درآمدزایی عجیب زن و شوهرِ جوان با باغ مردم / مرد سارق: شبها داخل آلاچیق باغها میخوابیدیم
مردی که به اتهام ورود غیرمجاز به باغها و سرقت میوه دستگیر شده، مجرمی سابقهدار است. او میگوید که سرقتها را با همدستی همسرش انجام میداده و پس از سرقت، میوهها را با وانت میفروختند.
مجرم سابقهدار پس از آزادی از زندان نقشه عجیبی برای سرقت کشید؛ او با همدستی همسرش به باغهای اطراف تهران میرفتند و میوهها را میچیدند و آنها را با وانت اجارهای به فروش میرساندند.
به گزارش همشهری آنلاین، از چندی قبل گزارش سرقتهایی عجیب از باغهای شرق تهران به پلیس گزارش میشد.
یکی از مالباختهها میگفت: من حوالی فشم باغ میوه دارم و معمولا آخر هفته به آنجا میروم. مدتی قبل نگهبانی در باغ استخدام کرده بودم اما او به تازگی تسویه حساب کرده و از باغ رفته بود. من هم در جستوجوی یک نگهبان جدید بودم. تا اینکه آخر هفته وقتی برای سرکشی به باغ رفتم، با صحنه عجیبی مواجه شدم. درختان باغ من پر از میوه بودند اما آن روز تمامی میوهها از درختها چیده شده بود.
این مرد تنها باغداری نبود که خبر از غیب شدن میوههای باغش میداد. اظهارات بقیه مالباختهها هم همین بود. همه میگفتند وقتی آخر هفته قدم در باغ خود گذاشتند، با سرقت میوههای باغ مواجه شدند.
در این شرایط گروهی از مأموران تحقیقات برای یافتن سرنخی آغاز کردند تا اینکه چند روز قبل اتفاقی افتاد که به دستگیری سارقان منجر شد. ماجرا از این قرار بود که نگهبان یکی از باغهای حوالی فشم که برای شرکت در مراسم ختم یکی از بستگانش راهی شهرستان شده بود، وقتی به باغ برگشت، متوجه حضور افراد غریبه در آنجا شد. یک خودروی وانت هم داخل باغ بود که در قسمت بار آن تعدادی جعبه پر از میوه چیده شده بود.
نگهبان که از قبل ماجرای سرقت از باغهای دیگر را شنیده بود، مخفیانه با صاحب باغ تماس گرفت و وقتی مطمئن شد که افراد غریبه سارق هستند، پلیس را خبر کرد. او همزمان درِ باغ را از بیرون قفل کرد تا سارقان نتوانند فرار کنند و به این ترتیب وقتی مأموران در محل حاضر شدند، دزدان که زن و شوهری جوان بودند، دستگیر شدند. متهمان در بازجوییها به سرقتهای سریالی از باغها اقرار کردند و در ادامه برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس آگاهی قرار گرفتند.
فروش میوهها پس از سرقت
مردی که به اتهام ورود غیرمجاز به باغها و سرقت میوه دستگیر شده، مجرمی سابقهدار است. او میگوید که سرقتها را با همدستی همسرش انجام میداده و پس از سرقت، میوهها را با وانت میفروختند.
گفتگو با سارقان
ایده چنین سرقت عجیبی چطور به ذهنت رسید؟
قبل از اینکه نقشه سرقت را بکشم، برای خرید میوه به بازار رفته بودم که با قیمت سرسامآور میوهها مواجه شدم. داخل میوهفروشی بودم که با خودم گفتم شاید بشود از میوهفروشی سرقت کرد و بعد میوهها را فروخت و پول خوبی گیر آورد. اما میدانستم سرقت از مغازههای میوهفروشی سخت است و ناگهان فکر سرقت از باغها به سرم زد.
از جزئیات سرقتهایتان بگو.
ابتدا وانت یکی از آشنایانم را امانت گرفتم. بعد از آن چندین جعبه و کارتن تهیه کردم و بعد جزئیات نقشه را با همسرم در میان گذاشتم. او ابتدا قبول نمیکرد اما پس از اصرارهای من پذیرفت که همراهم بیاید و کمکم کند. البته به او اطمینان دادم که دستگیر نمیشویم و او هم به این امید که گیر نمیافتیم، آمد. وقتی همسرم راضی شد، به سمت باغهای اطراف تهران رفتیم و جایی را انتخاب میکردم که دوربین مداربسته و نگهبان نداشته باشد. پس از اطمینان از اینکه نگهبان داخل باغ نیست و دوربین مداربستهای وجود ندارد، از روی دیوار میپریدم و وارد باغ میشدم. بعد درِ را باز میکردم و وانت را داخل باغ میبردم. معمولا 2 یا 3 روز در باغ اتراق میکردیم و با کمک همسرم تمام میوه درختان باغ را میچیدیم و داخل جعبه یا کارتن قرار میدادیم.
چون هوا خوب بود معمولا در حیاط باغ داخل آلاچیقها میماندیم. البته چندبار تلاش کردم تا قفل درها را باز کنم و وارد ویلاها شوم اما نتوانستم. گاهی شیرآلاتی که داخل حیاط بود را هم سرقت میکردم اما هدف اصلیام چیدن میوهها بود. بعد از اینکه چیدن میوهها تمام میشد، از باغها خارج میشدیم و به نقاط مختلف تهران یا اطراف تهران میرفتیم و میوهها را میفروختیم. به گمان اینکه هرگز دستگیر نخواهیم شد. اما بخت با ما یار نبود و در آخرین سرقت خود قبل از ترک باغ، نگهبان سر رسید و گیر افتادیم.
تا به حال شده بود وارد باغی شوید و بعد صاحب یا نگهبان باغ سر برسد؟
تا قبل از آخرین سرقتمان چنین اتفاقی پیش نیامده بود. چون قبل از رفتن مطمئن میشدیم که نگهبان حضور نداشته باشد.
در پروندهات نوشته شده که سابقهداری. سوابق قبلیات چه بودند؟
سابقه سرقت از ساختمانهای نیمهکاره دارم. سرقت را بهخاطر اعتیادم به شیشه انجام میدادم. آخرین بار شب عید آزاد شدم و توبه کردم که دیگر دست به سرقت نزنم اما نتوانستم کار پیدا کنم. از طرفی هم برای خرید شیشه نیاز به پول داشتم و هم تامین هزینههای زندگی. ناچار شدم که بار دیگر نقشه سرقت بکشم اما فکر میکردم با این شگرد هرگز شناسایی نخواهم شد که البته اشتباه فکر میکردم.
تماشاخانه