جمعه 9 آذر 1403

ربیعی: تجدیدنظر در برخی سیاست‌ها، اجتناب ناپذیر است / واقعیت عریان شده تغییرات نسلی و ارزش‌ها در کف خیابان‌ها، به خوبی قابل مشاهده است

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
ربیعی: تجدیدنظر در برخی سیاست‌ها، اجتناب ناپذیر است / واقعیت عریان شده تغییرات نسلی و ارزش‌ها در کف خیابان‌ها، به خوبی قابل مشاهده است

سخنگوی دولت روحانی در یادداشت روزنامه اطلاعات تاکید کرد: متاسفانه شنیده می‌شود برخی افراد، اصلاح و متعادل سازی را به معنای عقب‌نشینی قلمداد کرده و مدعی هستند که عقب‌نشینی یعنی تا به ناکجا عقب رفتن که البته به نظرم نظریه‌ای غلط بوده و دامی بیش نیست که منجر به پیچیده‌تر شدن اوضاع و عدم حل قضایا می‌شود.

ی‌تردید، این روزها در یکی از تاریخ‌سازترین مقاطع زمانی سرزمین ایران به سر می بریم. جامعه با متغیرهای فراوانی که در آن تغییر و تحولات و کنش‌ها و واکنش‌ها صورت می‌گیرد، همانند یک منحنی به یک نقطه عطف تعیین کننده می‌رسد، اما به خاطر داشته باشیم، منحنی‌ها در نقطه عطف همیشه جهت پرشی رو به بالا ندارند. این اندیشه، تعقل و تفکر همه بازیگران صحنه است که می‌تواند نقطه عطف پدید آمده را در مسیر مطلوب قرار داده و به نوعی از میان کاستی‌ها راه‌هایی نوین، پاسخگو و مورد توافق جمعی بسازد.

تاریخ معاصر گواهی می‌دهد هیچ دستاورد چشمگیری در پی خشونت‌های فراوان در هیچ جامعه‌ای به دست نیامده و در تلاطم‌های سهمگین، نه تنها افقی جدید نمی‌گشاید بلکه حتی آرامشی برای حرکت رو به جلو خلق نمی‌کند.

در فراز و نشیب‌ها باید راهی به سوی آینده ایران باز شود. اجرای صحیح دو حرکت از دوسو، با اخذ تصمیمات بخردانه، می‌تواند جامعه را در مسیر درست قرار دهد. بی‌شک حرکت موثر و سرنوشت‌ساز از سوی ساخت قدرت نقشی بی‌بدیلی خواهد داشت. درک واقعیت و علل اتفاقات و عدم احاله به مسائل کم‌اثر و یا غیرواقعی از تحلیل و تصمیم درست شرط آغاز این حرکت است. برای این مهم می‌توان با سازوکارهایی از میان نخبگان علوم انسانی و اجتماعی و صاحبنظران که غمگنانه ناظر اوضاع بوده و دل در گرو ایران دارند به تبیین مسئله پرداخته که در نهایت، منجر به دادن علائمی مثبت برای ایجاد مفاهمه در جامعه شود. متاسفانه شنیده می‌شود برخی افراد، اصلاح و متعادل سازی را به معنای عقب‌نشینی قلمداد کرده و مدعی هستند که عقب‌نشینی یعنی تا به ناکجا عقب رفتن که البته به نظرم نظریه‌ای غلط بوده و دامی بیش نیست که منجر به پیچیده‌تر شدن اوضاع و عدم حل قضایا می‌شود.

در همین راستا باید به مرور سیاست‌هایی پرداخت که چنین فضای ناامیدانه‌ای را رقم زده و تجدیدنظر در آنهااجتناب ناپذیر است‌.

هرچند، امروز دیگر به تحقیقات علمی، دانشگاهی، نظرسنجی و تحلیل اجتماعی برای دریافت این موضوع نیازی نیست. واقعیت عریان شده تغییرات نسلی و ارزش‌ها در کف خیابانها به خوبی قابل مشاهده است.

متناسب کردن سیاست‌های اجتماعی_فرهنگی با تغییرات ارزشی نه تنها عقب‌نشینی نیست بلکه حرکتی رو به جلو به شمار می‌رود.

جامعه برای زایش‌های نوآورانه و خلاقیت، نیاز به همه ایرانیان فهیم دارد. باید در بکارگیری همه دیدگاه‌ها و گرایش‌ها تجدیدنظر کرد.

اما در سمت دیگر، ما با جامعه‌ای ناآرام بدون واسطه _که خود این وضعیت معلول سیاست‌های نادرست میانجی‌زدا در گذشته می‌باشد_ روبرو هستیم.

مسأله اینجاست که جامعه معترض سیال را چگونه می‌توان در یک منطق تعاملی و گفتگویی، در مسیری درست قرار داد.

به نظر می‌رسد حضور جریان‌ها و افراد اثرگذار اجتماعی و مستقل که در درون و برای این سرزمین، گفته، نوشته و هزینه داده‌اند، می‌توانند چنین نقشی را ایفا کنند.

لازمه این فرایند، شنیده شدن، بهم‌پیوستن و جهت دادن این صداهای مصلحانه است که تحقق این مهم، هوشمندی و پذیرش توسط ساخت قدرت را می‌طلبد.

به یاد دارم در اوج بحران‌های ابتدای انقلاب، مسئولین وقت و رهبران انقلاب برای کاهش تنش‌ها و مدیریت بحران با اعزام افراد و گروه‌هایی به مدیریت موضوع تنش‌ها پرداختند مانند اعزام هیئت‌های بلندپایه به مهاباد در سی بهمن 1357، یعنی هشت روز پس از پیروزی انقلاب، سنندج در اول فروردین 1358، خوزستان، اعزام هیئت حل مسئله به کردستان در شهریورماه 1358، به زاهدان در آذرماه 1358، تبریز پس از حوادث خلق مسلمان در پاییز 1358، که مجموعه این سفرها با هدف کاهش تنش و مدیریت بحران صورت گرفت. در میان اعضای این هیاتها علاوه بر رهبران انقلاب، آدمهای میانجی زیادی در سطح ملی و منطقه‌ای به چشم می‌خورند.

در رصدفضای برساخته کشورمان، من اثرگذاری عامل سوم را در میان شکاف‌های گفتمانی شکل گرفته به خوبی مشاهده می‌کنم و نگرانی اصلی، نه از خواسته‌ها در اعتراضات بلکه در فرموله‌کردن‌هایی است که هر روز به شکاف‌ها و خشونت‌های بیشتر منجر می‌شود.

پیش از این نیز نوشته‌ام: عامل سومی هست که بر روی صدای مردم صداگذاری کرده و شعار خوب زندگی‌خواهی را با خشونت‌های زندگی‌زدا جابجا می‌کند. سرزمین‌مان در خاورمیانه، منطقه‌ای پر از منفعت برای قدرت‌های جهانی است. من با همه تجربه و وجودم حس می‌کنم عامل سوم که به نظر من ترکیبی از برخی دولت‌های عرب منطقه، ایران‌ستیزان و همچنین طالبان به دست گرفتن قدرت با هر روشی (حتی مسلحانه) است شکل گرفته که نمی‌خواهند اجازه دهند مسائل ایران در درون ایران به سامان رسیده و افق گشایی صورت گیرد. خونین کردن خیابان‌ها و هدف گرفتن هرگونه امکان شکل‌گیری وسط‌ها و میانجی‌ها در همین راستاست.

برای من قابل فهم است که خشم با خصوصیات یک نسل ترکیب شده و با خصلتی نفی‌گرایانه که کمتر می‌خواهند بشنوند اما مطمئنم القا و صداگذاری آن‌چنان ماهرانه از گروه هماهنگ شده از خارج کشور و حتی تحت «قلدری رسانه‌ای» با ابزارهای متعدد حتی بهره وری از روباتها انجام می‌شود که تبدیل به یک ایده داخلی شده و مکررا برای دستیابی به اهداف تعیین‌شده‌شان، تکرار می‌شود.

توهین‌های زشت و رکیک به تیم ملی فوتبال، از میدان به در کردن میانه‌ها با هر شیوه‌ای (از ترور شخصیت گرفته تا تهدید به ترور فیزیکی) _نگاه کنید به فضاسازی علیه خاتمی، زیدآبادی، ظریف و دیگران که چگونه ساماندهی شدند_ و حتی نوعی دفاع از جنگ بیگانگان علیه ایران و تحریم علیه زندگی مردم ایران اقدامی سازمان یافته از ائتلاف علیه ایران است.

در این میان، چه باید کرد؟

فداکارانه پاپس نکشیدن، ایستادن و جامعه را دعوت به پرهیز از خشونت به هرقیمتی وظیفه‌ای است که الزامی بوده و شاید تکرارپذیر نباشد.

من به وضوح نشانه‌هایی از یک هماهنگی اطلاعاتی، رسانه‌ای، سیاسی و حتی اقتصادی را در ترکیب شکل گرفته علیه ایران می بینم اما متاسفانه یک فهم واقعی از مساله در داخل، دادن علائم و سیاست‌گذاری متناسب با این وضعیت را مشاهده نمی‌کنم. شاید هم هست و من اطلاع ندارم.

بیشتر بخوانید:

21220

کد خبر 1699832