درآمدی بر بیانیه 110 نفر
بیانیه 110 تن از چهرههای اصلاحطلب مهم است. مهم نه از باب اینکه آنها اعلام کردند در انتخابات آینده شرکت میکنند و فهرست میدهند. مهم از این باب که 6 گزاره عقلانی در آن نهفته است. آنها اعلام کردهاند: 1- حق رأی یک ظرفیتسازی برای کنش سیاسی است، از آن نمیگذریم. 2- خیر حضور در انتخابات بیش از تحریم آن است. 3- محبوبیت ما با رادیکال شدن حاصل نمیشود. 4- تحریم و مشروعیتزدایی به کار انقلاب میآید ما نمیخواهیم انقلاب کنیم چون ممکن نیست. 5- تحریم انتخابات موجب تشدید تحریم اقتصادی میشود. 6- کاهش مشارکت تحریمها و تهدیدهای دشمن را تشدید میکند. ترجمه ساده این 6 گزاره این است که این 110نفر که در میان آنها اساتید دانشگاه، افراد خوشسابقه در خدمتگزاری به مردم در دولتهای گذشته، روزنامهنگار، نویسنده، فعال سیاسی و... دیده میشود به جبهه اصلاحات که اکنون نمایندگی جریان به اصطلاح اصلاحات را یدک میکشد میگویند: شما در حال همراهی و همگرایی با سیاستهای تجاوزگرانه آمریکا برای تشدید تحریمها و تهدیدها علیه ملت ایران هستید. این بزرگترین خیانت به ملت است و ما نمیخواهیم در این خیانت با شما شریک باشیم. ترجمه دیگر این گزارهها این است که رأی دادن یک حق است آمریکا میخواهد این حق را از بخشی از فعالان سیاسی کشور بگیرد و با کاهش مشارکت مهر عدم مشروعیت به نظام بزند، تا هرگونه تجاوز نظامی و تحریم اقتصادی را توجیه کند. ما حاضر نیستیم در این حوزه همصدایی با پنتاگون، سیا و اشرار کاخ سفید داشته باشیم. در بیانیه 110 نفر کنایه به نظام و فحش و ناسزا به رقیب زیاد است اما اگر این ناسزاگوئیها و تیکهپرانیها را کنار بزنیم آن 6 نکته عقلانی را در سیاستورزی حضرات در سپهر سیاست ایران به خوبی میشود دید. از باب محاسبات دو دوتا چهارتا سیاسی، تصریح شده است: خیر «مشارکت» بیشتر از شر «تحریم» است. فهم «خیر همگانی» و انتخاب بین دو گزینه بد و بدتر کمترین دستاورد این بیانیه برای یک ضلع رقابت سیاسی در انتخابات 11 اسفند است. اکنون جبهه اصلاحات بین دو گزینه قرار دارد. گزینه پیوستن به رضا پهلوی، احزاب تجزیهطلب، مخالفان نظام، منافقین و اردوگاه غرب بهویژه آمریکا علیه ملت ایران یا گزینه پیوستن به 110 تن از نخبگان حوزه به اصطلاح اصلاحطلبی که رفقای گرمابه و گلستان قبل و بعد از انقلاب با آنها بودند. مجمع روحانیون مبارز در برزخ انتخاب این دو گزینه گیر کرده است چشم آنها به خاتمی و بهزاد نبوی است که به سوی کدامین می روند: همصدایی با ملت یا همگرایی با دشمن؟!