادامه تحصیل در تئاتر ترک کند. در اتریش دنبال کار هم می رود و برای ظرف شستن به پارلمان معرفی می‌شود و آنجا از کار او رضایت پیدا می‌کنند. اما بعد از اینکه چند پرس غذا می‌خورد تا گرسنگی چند روزه‌اش را برطرف کند به او می‌گویند دیگر نمی‌خواهد از چهارشنبه دیگر بیایی! به همین دلیل روزگار خوبی در اتریش هم نمی‌گذراند و حتی به اجبار در یک لاستیک‌فروشی هم کار می‌کند. به واسطه یکی از دوستان ایرانی‌اش در آنجا متوجه کلاس‌های حمید سمندریان می‌شود. از آن دوست سراغ ایران را می‌گیرد و او می‌گوید که در ایران دو دانشگاه تئاتر باز شده و همین عامل باعث شد فردوس کاویانی به ایران برگردد.

فردوس کاویانی درگذشت

او سال‌ها قبل در گفت‌وگویی که در آرشیو موزه سینما نگه‌داری می‌شود درباره شروع کارش گفته بود، وقتی ششم دبستان بود با تئاترهایی که گاهی در مدرسه می‌دید به تئاتر علاقه‌مند شد و شوق تئاتر او را به تهران کشاند.

او تعریف کرده بود: «کلاس پنجم دبستان که بودم (گروه) تئاتری از تهران به مدرسه ما آمده بود و آنجا اجرا می‌کردند. من آنقدر دوست داشتم این کار را ببینم که به فراش مدرسه گفتم هر شب می‌خواهم تئاتر را ببینم. او هم گفت که به جای آن هر شب باید سالن را جارو کنم. قبول کردم و 13 شب تئاتر می‌دیدم و فردا صبحش سالن را جارو می‌کردم. عجیب آنجا بود که من این نمایش را کامل حفظ شدم و بعدها آن را کارگردانی کردم. در واقع این نقطه شروع من برای علاقه به بازیگری و تئاتر بود.»

فردوس کاویانی در دوران بازیگری‌اش در سینما آنطور که خودش تأکید می‌کرد، نقش‌های مکمل ظریف را به نقش‌های اول به درد نخور ترجیح می‌داد؛ برخلاف تئاتر که در آنجا بیشتر نقش اول بازی کرد. او می‌گفت: «به نظرم در سینما نقش‌های مکمل، گویاتر از نقش‌های اول بودند و تمام سعی‌ام بر این بود که یک ملت را شاد کنم.»

به گزارش تسنیم، پیمان جبلی رئیس رسانه ملی در پیامی درگذشت فردوس کاویانی را تسلیت گفت. در این پیام تسلیت آمده است: «مرحوم فردوس کاویانی از خاطره سازان دهه 70 بود. فقدان این هنرمند توانا که برای نسل های مختلف، خاطراتی شیرین ساخت و آقا کمال سریال دیدنی همسران بود تلخ است. درگذشت مرحوم کاویانی را به خانواده، دوستان و مخاطبان کارهای وی تسلیت گفته و برای آن هنرپیشه مردمی، رحمت واسعه الهی مسئلت می‌کنم. ان‌شاءالله در فردوس برین ساکن شود.»

خداحافظ آقا کمال!/ ماجرای سفر به آلمان و عشق به تئاتر + فیلم 2
خداحافظ آقا کمال!/ ماجرای سفر به آلمان و عشق به تئاتر + فیلم 3
خداحافظ آقا کمال!/ ماجرای سفر به آلمان و عشق به تئاتر + فیلم 4