پنج‌شنبه 6 شهریور 1404

راز حضور جوان غریبه در خانه مردی که راننده جاده بود

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
راز حضور جوان غریبه در خانه مردی که راننده جاده بود

مرد جوانی که به خاطر همسرش مجبور به مهاجرت از شهر خود شده بود، وقتی سرزده وارد خانه شد، متوجه شد فردی غریبه آنجا حضور داشته است.

به گزارش مشرق، مرد 36 ساله با مراجعه به پلیس به کارشناس اجتماعی کلانتری شهرک فراجای مشهد گفت: در شهرستان زندگی خوب و آرامی داشتم و روزهای شیرینی را در کنار خانواده‌ام سپری می‌کردم ولی متاسفانه همسرم با باجناقم دچار اختلاف شدند به حدی که کار به درگیری‌های توهین‌آمیز کشید. در این شرایط بود که به اصرار همسرم تصمیم گرفتم به مشهد مهاجرت کنم تا زندگی بهتری داشته باشم. به همین خاطر مغازه خواربارفروشی را جمع کردم و با خرید یک دستگاه خودروی پژوپارس راهی مشهد شدم.

چند ماه اول را در حاشیه شهرساکن شدیم و من با مسافرکشی درون شهری مخارج زندگی را تامین می‌کردم، اما مدتی بعد به همراه دختر 14 ساله و پسر 10 ساله‌ام در منطقه‌ای خانه اجاره کردم که خلافکاران زیادی در آن محل بودند. من تصور می کردم آنجا افراد مرفه ساکن هستند چراکه نام آن محله از زمان‌های قدیم در ذهنم باقی مانده بود. نمی‌دانستم با گسترش شهرنشینی آن محل به چندین منطقه با فرهنگ‌های مختلف تبدیل شده است.

خانواده ام در طبقه دوم یک ساختمان ویلایی ساکن شدند و من هم برای درآمد بیشتر به مسافرکشی برون‌شهری روی آوردم و در مسیر مشهد - تهران - کرج مسافر جابه‌جا میکردم. به همین دلیل بیشتر اوقات را در جاده بودم و گاهی نیز چند شب را در تهران یا کرج می‌ماندم تا شرایط برای عزیمت به مشهد فراهم شود.

یک روز وقتی بدون اطلاع قبلی به مشهد آمدم و زنگ منزلم را به صدا درآوردم، کسی در خانه را باز نکرد. این در حالی بود که من فرزندانم را از پنجره رو به خیابان به‌خوبی می‌دیدم تا اینکه بالاخره و با تاخیر زیادی در منزل را باز کردند. من که به موضوع حساس شده بودم، احساس کردم فرد غریبه‌ای در خانه‌ام حضور داشته است. این بود که به سمت پله‌های پشت‌بام رفتم و پسر جوانی را دیدم که آنجا مخفی شده بود. یقه او را گرفتم و کتک‌زنان به در منزلم آوردم.

تصور می کردم همسرم به من خیانت کرده است! پسرم وقتی عصبانیت مرا دید، اشکریزان گفت آن جوان دوست‌پسر خواهرم است، ولی من به حرف‌هایش توجهی نکردم و همسرم را هم کتک زدم. او هم لوازم شخصیاش را برداشت و به شهرستان رفت.

چند روز بعد از این ماجرا فهمیدم که اشتباه کرده‌ام و عجولانه به همسرم تهمت زدهام. به همین دلیل به مرکز مشاوره کلانتری آمدم تا مرا از این شرایط تاسف‌بار نجات دهید. قصد دارم به شهرستان بازگردم و زندگی شیرین گذشته را تجربه کنم. این مهاجرت ناشیانه ضربه بزرگی به زندگی مشترکم زد.

با راهنماییهای تجربی سرهنگ آرش ایرانمنش رئیس کلانتری فراجای مشهد تلاش مشاور و مددکار اجتماعی پس از تماس با خانواده همسر این مرد جوان برای بازگشت آنها به زندگی مشترک آغاز شد.

راز حضور جوان غریبه در خانه مردی که راننده جاده بود 2