خداوند در قرآن، شیوههای مختلف قصهگویی را به کار میگیرد
یک استاد دانشگاه گفت: خداوند در قرآن، شیوههای مختلف قصهگویی را به کار میگیرد و شیوه روایت قصهها هم همیشه یک جور نیست و گاه فضای زمانی و عادتها در آنها شکسته میشود.
یک استاد دانشگاه گفت: خداوند در قرآن، شیوههای مختلف قصهگویی را به کار میگیرد و شیوه روایت قصهها هم همیشه یک جور نیست و گاه فضای زمانی و عادتها در آنها شکسته میشود.
به گزارش خبرگزاری مهر، نخستین نشست از سلسه نشستهای تخصصی علمی بیستوچهارمین جشنواره بینالمللی قصهگویی، با سخنرانی سیدمحمدجواد صداقتکشفی استاد دانشگاه، با موضوعیت «دین و معنویت با رویکرد قصه، قصهگویی و قصهپردازی از منظر قرآن کریم»، در سالن کنفرانس دانشگاه فرهنگیان پردیس شهیدان پاکنژادِ شهر یزد برگزار شد.
صداقت کشفی، استان دانشگاه صحبتهایش را با قصهای از حضرت موسی (ع) آغاز کرد و گفت: من بحث خودم را به صورت غیرکلیشهای آغاز کردم، چرا که ما عادت کردهایم از یک ابتدایی شروع کنیم، مقدمه و فراز و فرودی داشته باشیم و در نهایت نتیجهگیری کنیم، در حالیکه قصهای که من از سوره بقره برای شما تعریف کردم، از بخش میانی شروع میشود. در واقع خداوند، فضای زمانی و عادتها را در قصهگویی میشکند و از تقدم و تاخر استفاده میکند. این میتواند دهها دلیل از بعد هنر داشته باشد، ما فکر میکنیم به خاطر جلب توجه بوده است اما شاید دلایل دیگری هم داشته باشد. این یک نمونه از زیباییهای قصهگویی در قرآن کریم با استفاده از فهمی است که مخاطب میتواند داشته باشد.
وی ادامه داد: هرکدام از قصههای قرآن، موضوعیت دارند. در قرآن کریم از شیوههای مختلف قصهگویی استفاده میشود و شیوه روایت همیشه یک جور نیست. در کتابهای متعدد از قصههای قرآنی صحبت شده و در تفاسیر نیز وقتی به آیات و قصص میرسیم، توضیحاتی درباره قصههای قرآنی مطرح میشود.
این استاد دانشگاه افزود: قرآن کریم به قصه اهمیت میدهد، همانطور که در سوره حضرت یوسف (ع) میفرماید ما برای تو بهترین قصه را مطرح میکنیم. حال اختلاف نظری درباره این «بهترین قصه» وجود دارد که منظورش در کل قرآن است یا اینکه صرفاً در همین سوره است. اینکه کل قرآن قصه است به معنای لغوی آن مطرح شده، یعنی مجموعه بههم پیوستهای که میتوان دنبال کرد.
صداقت کشفی ادامه داد: ما کلاً دو هنر نمایشی ویژه داریم. یکی تئاتر است و یکی سینما که مجموع این دو را هنرهای نمایشی میگویند. این دو شباهتهایی با هم دارند و هر کدام ویژگیهای متفاوتی هم دارند. نمایشنامه مبتنی بر گفتار است و برخی داستان کوتاه و برخی دیگر داستانک که تلنگری به قصه کوتاه میزند. برخی قصههای قرآن بلند هستند و نمیتوان به آنها رمان گفت. اما قصه حضرت موسی (ع) و قصه حضرت یوسف (ع) هر دو قصه بلند هستند. حالا تفاوت بین این دو قصه در قرآن این است که قصه حضرت یوسف (ع) یکجا بیان شده و در یک سوره است که از نظر فنی و حرفهای قصه خاصی است، اما قصه حضرت موسی (ع) متراکم است و بخشهایی از آن در یک سوره و بخشهای دیگر نیز در سورهای دیگر که در برخی جاها نیز به نحوهای مختلف تکرار میشود.
وی افزود: داستانهای کوتاهی در قرآن داریم، مانند قصه عزیر نبی (ع) در سوره بقره که خداوند او را میمیراند و دوباره زنده میکند، در حالی که فکر میکند در حد یک چرت روزانه کوچک بوده است که کل آن در یک آیه ذکر میشود. گاهی نیز گفتوگوهای دو یا چند نفره در قرآن کریم دیده میشوند، مانند قصه حضرت ابراهیم (ع) و نمرود که با هم بحث میکنند، آن هم در یک آیه است که جذابیتهای داستانی دارند. تاکید مفسران بر این است که قصههای قرآنی واقعی است و تخیلی نیست.