«خرده استرس» با شما چه میکند؟
چطور میتوان تشخیص داد که در حال تجربه خردهاسترس هستید، نه اینکه یک شغل سخت و پرمسوولیت دارید؟ طبق شرایطی که افراد سطح بالای تحقیق مذکور داشتند، یکسری کلیدها وجود دارد:
استرس را غالب افرادی که درگیر آن میشوند، حس میکنند؛ اما «خرده استرس»، سلسله مزاحمتهای روحی بدون علامت در محیط کار است که آثار مخربش نه تنها دست کمی از استرس ندارد که رفتار فرد در خانه را نیز تحتالشعاع قرار میدهد. هر زمان احساس کردید کار به شما تحمیل شده است به جای آنکه شما کار را به دست گرفته باشید، این یک علامت بروز «خرده استرس» است. پادزهر این عارضه چیست؟
به گزارش دنیای اقتصاد، گوین، سرپرست یک تیم پشتیبانی در یک شرکت نرم افزاری جهانی، می گوید: «تیم من همیشه در وضعیت آماده باش است.» او می خواهد اعضای تیمش را راهنمایی کند تا وقتی درخواست های کاری چه از طرف خودش به عنوان مدیر آنها و چه از طرف دیگر بخش های سازمان از یک حد زیادتر میشود، شرایط را مدیریت کنند. درخواست های کاری از این تیم قابل مدیریت هستند، اما وقتی این درخواست ها زیاد می شوند، عملکرد تیم و رفاه کلی آنها را تحتتاثیر قرار میدهند. او نگران این بود که کل تیمش در معرض ریسک فرسودگی باشد.
اثری را که گوین بر تیمش شناسایی کرده بود، «خرده استرس» می نامیم - لحظات کوچک استرس زایی که به واسطه تعامل با افراد نزدیک در محیط کار یا زندگی شخصی ایجاد میشود و آنقدر عادی است که نمی فهمیم دچار آسیب شده ایم، اما اثر نهایی آن بر ما بسیار زیاد است. تحقیقات جدیدی که صورت گرفته، اثر مخرب عدمتوجه به خرده استرس ها را هم برای افراد و هم برای تیم ها مشخص کرده است. نتیجه ثابتی که از صدها مصاحبه در این زمینه به دست آمده این است که حتی افرادی که از نظر سازمانهایشان عملکرد خوبی دارند، به خاطر این خرده استرس ها در مدیریت امورشان به مشکل می خورند. این خردهاسترس ها از کجا می آیند؟ روزهای عمر ما پر از خردهاسترس هایی هستند که حتی متوجه آنها نمی شویم. وقتی این خردهاسترس ها به ما وارد می شوند، آنقدر مکث نمی کنیم که بفهمیم از نظر جسمی و روحی چه بلایی سر ما می آورند.
بیشتر ما مثل تیم گوین، با قدرت به کارمان ادامه می دهیم. اما خردهاسترس ها میتوانند یک واکنش زنجیره ای از دیگر استرس های ناشناخته ایجاد کنند که ممکن است ساعت ها و حتی روزها ماندگار باشند. به عنوان مثال، ممکن است ما برای جبران کم کاری هم تیمی هایمان، سخت تر و طولانی تر کار کنیم و این فرآیند باعث شود در روابط شخصی مان دچار مشکل شویم. یا ممکن است به خاطر اینکه زمان کافی نداشته ایم، کار بی کیفیتی تحویل دهیم و در این صورت در روابط حرفه ای دچار مشکل شویم. وقتی فرسودگی زیاد، مقاومت را سخت میکند
نگرانی گوین این بود که راهنمایی هایش برای کمک به تیم، به خوبی درک نشده بود. بنابراین برای حل مساله، از یک تله موقت استفاده کرد. او می گوید: «چند تا ضرب الاجل کاری الکی تعیین کردم تا ببینم چه واکنشی دارند و آیا در چنین شرایطی قبل از اینکه کارهای جدید را به انبوه کارهای قبلی اضافه کنند، در مورد زمانبندی کار چانه می زنند یا نه.» اما در کمال ناامیدی گوین، هیچ کس مراجعه نکرد و هیچ کس حتی نگفت اگر میشود او کمی زمان بیشتر به آنها بدهد.
آنها یا غرق در حجم بالای کار بودند یا می خواستند خود را قهرمان جلوه دهند
(یکی از افراد تیم حتی می خواست مسافرتی را که از مدت ها قبل با همسرش برنامه ریزی کرده بود لغو کند تا کار را در موعد مضحکی که گوین تعیین کرده بود تحویل دهد). او می گوید: «شوکه شده بودم. تیم من می داند چنین درخواست هایی از آنها ندارم.» بنابراین فورا اصل قضیه را به آنها گفته بود و تصریح کرده بود خواسته اش از آنها این است که تشخیص بدهند چه زمانی سیل تقاضاهای کوچک به سمتشان سرازیر می شوند و توانایی آنها را برای انجام درست کارهایشان محدود میکند و بعد آنها باید بتوانند کارها را اولویت بندی کنند و از زمانشان استفاده موثرتری کنند، نه اینکه همیشه در وضعیت آماده باش باشند.
چطور میتوان تشخیص داد که در حال تجربه خردهاسترس هستید، نه اینکه یک شغل سخت و پرمسوولیت دارید؟ طبق شرایطی که افراد سطح بالای تحقیق مذکور داشتند، یکسری کلیدها وجود دارد:
بهجای اینکه خودتان در کار پیش دستی کنید و پیشنهادی داشته باشید، همیشه در حال واکنش نشان دادن هستید.
همواره در حال پاسخگویی به درخواست ها هستید، منتظرید اتفاق بعدی رخ دهد، یا از این جلسه به آن جلسه در رفت و آمدید بدون اینکه وقت داشته باشید چیزهایی را که در جلسه گفته شده تحلیل کنید.
دائما در زندگی شخصی و حرفه ای نسبت به شکست های کوچک واکنش بیش از حد نشان می دهید یا به دیگران حمله می کنید.
بهتدریج از فعالیت ها و دوستانی که زمانی بخش ثابت زندگی و هویت شما بودند، دور شده اید.
به محض اینکه اینباکس ایمیلتان را باز می کنید، حس می کنید پیشرفتی در کارهای روزتان حاصل نمیشود.
اگر هر کدام از این موارد در مورد شما صدق میکنند، احتمالا از خردهاسترس رنج می برید. در مقابل، اگر کل روزتان پر است، اما بر کارتان مسلط هستید و میتوانید برنامه ریزی کنید چطور از زمانتان و با چه کسی استفاده کنید، صرفا یک شغل پرکار و پرمسوولیت دارید. همین تفکر در مورد تیمتان هم وجود دارد. خردهاسترس هایی که طی تحقیق از افراد سطح بالای سازمانها شناسایی شد، در سه دسته بندی کلی در جدول قرار گرفته اند.
تردید در توانایی ها
بیشتر ما اشکال مختلفی از خردهاسترس ها را در دسته بندی هایی که در جدول آمده تجربه می کنیم. یک مثال ساده از اینکه چطور خردهاسترس یک روز عادی ما را تحتتاثیر قرار میدهد و عملکرد یک نیروی کار قوی را به چالش می کشد بیان می کنیم: رزا اخیرا در یک سازمان خدمات کسب و کار ارتقا گرفته و مدیر عملیات شده، اما خیلی سریع با بازخوردهای منفی مواجه شده است. او بعد از ارتقا، مجبور است به دو مدیر ارشد در دو واحد کسب و کار مختلف گزارش بدهد که یعنی هم مسوولیت هایش در سازمان بیشتر شده و هم کارهایش بیشتر به چشم می آیند. او در نقش جدید، مسوولیت تیمی را بر عهده دارد که باید مشکلات نرم افزاری مهم را فورا رفع کنند. سه سرپرست تیم مختلف با مسوولیت های مختلف، به او گزارش کار میدهند.
اما رزا از وقتی ارتقا گرفت، حس کرد نمیتواند هیچ کاری را به درستی انجام دهد. او ساعت های طولانی تری کار می کرد، شب ها و تعطیلات آخر هفته می ماند تا بر کارها تسلط بیشتری داشته باشد. زمانی که رزا به عنوان رهبر تیم باید روحیه کارکنان را قوی می کرد و برای خودش اعتبار ایجاد می کرد، نگران تردید تیم جدید نسبت به توانایی کاری اش بود. او هر روز خودش را به خاطر تسلط نداشتن بر کار سرزنش می کرد. اما چیزی که در ابتدا متوجه نشد این بود که منبع اصلی عدماعتماد به نفسش، در خردهاسترس ریشه داشت.
بخشی از هویت و ارزش های ما چیزهایی هستند که به خاطر خوب بودن در آنها به خودمان می بالیم. خردهاسترس هایی که اعتماد به نفس شما را از بین می برند، این حس را ذرهذره نابود میکنند. رزا می گوید: «کارم را با هیجان زیاد نسبت به چیزی که در آن حرفه ای بودم شروع کردم. اما این شغل آنقدر به من فشار کاری وارد کرده که حالا تنها کاری که می کنم تصمیمگیری در مورد چیزهایی است که پیش می آید - نه اینکه چطور عالی باشم.» خردهاسترس هایی که اعتماد به نفس شما را از بین می برند، لزوما از طرف یک نفر وارد نمی شوند، مثل مواقعی که نگرانید انتظارات رئیستان را برآورده نکرده اید.
این خردهاسترس ها بیشتر نتیجه درخواست های کاری در دنیای به شدت مرتبط امروز است و ممکن است دلایل کوچکی داشته باشد. مثلا در فرهنگ های به شدت کثرت پذیر که تعداد زیادی از افراد در تصمیمگیری ها دخالت دارند، هر حرکت اضافه مشکل میشود. با اینکه معتقدید فرد وظیفه شناسی هستید، در تیم نوآوری دارید یا رهبر سازمانی خوبی هستید (و غیره)، عملکرد شما این ویژگی ها را منعکس نمی کند. در نهایت با اینکه عامل قطع ارتباط در تیم شما نیستید، اما احساس شکست می کنید. این همان اتفاقی است که برای رزا افتاد. نحوه سازماندهی کار او - گزارش دهی به دو فرد مختلف و داشتن مسوولیت سه گروه کاری مختلف - باعث شد حس کند از همان اول کار شکست خورده است.
چطور جلوی خردهاسترس ها را بگیریم
چطور میتوانید مطمئن شوید این ناهماهنگی ها در مرحله اول اتفاق نمی افتند؟ مثل کاری که گوین انجام داد، تیم خود را طی یک فرآیند ساده هدایت کنید تا هر پروژه جدیدی را به خوبی ارزیابی کند:
1- قبل از پذیرفتن یک پروژه جدید، حجم آن را به خوبی ارزیابی کنید و در بله گفتن به آن عجله نکنید. از کارکنان بخواهید در مورد زمان و منابعی که برای این کار نیاز دارند فکر کنند و ببینند کار جدید چه تاثیری بر کارهای دیگر آنها می گذارد. یک جدول درست کنند و مسوولیت ها را در آن مشخص کنند.
2- اهداف، اولویت ها و ذینفعان را مشخص کنید. از اعضای تیم بخواهید با سفارش دهنده پروژه دقیق صحبت کنند تا مشخص شود اهداف، اولویت ها و ذینفعان درگیر را به درستی تشخیص داده اند یا نه. ممکن است وسوسه شوند و برای اینکه رویکرد مثبتی از قابلیت خود ارائه دهند، بدون فکر «بله» بگویند، اما فراموش نکنید اگر قبل از اینکه تعهدی را بپذیرید بگویید «می خواهم اطلاعات بیشتری به دست آورم» باز هم وجهه مثبتی دارید.
3- از اینکه انتظارات را به طور شفاف بیان کنید ابایی نداشته باشید. هر چه زودتر زمانی را برای جلسه با اعضای تیم مشخص کنید تا مطمئن شوید در مورد «چرایی» و «زمان» انجام کار به توافق برسید. مشخص کنید هرکس به طور خاص مسوول چه کاری است. یک جدول زمانی واضح همراه با انتظارات عملکرد تهیه کنید.
4- در حین انجام پروژه، مراقب ناهماهنگی ها باشید و اقدامات اصلاحی را هر چه زودتر انجام دهید. «سیستم سنسور» خودتان را داشته باشید تا ناهماهنگی ها را به موقع تشخیص دهید و بتوانید زودتر مشکل را رفع کنید. مثلا میتوانید 5 تا 10 دقیقه آخر جلسه را از افراد بپرسید در چرخه بعدی مسوولیت های خود چه تعهداتی دارند.
مترجم: مریم رضایی منبع: Fast Company
از دست ندهید