سه‌شنبه 6 آذر 1403

داودنژاد بعد از فیلم خارجی، جلوی نسل تازه فیلمسازان ایران را گرفت

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع
داودنژاد بعد از فیلم خارجی، جلوی نسل تازه فیلمسازان ایران را گرفت

واقعیت آن است که اگر امروز تعداد تماشاگران سینما به ادعای داودنژاد دو سه میلیون است، بخش قابل توجهی از این وضع به امثال او بازمی‌گردد. سینمادار باید فیلم داودنژاد را با سالن خالی اکران کند؛ اما فرصت اکران فیلم دیگر ایرانی یا فیلم خارجی را نداشته باشد! اگر تماشاگر، قدرت انتخاب بین فیلم‌های نسل جوان با ایده‌های نو یا فیلم‌های روز سینمای دنیا را در کنار فیلم‌های اخیر داودنژاد نظیر فراری،...

با وجود آنکه بیش از دویست سینماگر در نامه‌ای خطاب به رئیس جمهور و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خواستار حذف پروانه ساخت شدند، گروه مخالف با این گشایش در نهایت صدای بلندتری دارند و آن گونه که سوابق نشان داده، احتمالا تیغ برنده‌تری نسبت به گروه موافق این تحول دارند؛ مسأله‌ای که پیش از این در اکران فیلم‌های خارجی نیز رخ داده و گروهی از فیلمسازان به شدت مخالف اکران فیلم خارجی همراستا با فیلم ایران بودند و در نهایت در این زمینه نیز حرف‌شان را پیش بردند.

به گزارش «تابناک»؛ سینما از دهه شصت به یک فضای رانتی تبدیل شده است. مکانیزم‌های این رانت صدور پروانه ساخت و پروانه نمایش، اختصاص کمک مالی و تجهیزات فیلمبرداری توسط فارابی، رده بندی فیلم‌های سینمایی و حذف برخی فیلم‌ها با تکیه بر رده بندی و اختصاص سالن‌های کمتر و کم‌کیفیت‌تر بود. این روند به مرور با توسعه حضور بخش خصوصی چه در تولید و چه در سالن‌داری تغییر کرد و به خصوص در پانزده سال اخیر با گسترش سریع سینمای دیجیتال، بازی به کلی تغییر کرده است.

روزگاری بدون پروانه ساخت، تجهیزاتی در کار نبود که تولیدی در کار باشد؛ اما اکنون خرید حرفه‌ای ترین دوربین دیجیتال برای هر شخصی ممکن است و تولید فیلم دست کم در فضای بسته کاری بسیار ساده و بدون نیاز به مجوز است. در گذشته اگر فیلم زیرزمینی ساخته می‌شد، نه تنها برخورد سخت وجود داشت، بلکه امکان ارسال این فیلم‌ها به خارج از ایران نیز به سادگی ممکن نبود و باید با نامه وزارت ارشاد این اتفاق رخ می‌داد؛ اما اکنون فیلم بر روی اینترنت آپلود می‌شود و پخش‌کننده‌های بین‌المللی و هیأت داوران جشنواره‌های مختلفی در کسری از ثانیه نگاه می‌کنند.

تنها ابزاری که باقی مانده، اکران عمومی است. در واقع اکنون اگر قرار باشد فیلمی پروانه نمایش دریافت کند و اکران شود، باید پروانه ساخت داشته باشد، در غیر این صورت، سازمان سینمایی به فیلم پروانه اکران نمی‌دهد. در این شرایط فیلمسازی جوان که می‌داند در هزارتوی سینمای ایران، هیچ‌گونه به او پروانه ساخت فیلم سینمایی نمی‌دهند، قید اکران داخلی را می‌زند و سراغ فیلم سینمایی بدون پروانه ساخت می‌رود. شمار فیلم‌های زیرزمینی که به این ترتیب ساخته شده‌اند، کم نیست و اگر سازوکار فعلی بروزرسانی نشود، این قانون نیز مانند قانون ممنوعیت ماهواره لوث می‌شود.

واقعیت آن است که نسل گسترده‌ای از جوانان که آثار درخشان مستند و فیلم کوتاه ساخته‌اند، اکنون در انتظار ورود به سینمای ایران و تولید فیلم بلند داستانی هستند. ورود به این بخش از سینما نیز نیاز به ارتباطات خاص و محدودیت‌های فراوانی دارد که بخش اعظمی از این نسل را که از قضا شایستگی نیز دارند، پشت در می‌گذارد. در شرایط کنونی یا این فیلمسازان باید قید تولید فیلم سینمایی را بزنند یا دست به انتحار زده و سراغ تولید آثار زیرزمینی بروند که هر دوی این اتفاقات به نفع سینمای ایران نخواهد بود.

نامه دویست سینماگر برای حذف پروانه ساخت را تلاشی در این راستا می‌توان تلقی کرد تا رقابت نه بر سر ورود به حوزه تولید، بلکه برای خلق آثار باکیفیت‌تر و اکران باشد. همان گونه که «تابناک» پیش بینی کرده بود، این خواسته مخالفان فراوانی دارد. از جمله این مخالفان بهروز افخمی بود که در مناظره با محسن امیریوسفی به شدت با حذف پروانه ساخت مخالفت کرد. پس از این مناظره، علیرضا داودنژاد در یادداشتی عملا به حمایت از افخمی و مخالفت با حذف پروانه ساخت پرداخت و این خواسته اهالی سینما را زیر سؤال برد.

داودنژاد در بخشی از یادداشت خود تأکید کرد: «واقعیت این است که عمده بازار سینمای ایران محدود به دو سه میلیون تماشاچی در ده پانزده شهر کشور است و در بقیه مملکت ملت مشتری بازار سیاه و نمایش‌های غیر قانونی هستند و به این ترتیب دست سینماگران ایران از رابطه مستقیم با ملت ایران کوتاه است و از امکان دریافت سفارش و سرمایه از ده‌ها میلیون هم وطن خود محروم هستند و تاراج مخاطبان و دارایی‌های خود را می‌بینند و می‌نالند و دستشان به جایی بند نیست.»

واقعیت آن است که اگر امروز تعداد تماشاگران سینما به ادعای داودنژاد دو سه میلیون است، بخش قابل توجهی از این وضع به امثال او بازمی‌گردد. سینمای ایران برای چهار دهه از محصولاتی تغذیه شده که چهره‌هایی چون داودنژاد در فضای بسته تولید کرده‌اند. داودنژاد نه صرفا مخالف حذف پروانه ساخت و ورود بدون فیلتر فیلمسازان به ایران عرصه، بلکه حتی مخالف سرسخت اکران فیلم خارجی به موازات فیلم ایرانی است و از قضا او و همفکرانش موفق شدند مانع از اکران همزمان فیلم خارجی در سینمای ایران شوند و این طرح نابود شد. این گونه است که سینمادار باید فیلم داودنژاد را با سالن خالی اکران کند اما فرصت اکران فیلم دیگر ایرانی یا فیلم خارجی را نداشته باشد!

آنها دقیقا با رویکردهایی مخالف هستند که تداوم فیلمسازی چهره‌هایی چون داودنژاد را به خطر می‌اندازد. اگر تماشاگر، قدرت انتخاب بین فیلم‌های نسل جوان با ایده‌های نو یا فیلم‌های روز سینمای دنیا را در کنار فیلم‌های اخیر داودنژاد نظیر فراری، کلاس هنرپیشگی، مرهم، تیغ زن، هوو و هشت پا داشت، آیا واقعا فیلم‌های داودنژاد را انتخاب می‌کرد؟! آیا اگر صاحب سالن سینما حق انتخاب بین فیلم‌های خارجی و فیلم داودنژاد را داشت، فیلم‌های اخیر داودنژاد رنگ پرده سینما را می‌دید؟

وقتی این کیفیت فیلمسازی را در پیش داشته باشیم اما همچنان در جشنواره فجر به نحوی از انحاء مورد تقدیر قرار بگیریم و در نهایت اکران شویم و شکست اکران را نیز به گردن این و آن بیاندازیم، معلوم است که با اکران فیلم خارجی یا حضور نسل تازه فیلمسازان جوان که اجازه نفس کشیدن به گروه کم ایده دوره نگاتیو را نمی‌دهند، مخالفت می‌کنیم.

سینمای ایران در عصر دیجیتال با مکانیزم‌های دوران نگاتیو پیش نمی‌رود و اگر قرار باشد سینما مورد استفاده اکثریت مردم قرار گیرد، باید با حذف امضاهای طلایی نظیر پروانه ساخت، نه تنها «رقابت واقعی» در تولید و اکران شکل بگیرد، بلکه با افزودن فیلم خارجی قدرت انتخاب برای تماشاگر فراهم شود و سینماگر ایران بکوشد کیفیت اثر خود را ارتقا دهد و از سینمای گلخانه‌ای که میراث شوم مدیران دهه شصتی سینماست، دست بشوید.

داودنژاد بعد از فیلم خارجی، جلوی نسل تازه فیلمسازان ایران را گرفت 2