شنبه 3 آذر 1403

درباره الی / به بهانه اکران فیلم «آخرین تولد»

وب‌گاه گسترش مشاهده در مرجع
درباره الی / به بهانه اکران فیلم «آخرین تولد»

الناز شاکردوست تا اواسط دهه نود با وجود اینکه گهگاه در آثار قابل‌توجه کارگردان‌های مطرح بازی می‌کرد اما بیشتر به عنوان بازیگر فیلم‌های تجاری شناخته می‌شد. بعد از موفقیت در فیلم «خفگی» و نقش جذابی که فریدون جیرانی برایش در نظر گرفت، دور همه این آثار تجاری را خط کشید و فقط به پیشنهادهایی بله گفت که ضمن به نمایش گذاشتن بازی هنرمندانه‌اش، حرفی برای گفتن دارند. او از اواسط دهه نود تا به...

در این پرونده سعی کرده‌ایم دست روی نقش‌هایی بگذاریم که به واسطه بازی در آنها یا نامزد سیمرغ یا جایزه جشن خانه سینما و انجمن منتقدان سینمایی شده یا سیمرغ و تندیس را به دست آورده است.

مجردها | در نقش ژاله | اصغر هاشمی | 1383

ژاله «مجردها» یکی از متفاوت‌ترین نقش‌های کارنامه شاکردوست است. نقش پررنگی نیست اما توجه‌ها به بازی‌اش جلب می‌شود. دختری ساده‌لوح و شیرین مغز که در ظاهر بهره هوشی کمی دارد و اعتماد بنفس این را ندارد که مقابل حرف زور بایستد. با یک عینک بزرگ روی چشم و لبخندهای گاه و بیگاهش تا حد زیادی توانسته است به عنوان یک شخصیت خل بامزه خودش را به مخاطبان معرفی کند. ماجرا از این قرار است که سه جوان تصمیم می‌گیرند برای کار به یکی از کشورهای حوزه خلیج‌فارس بروند اما پولشان را می‌دزدند و مجبور می‌شوند زیر نظر یک مهندس بداخلاق در یک کارگاه کار کنند. ژاله، دستیار شیرین‌مغز مهندس به یکی از آنها علاقه‌مند می‌شود و باهم طرح ازدواج مهندس را با یکی دیگر از جوان‌ها می‌ریزند. شاکردوست برای بازی در نقش ژاله از جشن خانه سینما نامزد سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. این اولین بار بود که بازی او در یک فیلمی دیدده می‌شد

چه کسی امیر را کشت | در نقش عسل | مهدی کرم‌پور | 1384

عسل در فیلم «چه کسی امیر را کشت؟» نقش دختر امیر را بازی می‌کرد. دختری جوان با ظاهری پسرانه که مدام بدوبیراه می‌گفت و مثل لات‌های پایین شهری حرف می‌زد. از زبان روانشناس می‌شنیدیم که مبتلا به پارانویاست. مدام تاکید داشت نشان دهد دیگران به او علاقه‌مندند اما خودش به هیچ‌کس توجهی ندارد. مدام از دیگران بدگویی می‌کرد و تقصیرها را گردن آنها می‌انداخت. ابتدا وانمود می‌کرد رابطه خوبی با امیر داشته و حتی مظنون اصلی قتل امیر را همسرش معرفی می‌کرد اما رفته‌رفته با توجه به حرف‌هایی که درباره او می‌زد معلوم می‌شد از نقش آقابالاسری او راضی نیست و خواستار مرگ امیر است. مهدی کرم‌پور در این فیلم به جای اینکه در ارتباط شخصیت‌ها با یکدیگر به فاش راز ماجرای امیر بپردازد از پازل‌هایی مجزا به این منطور استفاده کرده. شخصیت‌ها هیچ بازی روبه‌روی هم ندارند. هرکدام به تنهایی درباره اینکه به چه کسی بیشتر مظنون هستند حرف می‌زنند و نهایتا از کنار هم قرار گرفتن این قطعات، معمای پازل غیبت امیر هم تکمیل می‌شود. شاکردوست برای بازی در «چه کسی امیر را کشت» نامزد جشن خانه سینما شد.

خدا نزدیک است | در نقش لیلا | علی وزیریان | 1385

لیلا در فیلم «خدا نزدیک است» معلم یک روستاست. دختری ساده که هر روز برای رسیدن به مدرسه سختی‌های زیادی می‌کشد. او از اینکه پشت سر رضا سوار موتور شود معذب است اما چاره دیگری ندارد. از نگاه رضا او را در جایگاه یک معشوق می‌بینیم. معشوقی بی‌توجه که رضا هرکاری می‌کند نمی‌تواند به او برسد. از آنجایی که محور اصلی داستان رضاست و ما از نقطه نظر او به خانم معلم نزدیک می‌شویم بنابراین جز او را سراسر مهربانی و غیرقابل دسترس می‌شناسیم. درکل فیلم درباره پسری جوان و شیرین‌عقل به اسم رضاست که هیچ‌کس او را جدی نمی‌گیرد و از احساساتش نمی‌داند. از آنجایی که جاده‌ای که به مدرسه می‌رود به خاطر سیل بسته شده و هیچ ماشینی نمی‌تواند از آنجا عبور کند، او هر روز با موتور لیلا، خانم معلم ده را تا مدرسه می‌رساند. این ماجرا حس جدیدی در او ایجاد می‌کند و کم‌کم دلبسته لیلا می‌شود. شاکردوست سعی کرده بود نقش یک معشوق ساده و مهربان اما معذب را به‌درستی ایفا کند.

باد در علفزار می‌پیچد | در نقش شوکا | خسرو معصومی | 1386

شوکای «باد در علفزار می‌پیچد» نقش بسیار متفاوتی در کارنامه الناز شاکردوست بود. خسرو معصومی ابتدا قصد داشت از گلشیفته فراهانی برای این نقش دعوت کند اما توافق حاصل نشد. گزینه بعدی‌اش ترانه علیدوستی بود که او هم آن زمان در «کنعان» بازی می‌کرد. معصومی با شک او را انتخاب کرد اما بازی‌اش درجه یک از آب درآمد. همان زمان منتقدان به این نکته اشاره کردند که بازی الناز شاکردوست در این فیلم نشان می‌دهد که این بازیگر توانایی‌های بیشتری از چیزی که تا کنون از او دیده‌ایم دارد و می‌تواند نقش‌های متفاوت و بهتری ایفا کند. یک پیش‌بینی برای اتفاقی که بعد از بازی در «خفگی» برایش رخ داد. شوکا دختری ساده و روستایی است که از یک طرف به خانواده‌اش علاقه دارد و از طرف دیگر عاشق شاگرد خیاط است. او برای رسیدن به شاگرد خیاط دست به هرکاری می‌زند. شاکردوست برای اولین بار در دوران بازیگری‌اش برای فیلم «باد در علفزار می‌پیچد» از جشنواره سی‌وششم نامزد سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن شد.

تابو | در نقش بهار | خسرو معصومی | 1393

خسرو معصومی بعد از بازی الناز شاکردوست در «باد در علفزار می پیچد» این فیلم را هم با بازی او جلوی دوربین برد. شاکردوست در نقش بهار باز هم به در جایگاه یک دختر روستایی به میدان آمد. اینبار باز هم مسئله یک ازدواج اجباری درمیان بود و دلبستگی بهار به پسری دیگر. بازی شاکردوست چندان به مذاق منتقدان خوش نیامد. گرچه در جشنواره‌های جهانی بسیار مورد توجه قرار گرفت. حتی خود خسرو معصومی هم در مصاحبه‌ای گفت که انتظار بیشتری از شاکردوست داشته و انتخاب او نبوده است. درکل ریزه‌کاری‌هایی که در نقش شوکا از او دیده بودیم اینجا چندان وجود نداشت. داستان فیلم «تابو» درباره ملاک بانفوذی به نام سالار بود که آرزوداشت بچه‌دار شود اما بعد از سه ازدواج به این خواسته نرسیده بود. فردی به نام آق‌عمو می‌پذیرد در ازای پرداخت بدهی‌ای که دارد، دخترش را به عقد سالار در بیاورد. این در شرایطی است که بهار مدت‌هاست به پسری به نام کسرا علاقه‌مند است و... شاکردوست سال 1394 برای بازی در نقش بهار فیلم «تابو» لوح تقدیر و جایزه جشنواره فیلم سان‌فرانسیسکوآمریکا دریافت کرد.

خفگی | در نقش صحرا مشرقی | فریدون جیرانی | 1395

در فیلم «خفگی»، فریدون جیرانی نام مشرقی را در اختیار شاکردوست گذاشت. پرستار یک بیمارستان روانپزشکی که که به خاطر تنهایی و بی‌پولی و زیبا نبودن چهره‌اش هیچ‌وقت امکان دوست داشته شدن نداشت. حالا خیلی راحت به نقشه همسر یکی از بیماران تن می‌داد و برای نابودی این زن با مرد همراه می‌شد. او زن را به قتل می‌رساند تا به وسال مرد برسد اما مرد هم او را تنها در آسانسور خراب آپارتمانش رها می‌کند. «خفگی» را می‌توانیم یکی از مهمترین فیلمهای کارنامه شاکردوست بنامیم. او که در دوره زیادی مشغول بازی در فیلمهای تجاری و کمدی نه چندان موفق و تاثیرگذار شده بود با فیلم «خفگی» توانست روی دیگری از بازی‌اش را به نمایش بگذارد. بعد از خفگی بود که او نقش‌های جدی پذیرفت و به مرحله جدیدی از بازیگری قدم گذاشت. الناز شاکردوست در بیستمین جشن خانه سینما برای بازی در این فیلم نامزد دریافت تندیس شد اما در جشنواره فجر برخلاف انتظار جزو نامزدها نبود.

شبی که ماه کامل شد | در نقش فائزه | نرگس آبیار | 1397

فائزه مهمترین نقش کارنامه بازیگری الناز شاکردوست است. ما از ابتدا تا انتهای فیلم روند تغییر فائزه را از دختری شاداب و عاشق به زنی تنها و هراسان و رنج کشیده شاهد هستیم. شاکردوست در این فیلم در نقش شخصیت واقعی فائزه منصوری، عروس خانواده ریگی ظاهر شده. دختری که دلباخته عبدالحمید ریگی می‌شود و بعد از یک دوره طولانی عشق و عاشقی با او ازدواج می‌کند. او هیچ خبری از فعالیت گروه جندالله ندارد اما رفته‌رفته نسبت به این خانواده شناخت پیدا می‌کند. هرچه جلوتر می‌رود متوجه می‌شود همسرش به او دروغ گفته و مدام از او فاصله می‌گیرد تا اینکه نهایتا توسط او به قتل می‌رسد. مواجه شدن با قتل برادر، تلاش برای فرار، حبس شدن در خانه، جلوگیری از فراری دادنش توسط ایرانی‌ها و نهایتا سکانس مرگ جزو جذابترین نکات نقشش است. نقش فائزه اولین سیمرغ بلورین را برای الناز شاکردوست به همراه داشت. او از جشنواره سی‌وهفتم فیلم فجر سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را گرفت.

تی‌تی | در نقش تی‌تی | آیدا پناهنده | 1398

تی‌تی شخصیتی ساده، مهربان و خیال‌پرداز است؛ دختری که در دارودسته کولی‌ها رشد کرده و تمام فکرش کمک به بشریت و نجات بیماران و ماندن بر سر عشقی است که از دید ناظر بیرونی اصلا وجود خارجی ندارد. او به همه چیز و همه کس عشق می‌روزد و حتی برای نابودی زمین توسط سیاه‌چاله‌ها اشک می‌ریزد. در نقطه مقابل تی‌تی، با دو شخصیت مرد روبه‌رو هستیم؛ یکی فیزیکدان و دیگری دائم‌الخمر. یکی نگاهش به زمین و آسمان، برگرفته از فرمول‌ها و نظریه‌هاست و در مواجهه با تی‌تی، به تعریف جدیدی از زندگی می‌رسد و دیگری جز بهره‌جویی از دیگران و خوشگذرانی، فکر دیگری در سر ندارد. شخصیت تی‌تی با اینکه از بیرون شیرین‌عقل به نظر می‌رسد اما در قیاس با دو شخصیت دیگر فیلم، عاقل‌ترین است. می‌داند چه می‌خواهد و بهایش را هم پرداخت می‌کند. یکی از متفاوت‌تین نقشهای الناز شاکردوست در «تی‌تی» رقم خورد. او در جشن انجمن منتقدان امسال برای بازی در این نقش تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن را به دست گرفت.

ابلق | در نقش راحله | نرگس آبیار | 1399

شاکردوست در فیلم «ابلق» نقش زنی ساده و با اخلاق به نام راحله را بازی کرد؛ زنی ساده و تنها که نه به کسی کار دارد و آزارش به کسی می‌رسد اتفاقا سعی می‌کند به همه کمک کند. فرزندش توانایی تکلمش را از دست داده و از این جهت ناراحت است. او نمی‌تواند همسرش را متقاعد کند که از این محله بروند و از طرفی مخالف کفتربازی همسرش است. از یک جایی به بعد او را به عنوان چهره مظلوم فیلم می‌شناسیم. زنی که هیچ کس درکش نمی‌کند و قربانی یک ظلم همیشگی می‌شود. شوهر خواهر راحله به او چشم دارد و تلاش می‌کند دور از چشم همسرش به او نزدیک شود اما راحله برای رهایی از دست او به خودزنی می‌رسد و با این حال کسی حرفش را باور نمی‌کند و مجبور می‌شود برای خوابیدن قیل‌وقال واقعیت را انکار کند. الناز شاکردوست برای بازی در نقش راحله تسلط زیادی روی لهجه‌اش داشت و با گریم متفاوتی مقابل دوربین رفت. او در جشنواره سی‌ونهم فیلم فجر نامزد دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن شد.

آخرین تولد | در نقش ثریا | نوید محمودی | 1400

محور اصلی فیلم «آخرین تولد» الناز شاکردوست است؛ زنی افغان به نام ثریا که روزگاری به عنوان خبرنگار فعالیت می‌کرده و حالا با ورود طالبان به افغانستان از یک طرف نگران حرفه خودش به عنوان یک زن است و از سوی دیگر گمان می‌کند همسر و دوستانش را از دست خواهد داد. او از ابتدای فیلم سعی می‌کند با عشق و علاقه، همه را به زندگی امیدوار کند و وضعیت بحرانی را قابل پذیرش جلوه دهد اما از یک جایی به بعد احساس خطر می‌کند و خودش هم نمی‌تواند به آرامش برسد. همه اتفاق‌ها در خانه ثریا و در ارتباط با این شخصیت رخ می‌دهد. شاکردوست برای این نقش به گویش افغانستانی تسلط پیدا کرده و علاوه بر این در شیوه رفتار و نگاه و حتی ابراز عشق هم سعی کرده از زنان افغانستانی امروزی الگو بگیرد.