درخواست مهم روزنامه اصولگرا از والدین دانش آموزان در آستانه آغاز سال تحصیلی
مدارس باز شد و بهانه و دستاویز پدر و مادرها هم کلید خورد.. سختگیری برای چیست؟ برای دکتر و مهندس شدن؟! قرار است الفبا یاد بگیریم تا با هم حرف بزنیم تا برای هم بنویسیم تا شعر بگوییم تا بهتر بفهمیم نه اینکه لزوماً دکتر و مهندس شویم!
به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه جوان نوشت: از کودکی کلمات دکتر و مهندس را در ذهن کودک خود جا میاندازید. دانشآموزی که با این پیش زمینه فکری از خانه به مدرسه میآید، فراموش میکند کشوری که میخواهد به رشد و توسعه برسد به جز پزشک و مهندس، به آموزگار و استاد دانشگاه، کارگر ماهر، تکنیسین، نظامی، قاضی و وکیل، تعمیرکار رادیو و تلویزیون، کارشناس بانک و بیمه، تعمیرکار خودرو و تأسیسات ساختمان و دهها شغل دیگر نیاز دارد.
چشم و همچشمی بلای جان والدین این نسل شده است و در این میان عدهای هم از آب گل آلود ماهی میگیرند و با انتشار کتابهای کمک آموزشی و تشکیل کلاسهای مختلف تقویتی، آمادگی کنکور و تست و... کسب و کار سودآوری برای خود راه میاندازند.
با مدرسه و معلم علیه فرزند خود ائتلاف نکنید!
روشهای آموزشی دو سه دهه پیش به موزه سپرده شده است، فرزند خود را مثل سیستم کهنه آموزش و پرورش نمره پرور بار نیاورید. حالا به جای 20، 19 شود. اصلاً 15 شود. چه ایرادی دارد؟ دیگر وقت آن رسیده که به جای مشق شب و تشویق و ترویج حفظیات و تعیین هدفی موهوم با عنوان «قبولی در کنکور»، روشهای آموزشی و تربیتی کودکان و نوجوانان را تغییر و نوسازی کنید. با بهرهگیری از سیستمهای نوین فرزندانی به بار آوریم که قدرت تفکر و تصمیمگیری داشته و مسئولیتپذیر باشند.
بدانند که این کشور متعلق به آنهاست و باید در حفظ محیط زیستشان بکوشند. حقوق مدنی و شهروندی را یاد بگیرند و به دیگران آسیب نزنند. به جرئت میتوان گفت که سیستم فرسوده کنونی آموزش و پرورش کشور مهمترین کاری که انجام میدهد، از بین بردن اعتماد به نفس، خلاقیت و عزت نفس فرزندان این ملت است. شما در خانه آن را برگردانید. در سیستم آموزشی ما جای مسئولیتپذیری، شیوه زندگی، نگاه به گذشته و خواندن تاریخ و برنامهریزی برای آینده خود و کشور خالی است.
خروجی مدرسه فارغالتحصیلانی ناتوان در ایجاد ارتباطات اجتماعی سالم، رفع مشکلات شخصی، برخورد درست و مدیریت شده با ناملایمات زندگی، مشارکت در برنامهها و فعالیتهای اجتماعی و حفاظت از محیطزیست است. نتیجه این میشود که دانشآموز ایرانی، حتی از عمل کردن به حداقل وظیفه خود هم گریزان است. مانند نظافت و جمع کردن زبالههای کلاس خود قبل از ترک محل.
کتابهای درسی به روز نیستند، روش آموزش و علم معلمان به روز نیست، درسهایی که سر کلاس تدریس میشود کاربردی نیست و بیشتر وقت دانشآموزان با پرداختن به حفظیات و تلاش برای نمره گرفتن و معدل بالا داشتن به هر قیمت تلف میشود تا شاید لبخندی بر لبان والدینشان که شما باشید، بنشیند و بالاخره سوژهای باشد برای صحبتهای مرسوم در رفت و آمدهای خانوادگی. وقت آن است و البته دیر هم شده که تغییر را شروع کنیم، اصل تغییر را پذیرفتن انتخاب نیست، ضرورت است.
جهانی که در آن زندگی میکنیم پر از الگوهای موفق آموزشی، از ژاپن و چین و مالزی گرفته تا دانمارک، فنلاند و کانادا؛ استفاده از تجربه دیگران کار عقلاست.
وقتی زندگی دکتر حسابی را نگاه میکنید، میبینید بیشتر از اینکه درس خوانده باشد، کار سخت انجام داده است. گاهی اوقات مجبور بودند غذای خود را از باقیمانده غذای دیگران که دم در میگذارند، بردارند. مادرش مجبور میشود بچههایش را در یک مدرسه مسیحی بگذارد، بعد نگران میشود که مبادا بچههایش دین و معنویت خودشان را از دست بدهند، مجبور میشود خودش شبها به آنها قرآن و متون دینی را آموزش بدهد تا دینشان را از دست ندهند. به عنوان یک مهندس در کشورهای غریب کار میکند و بعد در کنار کارش فیزیک میخواند. اینطور نیست که شما بچهای را فقط بگذاری درس بخواند به جایی برسد و دکتر حسابی شود. بچههای خود را به سختی و کارهای سخت عادت بدهید.
همچنین بخوانید ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید