دیدار آخر و آخرین تولد / روایتی شنیدنی از زبان پدر و مادر شهید محمد جهانی + فیلم

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، فاطمه پارسایی، بهدیدار مادر و پدری آمدهایم که بهتازگی و بهجای ریختن نقل ونبات برسر جوان رعنایشان در لباس دامادی، حالا باید گلبرگ و گلاب بر پیکر شهادتش بریزند. پسر با پشتکار و مستعدی که در رشتهی الکرونیک با رتبه 137 کاردانی، کنکور را پشت سرگذاشت و راهی دانشگاه شد. جوان کنجکاوی که دائما به دنبال رشد و پیشرفت بود و بر روی ابعاد مختلف شخصیتش...
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، فاطمه پارسایی، بهدیدار مادر و پدری آمدهایم که بهتازگی و بهجای ریختن نقل ونبات برسر جوان رعنایشان در لباس دامادی، حالا باید گلبرگ و گلاب بر پیکر شهادتش بریزند. پسر با پشتکار و مستعدی که در رشتهی الکرونیک با رتبه 137 کاردانی، کنکور را پشت سرگذاشت و راهی دانشگاه شد. جوان کنجکاوی که دائما به دنبال رشد و پیشرفت بود و بر روی ابعاد مختلف شخصیتش کار میکرد. مادر با علاقهای وصف ناپذیر از محمد برایمان میگوید: ((من محمد را با روایات و خاطرات شهدا بزرگ کردم و همیشه روی رفاقتشان با شهدا خیلی تاکید داشتم، او بیادعا بود، اما نهتنها امانتدار نام عموی شهیدش بود، بلکه میراثدار خوبیها و ویژگیهای درخشان عمو بود و بیجهت نبود که همیشه میگفت، تعلقی به این جهان ندارد و پای بند دنیا نمیخواهد باشد و عاقبت هم آسمانی شد. پسرم حجب و حیای عجیبی داشت، آنقدر همهچیز را رعایت میکرد که من گاهی مبهوت ادبش میماندم، اما بعدها فهمیدم حتی این ادب و احترامش را هم از عموی شهیدش، بهارث برده است.))
دیدار آخر؛ تولد جاودان
مادر از آخرین شبی میگوید که خانواده بهبهانه تولد شهید که چند روز قبلتر بود، دور هم جمع شدهبودند. ((شب جمعه بود و اقوام برای تولد محمد، خانهی ما آمده بودند. آن شب هم او مثل همیشه، خوش خنده و اهل شوخی با پسرهای هم سن و سالش بود. محمد عادت داشت وقتی مهمانی داشتیم بهاتفاق، برای فوتبال بهبیرون بروند، اما آن شب انگار نمیخواست ازکنار ما جدا شود و آرامش و حس عجیبی داشت. چند ساعت بعد بود که جنگ شروع شد و محمد همان صبح روز جمعه، خیلی زود بهمحل کارش رفت و من حتی برای آخرین بارهم او را ندیدم.))