دوشنبه 23 تیر 1404

رمان «آنجا» می‌گوید روح ایرانی می‌تواند ما را نجات دهد

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
رمان «آنجا» می‌گوید روح ایرانی می‌تواند ما را نجات دهد

علی‌اصغر عزتی‌پاک در یادداشتی درباره رمان «آنجا» نوشته تیمور آقامحمدی پرداخته، به بررسی ویژگی‌های آن پرداخته است.

علی‌اصغر عزتی‌پاک در یادداشتی درباره رمان «آنجا» نوشته تیمور آقامحمدی پرداخته، به بررسی ویژگی‌های آن پرداخته است.

به گزارش خبرنگار مهر، علی‌اصغر عزتی‌پاک در یادداشتی به رمان «آنجا» نوشته تیمور آقامحمدی پرداخته و آن را برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.

در ادامه یادداشت عزتی‌پاک درباره «آنجا» را می‌خوانید:

رمانی غافل‌گیرکننده

من و نویسنده با هم دوستیم و می‌دانیم که چقدر می‌توانیم ملاحظه‌کارانه حرف بزنیم و چقدر بدون تعارف. امروز می‌خواهم از دریافت‌هایم از کتاب حرف بزنم که ناظر به کتاب و ادبیات است، نه نویسنده.

به تیمور آقامحمدی برای نوشتن «آنجا» تبریک می‌گویم. از مطالعه این کتاب بسیار لذت بردم. این کتاب در فضای ادبی و داستانی ما غافل‌گیرکننده است؛ چرا که از همه سطح‌هایی که می‌شناسیم یا معیارهایی که وجود دارد، بالاتر رفته است. در یک افق جهانی ایستاده و دارد حرفی بزرگ و تاریخی می‌زند. متأسفانه افق ما نویسندگان ایرانی، پایین است و نمی‌توانیم خیالمان را به آینده ببریم. درباره تاریخ و امروز می‌نویسیم، اما این‌که خودمان را در آینده ببینیم یا تصوری از خودمان در آینده بسازیم و درباره آرزویی که برای خودمان در آینده داریم حرف بزنیم، به‌طوری که رو به جلو و راهگشا باشد، من نمی‌شناسم.

نسبت ما با آینده و توانایی جستن به آینده در این رمان مطرح شده است. بخشی از این‌که ما به آینده نمی‌رویم این است که توان آن را نداریم. معمولاً یک تمدن کهن در خاطرات خودش می‌ماند؛ چرا که آن‌قدر این خاطرات غنی و بزرگ هستند که آدم با آن‌ها دلخوش است. تمدن ما این ویژگی و مشکل را دارد. کشورهای جدید یا در امروز زندگی می‌کنند یا در آینده. حالا با رمان «آنجا»، می‌بینیم که می‌شود در دل چنین تمدن کهنی هم باز یک افقِ گشوده داشت.

فراتر رفتن از ادبیات روزگار خود

«آنجا» واقعاً داستانی بزرگ با خیالی قدرتمند است. یک‌جورهایی فکر می‌کردیم که قد ما به اینجاها نمی‌رسد، پس بیایید بلولیم در دل هم و دور هم بچرخیم. این داستان فراتر از این حرف‌ها رفته. نویسنده یک خیال قدرتمندی را به نمایش گذاشته است که این داستان بزرگ را در آینده و در یک چشم‌انداز تمدنی ساخته است. این کتاب، طرحی نو و جهانی دارد. با این‌که ما طرح جهانی در عرصه‌های سیاسی و نظامی داشته‌ایم؛ ولی به لحاظ فرهنگی و ادبی چیز خاصی در این سال‌ها نداشته‌ایم. این قدرت خیال و طرح نو، مخاطب را به عرصه‌هایی می‌کشاند که هیچ‌گاه راهی به آن‌ها نداشته است. این نکته را از آن جهت می‌گویم که قرار بوده اساساً کار ادبیات این باشد. قرار بوده ادبیات تجاربی را به ما منتقل کند که از دسترس ما دور است. به خاطر همین گاهی داستان‌های واقع‌گرا بعد از مدتی دیگر ما را ملول و دلزده کردند چون همه‌اش گشتن در این خیابان‌ها، کوچه‌ها و همین زندگی‌ای که داریم بود که بازگفتن آن شاید تأملی برنمی‌انگیخت و شوق‌برانگیز نبود. داستان «آنجا» این ماجرا را عوض می‌کند.

در این کتاب به خودمان در یک افق جهانی و بالا نگاه می‌کنیم. دیگر نگاه کردن به خودت در آینه نیست، بلکه نگاه کردن به خودت در یک شبکه خبری بین‌المللی است. نویسنده از خود و ادبیات روزگار خودش فراتر رفته است.

برگرداندن ورق تاریخ

ماهیت متحول‌کننده این داستان درباره ایران است. می‌گوید یک ایرانی، ماهیت متحول‌کننده‌ای دارد در نگاه منِ نویسنده. راوی از خانه‌اش در ایران حرکت می‌کند و می‌رود به شرقی‌ترین نقطه جهان در روسیه که قرار است آفتاب از آنجا بیاید. روز روشن شود. انتخاب درجه یکی است. راوی می‌خواهد روز را برای دنیا از نو شروع کند. می‌گوید تمام این روزگار را می‌خواهم تغییر بدهم. آیا آگاهانه رفته است؟ اصلاً نیازی به آگاهی نیست؛ به‌خاطر این‌که ماهیت او متحول‌کننده است. حضور راوی در آنجا سبب تغییر است. این هم نگاه بسیار درخشانی به انسان ایرانی است.

یک دوره بزرگی تو (ایران) را از همه بازی‌ها کنار گذاشته و حذف کرده‌اند و حالا در یک برهه‌ای می‌بینی که چیزی در دلت جنبیده. چیزی که تو آن را انتخاب نکرده‌ای. هستی تو را به خاطر ماهیتت انتخاب کرده. این سیصد، چهارصد سالی که حذف شدی و در غیاب تو این اتفاقات در دنیا افتاده، حالا نوبت توست که این برگ را بزنی و ورق را برگردانی همه چیز را به روز قبل از این دوران رنسانس. این‌ها چیزهایی در رمان «آنجا» است که مرا غرق شور و شوق می‌کرد.

سال گذشته نمایش رستم به کاگردانی حسین پارسایی در تالار وحدت اجرا شد. آن زمان مطلبی نوشتم که خیلی به آن اعتقاد دارم و فکر می‌کنم بسیار مهم است. رستم از اساطیر ماست و داستان قدرتمندی دارد که ما را سرپا نگه داشته و بخشی از هویت ما را ساخته است؛ ولی این مربوط به گذشته است. در آن مطلب نوشتم نمایشی که اجرا شده، نمایش درخشانی است و ما دیدیم که همه‌چیز با قدرت تمام بازنمایی شده است. وقتی می‌توانیم همان داستان را بازنمایی کنیم، می‌توانیم بگوییم که آن داستان دیگر افسانه نبوده، بلکه بخشی از ما بوده و هنوز نیز است. وقتی ما بتوانیم آن داستان را با قدرت و درست بازنمایی می‌کنیم، می‌توانیم بگوییم که آن رستم، امکان وقوع دارد. اتفاقی که در رمان «آنجا» می‌افتد از این جنس است ما می‌توانیم ورق تاریخ را برگردانیم. و آن را ببریم به همان زمانی که از نظم مطلوب ما خارج شد. بگوییم که ما این‌جور نبودیم لطفاً بیایید عقب تا جایی که ما غایب شدیم و ما را کنار گذاشتید. داستان دوباره از آنجا شروع می‌شود. وقتی ما در داستان «آنجا» می‌توانیم این کار را بکنیم یعنی در واقعیت هم می‌توانیم این کار را انجام بدهیم. این داستان به ما روحیه می‌دهد. ما را دعوت می‌کند که این کار را شروع کنیم. نویسنده ایرانی دارد به این ماجرا فکر می‌کند. می‌گوید مرا کجا کنار گذاشتید باید برگردید به آنجا؛ وگرنه بازی را به هم می‌زنم.

داستان با کشتن آدم‌ها توسط خودشان تمام می‌شود. چه کسانی دارند خودشان را می‌کشند در این داستان؟ همه کسانی که تسلیم بودند، نظم مسلط را پذیرفته و در برابرش منفعل بودند. یک‌جورهایی رمان «آنجا» می‌گوید که ناتوانی و معطلی باید کشته شود. این ناتوانی را نابود کن! موج بزرگی راه می‌افتد و آدم‌هایی که احساس ناتوانی می‌کنند خودشان را از بین می‌برند؛ چرا که ناتوان‌ها به درد این برهه مهم تاریخی نمی‌خورند.

علیه این رمان کودتا خواهند کرد

به نظرم دنیا از این داستان خوشش نخواهد آمد؛ حداقل کسانی که ما این سال‌ها چشم به آن‌ها دوخته‌ایم تا ما را ببینند و تحویل بگیرند. چرا؟ به خاطر این‌که این داستان، داستان ماست و دیگر داستان آن‌ها نیست. علیه آن‌هاست. نویسنده هم نیامده این داستان را در جغرافیای ایران زندانی کند، رفته در یک افق دیگر و در سمت خورشید و از آنجا می‌گوید ماجرا باید تغییر کند و این نظمی که شما ساخته‌اید باید به هم بخورد؛ لذا این داستان اگر قرار است جایی دیده، خوانده و شنیده شود، در ایران و جاهایی مثل ایران است؛ چرا که یک داستان کاملاً متفاوت و خلاف جریان است. اگر من جای آن‌ها بودم علیه این داستان کودتا می‌کردم.

نویسندگان گاهی آگاهانه و گاهی غریزی چیزهایی را درمی‌یابند. در روزگاری زندگی می‌کنیم که همچنان ابرقدرت‌ها و مستعمران می‌خواهند کشورها را پاره‌پاره کنند. آن‌ها بر روندی که قرن‌هاست شروع کرده‌اند اصرار می‌کنند و می‌خواهند آن را تکمیل کرده و ملت‌ها را کوچک‌تر و حقیرتر کنند. «آنجا» علیه این رفتار و کنش، شورش می‌کند. همه باید وصل شویم به همدیگر و ملت‌های بزرگ جمع شوند دور هم و سرنوشت خودشان را خودشان به عهده بگیرند. کنار همدیگر سعادتمند باشند. الان همه ما درگیر این موضوعیم، در عراق، سوریه و...

روح ایرانی؛ نجات‌بخش ما

نویسنده رفته در آینده خانه کرده و آنجا دارد قصه‌اش را می‌سازد و می‌گوید. آن آینده به لحاظ تکنولوژی و صنعت خیلی پیش است. واقعاً ما به عنوان انسان ایرانی چه حرفی برای گفتن خواهیم داشت؟ این رمان می‌گوید که روح ایرانی می‌تواند ما را نجات بدهد. چیزی که نه با تکنولوژی و نه با صنعت می‌شود آن را مغلوب کرد. با حداقل‌هایی که در اختیار دارد می‌تواند در دل آن ماجرای بزرگ، نقشی عظیم و تعیین‌کننده ایفا کند. به نظرم دارد «آنجا» دارد به وضعیت خودمان اشاره می‌کند و به ما روحیه می‌دهد که خیلی هم از این شرایطی که دارید نگران نباشید، آن‌چنان که فکر می‌کنید تعیین‌کننده نیست. ای بسا که چنین شرایطی، یک روز به دردتان بخورد. شاید نجات‌دهنده باشد و کمک کند به ما. به هر حال در وضعیت‌های بغرنج هم یک فرصتی هست، چرا آن فرصت را نمی‌بینید؟

«آنجا»؛ پیشنهادی بزرگ برای نویسندگان ایرانی

به نظرم رمان «آنجا» یک داستان کاملاً متفاوت است. معتقدم سطحش بسیار بالاتر از جریان‌های معمول داستانی ماست. خیلی لذت بردم از آن، واقعاً فکر می‌کنم که بی‌نظیر است. این رمان، پیشنهاد بزرگی برای ما نویسندگان است که از انفعال خارج شویم و داستان‌های خودمان را طراحی کنیم. «آنجا» حرفی نو درباره خودمان می‌زند که فراتر از قالب است.

شخصیت‌پردازی‌های این داستان را خیلی دوست داشتم، به قاعده بود و متفاوت. نویسنده تمام صحنه‌ها را خوب اداره کرده بود. شهری که او ساخته، ما را از این‌جا می‌کَند و می‌برد. امیدوارم این رمان درست فهم شود و ما در کنارش بمانیم. کار بسیار درخشانی است و نابودکننده هرچه انفعال و خستگی و بیهودگی است.

آخرین نکته من در ستایش این کتاب است: تیمور آقامحمدی کتاب خودش را نوشت. اگر قرار باشد هر کسی در زندگی فقط یک کتاب بنویسد، او این کار را کرده است.

باز تأکید می‌کنم که حرف‌های من، ناظر به دوست و همکارم نیست؛ بلکه ناظر به کتاب و ادبیات است. زاده‌شدن این کتاب در کنار ما که از دوستان اوییم، نباید دلیلی باشد که آن را نبینیم یا به تعارف بگذرانیم.

رمان «آنجا» می‌گوید روح ایرانی می‌تواند ما را نجات دهد 2