پنج‌شنبه 8 آذر 1403

روایتی دردناک از حمله شیمیایی صدام در عملیات خیبر

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
روایتی دردناک از حمله شیمیایی صدام در عملیات خیبر

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، منطقه هورالهویزه برای عملیات بزرگ خیبر انتخاب شد؛ منطقه‌ای که عراق هیچ‌گاه تصور نمی‌کرد به خاطر وسعت زیاد و فاصله‌اش از ساحل، ایران در اسفندماه سال 1362 در آن دست به عملیات بزند.

مرحوم رحیم انصاری از فرماندهان لشکر پنج نصر در دوران دفاع مقدس، در کتاب خاطرات خود «دلفین های اروند» به روایت خاطرات خود از عملیات خیبر پرداخته که به مناسبت سالروز این عملیات بخش دوم از این خاطرات را می‌خوانیم:

در بخش اول این خاطرات از بسیج سراسری حدود 250 گردان رزمنده و طرحی عملیات در نهایت اختفا سخن به میان آمد. همچنین روایتی از حضور نیروهایی با صدها هنر در تنگه هرمز فراروی مخاطبان قرار گرفت. (اینجا)

ارشاد و آزاد کردن اسرا در میانه نبرد خیبر!

عراقی‌ها پاتک کرده و دژ را تصرف کرده بودند و تعدادی از نیروهای ما با بلم (قایق بسیار کوچک) به عقب فرار کرده بودند. مرتضی هم در پد الصخره، از سر ناچاری برای اسرای عراقی سخنرانی کرده بود و گفته بود: ما شما رو آزاد می‌کنیم تا برین علیه صدام قیام کنین!

و به هر کلکی بود، سر آن‌ها را گرم کرده و نیروهایش را به عقب هدایت کرده بود. نجارباشی می‌گفت: 10 نفری در یک بلم بودیم. یک ذره که بلم تکان می‌خورد، همه داخل آب می‌افتادیم. می‌گفت: 40 کیلومتر پارو زدیم تا به عقب رسیدیم.

روایتی دردناک از اولین حمله گسترده شیمیایی

پنجاه تا پنجاه تا، همین‌جور از روی پاسگاه می‌آمدند و بمباران شیمیایی می‌کردند. انگار نقطه کوری بود که پدافند نداشت. به ما هم گفته بودند، ممکن است بمباران شیمیایی کنند؛ اما باور نمی‌کردیم. یک سری آمپول هم تحویلمان داده بودند که اگر شیمیایی زدند، از آن‌ها استفاده کنیم.

نزدیک غروب، عراق سه تا موشک به آنجا شلیک کرد و همه منطقه ر ا ترک کردند. سلطانی دست 2 پزشک را گرفت و گفت: بیاین از این جهنم فرار کنیم.

تعداد زیادی از این بچه‌ها هم شیمیایی شده بودند و فقط این بهداری شط علی را بلد بودند. دیگر نمی‌شد بچه‌ها را کنترل کنیم. جوی به وجود آمده بود که هر کسی می‌رفت دو کلمه حرف بزند، یا او را هو می‌کردند، یا توی سر و بارش می‌زدند.

من و محسن طبا و اصغر کاظمی که راننده مرتضی بود، آمپول‌ها را برمی‌داشتیم و تند تند به ران آن‌ها می‌زدیم. سر آمپول‌های استنشاقی را هم می‌شکستیم و نزدیک بینی‌شان می‌گرفتیم. شیمیایی‌ها، تاول‌های وحشتناکی برداشته بودند.

شاید هزار و پانصد ششصد تا آمپول زدیم. کسانی را که توان حرکت نداشتند، با استیشن به گروهانشان می‌رساندم و برمی‌گشتم. ماسک هم نداشتیم. هر چه شیمیایی بود، چپ و راست خوردیم. فردایش هم گفتند: دیگه فایده نداره! بیاین تا برگردیم عقب. عملیات خیبر تمام شد و عباس جعفری، اسیر، اکبر بابا صفری و تعدادی از بچه‌های لشکر هم شهید شدند. رفیعی، اهل سبزوار شهید شد.

پیش از این خبرگزاری فارس در گزارشی با عنوان «فرمانی قاطع از امام خمینی (ره) که سرنوشت عملیات خیبر را تغییر داد» به بیان زوایای مختلف این عملیات پرداخته است.

پایان پیام /

شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید عملیات خیبر دلفین های اروند رحیم انصاری مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است