شنبه 19 مهر 1404

دوگانه‌ی «موشک یا مردم»؛ مغالطه‌ای خطرناک در تحلیل امنیت ملی

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
دوگانه‌ی «موشک یا مردم»؛ مغالطه‌ای خطرناک در تحلیل امنیت ملی

طرح دوگانه سازی ساختگی «یا مردم، یا موشک» یک مغالطه گمراه‌کننده است چرا که «امنیت» و «مردم» دو روی سکه امنیت ملی هستند و هیچ کشوری بدون جمع این دو مؤلفه به اقتدار پایدار دست نخواهد یافت.

طرح دوگانه سازی ساختگی «یا مردم، یا موشک» یک مغالطه گمراه‌کننده است چرا که «امنیت» و «مردم» دو روی سکه امنیت ملی هستند و هیچ کشوری بدون جمع این دو مؤلفه به اقتدار پایدار دست نخواهد یافت.

خبرگزاری مهر؛ گروه سیاست - محمدصادق دانشجو: در روزهای اخیر اظهارات محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه اسبق ایران، درباره‌ی تقدم رضایت مردم بر توان موشکی کشور خبرساز شده است. وی اظهار داشت که «موشک بسیار مهم است اما مردم مهم‌تر هستند». این سخنان که در نگاه اول بر نقش حیاتی رضایت مردم تأکید دارد، اما در اصل به گونه‌ای طرح یک دوگانه ساختگی میان «موشک و مردم» است. القای تقابل بین قدرت دفاعی موشکی و خواسته‌های مردم یک خطای تحلیلی و مغالطه‌آمیز است که می‌تواند پیامدهای زیانباری برای امنیت و استقلال کشور داشته باشد.

در این یادداشت، به بررسی علمی این مسئله از منظر جامعه‌شناسی سیاسی و نظریه‌های بازدارندگی در روابط بین‌الملل می‌پردازیم تا نشان دهیم امنیت ملی و رفاه مردم نه‌تنها در تضاد با یکدیگر نیستند، بلکه دو روی یک سکه‌اند که تقابل‌نمایی میان آن‌ها آدرسی غلط و خطرناک است.

مردم و موشک؛ دو روی سکه قدرت ملی

از دیدگاه جامعه‌شناسی سیاسی، امنیت ملی و رضایت مردم لازم و ملزوم یکدیگرند. امنیت پایدار، بستر و پیش‌نیاز توسعه‌ی اقتصادی و رفاه عمومی است. چنان‌که رهبر انقلاب اسلامی تصریح کرده‌اند: «امنیت، زیرساخت همه‌ی ابعاد زندگی یک جامعه است». به بیان دیگر، بدون تأمین امنیت در برابر تهدیدات خارجی، هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند به رفاه، پیشرفت اقتصادی و ثبات دست یابد. تجربه‌های تاریخی ایران نیز این حقیقت را تأیید می‌کند؛ در برهه‌هایی که کشور به دلیل ضعف بنیه‌ی دفاعی دچار تجاوز و ناامنی شده، معیشت و آسایش مردم نیز آسیب دیده است. در مقابل، هرگاه امنیت کشور تأمین بوده، زمینه برای شکوفایی اقتصادی و بهبود زندگی مردم فراهم شده است.

از سوی دیگر، مردم خود بزرگ‌ترین سرمایه و پشتوانه‌ی قدرت یک ملت هستند. حضور آگاهانه مردم در صحنه‌های مختلف (از مشارکت سیاسی گرفته تا مقاومت در برابر فشارهای خارجی) استحکام‌بخش امنیت ملی است. در جنگ تحمیلی دهه 60، این اراده و ازخودگذشتگی مردم بود که در کنار توان نظامی، از تمامیت ارضی ایران دفاع کرد. طی ناآرامی‌های سال‌های اخیر هم دشمنان صراحتاً امیدوار بودند با ایجاد شکاف بین مردم و حاکمیت، مقاومت داخلی را فروبپاشند؛ اما بصیرت عمومی و حمایت اکثریت مردم از اصل نظام، طرح‌های آن‌ها را ناکام گذاشت. بنابراین قدرت مردم و قدرت موشکی نه تنها متعارض نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند و در کنار هم معنا می‌یابند.

به همین دلیل طرح دوگانه‌ی کاذب «موشک یا مردم» از همان الگوهای جنگ روانی است که می‌کوشد میان امنیت و معیشت مردم تقابل ایجاد کند و کشور را از مؤلفه‌های اساسی قدرت تهی نماید. مغالطه‌ی مردم - موشک در واقع ادامه‌ی همان خط تبلیغی بدخواهان خارجی است که پس از ناکامی در رویارویی مستقیم، از درون به‌دنبال تضعیف ارکان اقتدار ملی برآمده‌اند. حال آنکه ملت ایران به خوبی می‌داند امنیت ملی و رفاه عمومی دو وجه جدانشدنی از یک واقعیت‌اند و نمی‌توان یکی را فدای دیگری کرد. امنیت، حصار مردم است و مردم، تکیه‌گاه امنیت‌اند. هر گونه دوگانه‌سازی میان این دو مقوله‌ی بنیادین، خواسته یا ناخواسته بازی در زمین دشمن خواهد بود.

امنیت ملی به مثابه شرط اولیه رفاه عمومی

در علم سیاست و نظریه‌های توسعه، اغلب از استعاره «تفنگ و کره» (butter and guns) برای توصیف رابطه هزینه‌های دفاعی و اقتصادی یاد می‌شود. برخی استدلال می‌کنند که توجه به توان نظامی ممکن است از بودجه‌ی رفاه بکاهد. اما در شرایط تهدیدزای محیط پیرامونی ایران، این قیاس ساده‌انگارانه به خطا می‌رود. تأمین امنیت، شرط وجود هر گونه رفاه و پیشرفت اقتصادی است. بدون امنیت، سرمایه‌گذاری و کسب‌وکار دچار اختلال می‌شود و زندگی روزمره مردم در ناامنی و هراس، به رکود و سقوط می‌انجامد.

از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، کارویژه اصلی دولت مدرن، تأمین امنیت شهروندان است؛ مفهومی که از نظریه قرارداد اجتماعی «هابز» تا اندیشه‌های «ماکس وبر» بر آن تأکید شده است. رضایت و مشروعیت حکومت نیز تا حد زیادی به توان آن در حفظ امنیت و تمامیت ارضی وابسته است. مردم زمانی می‌توانند خواسته‌های اقتصادی و اجتماعی خود را دنبال کنند که از جانب دشمن خارجی احساس خطر نکنند. از این رو، تقابل امنیت و رفاه یک دوگانه‌ی اشتباه است. امنیت ملی نه تنها رقیب رفاه نیست، بلکه زمینه‌ساز و حافظ آن است. هر دولتی که در انجام این وظیفه کوتاهی کند، پایه‌های مشروعیت خویش را تضعیف کرده و آینده‌ی توسعه را به مخاطره می‌اندازد.

نظریه بازدارندگی؛ صلح از مسیر قدرت

در مباحث روابط بین‌الملل، نظریه بازدارندگی (Deterrence) توضیح می‌دهد که بهترین راه جلوگیری از تجاوز دشمن، برخورداری از توان نظامی بازدارنده است. در حقیقت بازدارندگی استفاده یک طرف از مجموعه‌ای تهدیدها برای قانع کردن طرف مقابل به ترک اقدام نامطلوب است. پیام اصلی این نظریه روشن است: قدرت نظامی، احتمال وقوع جنگ را کاهش می‌دهد؛ چرا که دشمن را از هزینه‌های سنگین تجاوز آگاه می‌کند. همان‌گونه که جورج کنان نظریه‌پرداز برجسته‌ی سیاست مهار گفته است: «این نیروی نظامی است که در پشت صحنه، قدرت دیپلماسی را افزایش می‌دهد». به بیان دیگر، مذاکرات و تعاملات بین‌المللی نیز زمانی به نتیجه‌ی مطلوب برای یک کشور ختم می‌شوند که آن کشور از موضع قدرت پای میز مذاکره حاضر شود.

بر همین مبنا، کشورهای فاقد قدرت دفاعی حتی به‌هنگام مذاکره، معمولاً به جای شراکت، قربانی دیپلماسی شده‌اند. نمونه‌ی بارز، سرنوشت لیبی است؛ حکومتی که با خیال خریدن امنیت از طریق امتیاز دادن و کنار گذاشتن برنامه‌های موشکی و تسلیحات راهبردی خود، در نهایت طعمه تجاوز نظامی و تغییر رژیم شد. این موضوع نشان می‌دهد آنچه برخی آن را «نظامی‌گری» می‌خوانند، اگر در قالب دفاع بازدارنده و به‌عنوان تضمین‌کننده صلح به‌کار گرفته شود، در حقیقت صلح‌طلبی واقع‌بینانه است. موشک‌های بازدارنده، زبان صلح از موضع اقتدارند؛ زیرا دشمن را متقاعد می‌کنند که هزینه‌ی جنگ فراتر از حد تحمل اوست.

از سوی دیگر، بازدارندگی موفق زمانی حاصل می‌شود که یک ملت اراده استفاده از قدرت خویش در صورت لزوم را داشته باشد. اینجاست که نقش مردم به میان می‌آید: حمایت مردمی و انسجام داخلی، اراده‌ی سیاسی لازم برای بهره‌گیری از توان دفاعی را فراهم می‌کند. اگر مردمی از درون دچار تفرقه یا بی‌انگیزگی شوند، حتی زرادخانه موشکی قوی نیز کارآمدی خود را از دست می‌دهد؛ چرا که تصمیم‌گیران سیاسی در فضایی از تزلزل و فشار داخلی، امکان به‌کارگیری قاطع قدرت خود را نخواهند داشت. بنابراین عامل انسانی (مردم) و ابزار مادی قدرت (موشک) در کنار یکدیگر بازدارندگی واقعی را شکل می‌دهند. بدون مردم، موشک بی‌اراده است و بدون موشک، مردم بی‌دفاع. این دو عامل در تکمیل هم معنا پیدا می‌کنند.

تجربه جنگ 12 روزه و سال‌های اخیر (میان مقاومت منطقه‌ای مورد حمایت ایران و رژیم صهیونیستی) به‌خوبی مؤید این حقیقت بود که دوگانه‌ی مردم - موشک چقدر بی‌معناست. در جریان آن مواجهه 12 روزه، جمهوری اسلامی ایران نشان داد که برای دفاع از ملت خود و آرمان‌هایش حاضر به بهره‌گیری از حداکثر توان موشکی خود است و مردم به خوبی با حمایت ازکشور خود نقشه‌های دشمن برای طرح براندازی جمهوری اسلامی ناکام گذاشتند.

نتیجه‌گیری: هم‌افزایی امنیت و رضایت مردم

با توجه به مباحث پیش‌گفته، روشن است که طرح دوگانه سازی ساختگی «یا مردم، یا موشک» یک مغالطه گمراه‌کننده است که می‌تواند سیاست‌گذاری را به بیراهه ببرد. مردم و امنیت ملی در یک راستا و در خدمت یکدیگرند. امنیت ملی برای آسایش و پیشرفت مردم ضروری است، و رضایت و حمایت مردم ضامن بقا و کارآمدی امنیت ملی است. در واقع، امنیت و مردم دو روی سکه امنیت ملی هستند و هیچ کشوری بدون جمع این دو مؤلفه به اقتدار پایدار دست نخواهد یافت.

اظهارات اخیر ظریف در بطن خود حامل این خطر است که عده‌ای آن را به معنای نادیده گرفتن اهمیت قدرت دفاعی تفسیر کنند. امید آن است که ایشان ناخواسته دچار این خطای تحلیلی شده باشند، چرا که نتیجه خواسته یا ناخواسته‌ی چنین گفتمانی همسو شدن با پروژه مخالفان استقلال ایران و دشمنان این مرز بوم است. همان‌هایی که سال‌هاست سعی دارند با ایجاد دوگانه‌های کاذب - نظیر توسعه‌ی اقتصادی یا توان دفاعی، تعامل بین‌المللی یا مقاومت منطقه‌ای - کشور را در دوراهی‌های دروغین قرار دهند و از این طریق سد مقاومت و بازدارندگی ایران را تضعیف کنند.

امروز در شرایطی هستیم که فشارهای خارجی همچنان پابرجاست؛ از تلاش مجدد دشمن برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه و تشدید تحریم‌ها گرفته تا شعله‌ور بودن بحران‌های منطقه‌ای و آتش‌بس‌های موقت و ناپایدار از سوی رژیم صهیونیستی. بدیهی است که در چنین وضعیتی، کاهش توان دفاعی و موشکی کشور یک خطای راهبردی جبران‌ناپذیر خواهد بود. اگر خدای‌ناکرده روزی این آخرین سد بازدارندگی فرو بریزد، هیچ تضمینی برای حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی باقی نخواهد ماند. قدرت موشکی ایران، تضمین‌کننده امنیت مردم و کشور است؛ همان اهرم قدرتمندی که هر متجاوزی را از فکر تجاوز بازمی‌دارد. ملت ایران به خوبی درس گرفته است که امنیت ملی را نمی‌توان قربانی ژست‌های رسانه‌ای کرد و فریب دوگانه‌سازی‌های فکری را نباید خورد.

در نهایت، راه درست آن است که مطالبات مردمی برای بهبود اقتصادی و معیشتی را در کنار تقویت بنیه‌ی دفاعی و موشکی پیش ببریم. این‌ها نه تنها متضاد هم نیستند بلکه با یک مدیریت راهبردی می‌توانند هم‌افزا باشند. تجربه نشان داده هرجا کشور در مسیر مقاومت مقتدرانه گام برداشته، نتایج مثبت آن در عرصه‌ی پیشرفت و آبادانی نیز ظاهر شده است. از این رو، استقلال و رفاه ایران در گرو حفظ توان بازدارندگی و اتکاء به قدرت مردم هر دو باهم است. هر صدایی که یکی را علیه دیگری علم کند، خواسته یا ناخواسته در زمین دشمنان استقلال ایران بازی کرده است.