چهارشنبه 25 تیر 1404

روایتی نو از زیست‌جهان دینی در قالب رمان ایرانی؛ داستان پاکان در ستی

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
روایتی نو از زیست‌جهان دینی در قالب رمان ایرانی؛ داستان پاکان در ستی

جلسه نقد رمان «سِتی» روایتی از زندگی حضرت معصومه (س) با حضور محمدقائم خانی، زهراسادات ثابتی، مهدی کرد فیروزجانی، سیده عذرا موسوی، تیمور آقامحمدی، سمیه عالمی و علی‌اصغر عزتی‌پاک برگزار شد.

جلسه نقد رمان «سِتی» روایتی از زندگی حضرت معصومه (س) با حضور محمدقائم خانی، زهراسادات ثابتی، مهدی کرد فیروزجانی، سیده عذرا موسوی، تیمور آقامحمدی، سمیه عالمی و علی‌اصغر عزتی‌پاک برگزار شد.

به گزارش خبرنگار مهر، جلسه نقد و بررسی رمان «سِتی» روایت داستانی از زندگی حضرت معصومه (س) با حضور جمعی از نویسندگان برگزار شد.

محمدقائم خانی، زهراسادات ثابتی، مهدی کرد فیروزجانی، سیده عذرا موسوی، تیمور آقامحمدی، سمیه عالمی و علی‌اصغر عزتی‌پاک نویسنده رمان، در این جلسه حضور داشته و درباره رمان «ستی» صحبت کردند.

رمان ستی، تجربه‌ای فراتر از رمان است

در ابتدای این جلسه محمدقائم خانی درباره تجربه مطالعه ستی، گفت: من از این کار لذت بردم و حس خوبی داشتم. اکثر رمان‌هایی که در فضای تاریخ اسلام نوشته می‌شود، این حس‌آمیزی را ندارند و من نمی‌توانستم با آنها ارتباط بگیرم، اما ستی اینطور نبود. زمزمه‌ای داشت، مثل همان حسی که ما در زیارت تجربه می‌کنیم. تجربه چیزی که ما را از درگیری‌ها و کشمکش‌های متن زندگی فارغ می‌کند. این فارغ کردن به معنی بی‌خیال بودن نیست. وقتی ما به زیارت می‌رویم، با حضور شفافی طرفی هستیم و اصلاً نیاز نیست در زیارت کار خاصی بکنیم. فقط کافی است تلاش کنیم در شعاع او قرار بگیریم. او، آن چیزی را که لازم داریم به ما خواهد داد. خواندن ستی برای من همین حال را داشت.

خانی با بیان اینکه این کتاب در پی ایجاد کنکاش یا تعلیق داستانی نیست و نویسنده توانسته بدون تکیه بر کشمکش‌ها یا تحول دراماتیکِ شخصیت‌ها، نوعی از معنا و حضور را منتقل کند، گفت: به نظرم من این حضور در چهارچوب رمان نیست، بلکه نوعی جستجو و کشف است که برای ما غریبه هم نیست. حس آشنا و شفافی دارد. مثلاً صحنه درگیری‌ها پر از جزئیات است و پر از تبحر نویسندگی. می‌فهمی با چه ظرافتی این صحنه نوشته شده است.

این نویسنده در پایان گفت: به نظر من نویسنده در عین اینکه چندان به ساختار رمان توجه نداشته، از عناصر داستان برای اینکه خوب قصه را بگوید استفاده کرده است. البته رمان هم انواعی دارد و ممکن است هرکدام از دوستان، اثر را در نوعی از آن بدانند.

چرا ادبیات مذهبی به ضدقهرمان‌ها نمی‌پردازد؟

در ادامه زهراسادات ثابتی از سبک داستانی و وفاداری آن به مستندات تاریخی تمجید کرد و گفت: این کتاب خیلی دوست‌داشتنی بود. یک روایت داستانی اما وفادار به مستندهای تاریخی. در واقع یک داستان با فضاسازی و بال و پر دادن به شخصیت‌هاست.

ثابتی به عطش مخاطبان برای شناخت زندگی اهل بیت به‌ویژه در قالبی غیرمستقیم و داستانی اشاره کرد و گفت: با توجه به تشنگی‌ای که در مخاطب نسبت به روایت از احوال محیط و خود امام وجود دارد، فکر می‌کنم این تشنگی تا حد زیادی در این کتاب رفع شده بود. از دشواری‌های نویسنده در مواجهه با شخصیت‌های واقعی و تاریخی محدودیت استفاده از تخیله اما نویسنده در این مورد خوب از پس کار برآمده است و متن دلنشینی ارائه داده است، در حالی که عموماً نویسنده‌ها به سمت تیپ می‌روند.

ثابتی با اشاره به انسجام عناصر داستان، آن را «فکر شده» و «هم‌پیوند» خواند و ادامه داد: همه‌چیز مرتبط بود. آغاز و پایان داشت. نویسنده توانمندانه ماجراها را پیش برده و حتی لایه‌های پنهان شخصیت‌ها را هم نشان داده است. از ظرفیت‌های کار شخصیت‌پردازی خیلی خوب، موسی بود. او قدرت مکاشفه داشت اما یکی از ضعف‌های رایج در ادبیات مذهبی کمی پرداخت به ضدقهرمان‌ها است. در این کتاب هم مخالفین حضرت موسی بن جعفر (ع)، امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س) خیلی پرداخت نشده بودند. یا اگر بود، در حد معمول. مخاطب یا خواننده اگر چرایی دشمنی‌های بنی عباس با بنی هاشم می‌دانست هم خوب بود.

وی در پایان از نویسنده بابت اثری متین و مؤثر تشکر کرد و فضای کلی کتاب را «ایمانی، لطیف، و موثر» دانست.

ستی روایتِ برآمده از مراتب ادراک و تجربه‌ی باطنی

در ادامه، مهدی کرد فیروزجانی از منظر فلسفی و هستی‌شناسانه به کتاب «ستی» پرداخت و گفت: هر متنی که نویسنده می‌نویسد، مجموع ادراکات حسی و تجربه زیستی او از موضوعات است که در فرم روایت منعکس می‌کند. آثار آقای عزتی‌پاک تا اینجا حاصل درک ایشان از هستی است. ایشان مروری بر انواع ادراکات انسانی از دیدگاه فلسفه اسلامی ارائه کرده است. فیلسوفان مراتب ادراک را به چهار دسته تقسیم می‌کنند؛ ادراک حسی، خیالی، وهمی و عقلی. ستی از جنس ادراک حسی نیست. نه اینکه با ماده ارتباط ندارد، اما معنای عمیق‌تری دارد. کتاب ستی به‌جای آنکه مخاطب را با وقایع درگیر کند، او را در تجربه‌ای عرفانی و باطنی شریک می‌کند. درک خیریت، درک محبت، درک برکت و... اینها از جنس محسوسات نیستند. نه درک وهمی، بلکه اینها درک‌هایی هستند که هرکسی تجربه‌ش نمی‌کند، مگر با تقویت فطرت یا توفیق خاص.

فیروزجایی با اشاره به فضای آغازین کتاب، گفت: ما از همان ابتدا با خیریت مواجه‌ایم. انگار حضور حضرت معصومه (س) نه‌فقط در صحنه‌ی تاریخی، که در سطحی از برکت برای این سرزمین معنا پیدا کرده و نوید داده می‌شود. و در آغاز «جنات تجری من تحت الانهار» را به تصویر می‌کشد و درک خودش از این ماجرا را به بهترین شکل ممکن در افتتاحیه آن را ارائه داد. که از جنس سلسله معانی است که درک شده و به مخاطب منتقل شده است و ماجراها و شخصیت‌هایی که در رمان می‌خوانیم زمینه‌ساز درک مخاطب از این معنا را فراهم می‌کند. از سختی‌های کار نویسنده این است که در مورد شخصیت و پیرامون آن جز یک صفحه چیزی در دسترس نبوده و این برگ‌ها و سطور نتیجه جد و جهد اوست.

این نویسنده «باغ» را استعاره‌ای از ورود به فضای مثالی دانست و گفت: اگر بخواهیم این فضای معنوی را با چیزی در جهان تشبیه کنیم، باید بهشت را مثال بزنیم. چون حضور معنوی حضرت معصومه (س) در قم، در متن، نه نمادین بلکه واقعی و جاری است و فضایی برای گرد آمدن ما و برکت دادن و بهرمند شدن مردم این سرزمین از اتصالی که بین امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س) است.

فیروزجانی تأکید کرد که این اثر، نه با ساختار کلاسیک رمان، بلکه با ساختارهای ذهنی و فرهنگی ایرانی سازگار است. باید بپذیریم که فرم رمان غربی، برای نمایش چنین زیست‌جهانی کافی نیست. ستی به‌جای ساختن شخصیت‌هایی خاکستری، با معانی روشن سر و کار دارد.

وی رمان «ستی» را تلاشی برای ادبیات داستانی ایرانی با تکیه بر مفاهیم باطنی دانست که مخاطب را به تأمل دعوت می‌کند و در پایان گفت: ستی را نمی‌توانیم در چارچوب رمان غربی قضاوت کنیم. این یک تجربه روایی‌معنوی است که به‌خوبی هم پیاده شده است.

ستی نگاهی دقیق به ساختار روایت و کارکرد شخصیت‌ها

سپس سیده عذرا موسوی نویسنده کتاب «فصل توت‌های سفید» با نگاه تحلیلی و ساختارمند به کتاب «ستی» پرداخت و گفت: این اثر یکی از ماندگارترین کتاب‌هایی است که در خاطرم باقی می‌ماند. «ستی» از آن کتاب‌هایی بود که تصویرهایش در ذهنم جاری شد. ساختار روایی کتاب هوشمندانه است. با اینکه به دلیل دانستن تاریخ اسلام و اهل بیت علیهم‌السلام بخش زیادی از ماجرا برای ما لو رفته، اما داستان باز هم ما را با خود همراه می‌کند. ما در «ستی» قبل از اینکه با داستان زندگی حضرت فاطمه معصومه (س) روبرو باشیم با ماجرای موسی در ارتباط هستیم که درواقع نویسنده به‌واسطه روایت ماجرایی که موسی از سر گذرانده ما را با زندگی و احوالات خانم فاطمه معصومه (س) هم آشنا کرده که اقدام مناسب و حرفه‌ای بوده؛ از این جهت که به‌صورت غیرمستقیم درباره شخصیتی که هدف نویسنده از کتاب بوده آشنا می‌شویم و معرفی خیلی لطیفی صورت می‌گیرد. می‌بینیم که نویسنده در هیچ جایی به ذهن و درونیات حضرت وارد نمی‌شود و تنها اشاراتی که در بیرون وجود دارد را مطرح می‌کند و به این واسطه ما را از درونیات ایشان آگاه می‌کند. مثلاً از زبان حضرت فاطمه معصومه (س) می‌گوید اشتیاق من به این نامه مثل اشتیاق تشنه است به باران. فرایند کاشتن دوربین و گزارش دادن را در این مهم پیش گرفتند که خطر تخطی‌ها تاریخی را حذف می‌کند.

موسوی با بیان اینکه انتخاب موسی به عنوان نقطه‌ی آغاز روایت تصمیم خوبی بود، گفت: شخصیت می‌گوید برای اولین‌بار در عمرش، حرکت هوا را در سینه‌اش حس کرد... این یعنی موسی دارد به یک ادراک باطنی می‌رسد. اثر از کشمکش‌های رایج رمان کلاسیک پیروی نمی‌کند و شخصیت‌های آن اغلب سفید و آرمانی هستند. ما در رمان، معمولاً دنبال کشف یک معما یا تحول تدریجی هستیم. اما اینجا شخصیت اصلی یک شخصیت مطلقاً سفید است، مثل حضرت معصومه (س) یا امام موسی کاظم. این ویژگی نقطه‌ضعف نیست، بلکه یکی از خصیصه‌های مهم رمان دینی دانست که در آن تفریح و سرگرمی در رمان دینی اصالت ندارد. شخصیت باید اسوه باشد. ما با اسطوره طرفیم، نه یک شخصیت خاکستری.

وی ادامه داد: اتفاقی که افتاده این است که در داستان‌های امروز، خلاف قصه‌های پیشینیان، این قهرمان‌ها نیستند که افق‌های انسانی را با وجود و حیات عمل و گفتار خود تعیین می‌کنند؛ بلکه «من‌» ها یا افراد منتشر در روی کره خاکی هستند که چگونگی حضور خود در جهان را باز می‌گویند. در این حرکت، «قهرمان» از فردی که دارای صفات و ویژگی‌های مطلق است، به سمت «شخصیت» که مجموعه‌ای از صفات خوب و بد می‌باشد، حرکت کرده است.

موسوی در پایان گفت: ریشه انسان ایرانی در خاک شرق محکم شده که سیراب از وحی و شهود قلبی است. اساس تفکر انسان ایرانی بر وحی و عقل است که با تفکر انسان غربی که متأثر از تفکر مسیحی و اسطوره‌های یونانی است متفاوت است. نویسنده ایرانی، با اینکه رمان را از غرب وام گرفته، آن را بر مبنای شیوه نگرش و درک خود از امور می‌نویسد. بنابراین رمان فارسی (ایرانی) از یک منظر مدرن است و منشأ مسیحی - اروپایی دارد و از طرف دیگر به حکایت و شرح حال شبیه است. شخصیت‌ها اگرچه هویت دارند، ولی غالباً فردیت ندارند. گره‌ها ساده، حادثه‌ها معمولی و پیرنگ‌ها بدون پیچیدگی خاص هستند. حالا در رمان «ستی»، نویسنده تلاش کرده با رجوع به فرهنگ و تمدن ایرانی - اسلامی و تاریخ و عرفان اسلامی، اثری خلق کند که از آن‌ها توشه برداشته است. ستی در یک بازگشت به گذشته و میراث ادبی کهن دو هدف را دنبال می‌کند؛ نشان دادن شخصیتی که خاکستری نیست؛ بلکه مطلق است، سفید است.

روایت داستانی نه رمان کلاسیک

در ادامه این جلسه تیمور آقامحمدی به تفاوت میان روایت داستانی و رمان در «ستی» پرداخت و با تحسین توانایی نویسنده، گفت: ما با یک نویسنده حرفه‌ای طرفیم که روایت و داستان را بلد است. از زیر و بم قصه کاملاً مطلع است و این در آثار قبلی ایشان هم مشهود است. اما کتاب ادعای رمان بودن هم ندارد. همانطور که بر جلد آمده یک روایت داستانی از زندگی حضرت معصومه (س) است، نه یک رمان با ساختار متعارف.

آقامحمدی با تأکید بر محوریت حادثه‌ی تاریخی، گفت: اتفاقات اصلی روایت «ستی» (مانند حرکت کاروان، شهادت حضرت، و دفن ایشان) بسیار ساده‌اند، و اگر قرار بود این‌ها در قالب رمان عرضه شوند، نیاز به بازسازی و بسط بیشتری داشتند. وقایع تاریخی ساده و مشخص‌اند؛ برای ساخت رمان، نویسنده باید از آن‌ها فاصله بگیرد، تخیل بیافریند، شخصیت بسازد. اما «ستی» کاملاً بر گوهر تاریخی تکیه دارد. من حس می‌کنم هنوز بخش تاریخی، گفتگوهایی که شده، احادیث و روایتی که وجود دارد سهم بیشتری در کار دارد و از این منظر شاید نتوانیم با قاطعیت کار را رمان بدانیم. موسی مسائلی دارد یا مسئله‌ای دارد؛ با آن سراغ ماجرا می‌رود اما قصه‌ی اصلی کجاست؟ وقتی می‌خواهیم از یک واقعه تاریخی روایتی ارائه دهیم، داستانی بنویسیم یا متنی ادبی خلق کنیم، هرچه آن واقعه مهم‌تر و نقش ما در نسبت با آن پررنگ‌تر باشد، از حوزه ادبیات فاصله می‌گیریم و وارد قلمرو روایت تاریخی می‌شویم. در چنین حالتی، روایت داستانی به آن واقعه نزدیک‌تر می‌شود، اما در عین حال، از آزادی‌های ادبی فاصله می‌گیریم.

وی ادامه داد: هر چه از هسته اصلی آن اتفاق تاریخی فاصله بگیریم - مثلاً در اینجا جایگاه موسی در قم، باغ و خانواده‌اش - به روایت داستانی نزدیک‌تر می‌شویم. این یعنی می‌خواهیم از واقعیت تاریخی فاصله بگیریم تا بتوانیم متنی ادبی‌تر خلق کنیم. با وجود تلاش برای خلق یک داستان، هنوز تاریخ بر متن غالب است. آن ماجرای تاریخی، گفتگوها، روایات و احادیثهمچنان وزن بیشتری دارند و این غلبه تاریخ باعث می‌شود نتوانیم با قطعیت اثر را یک رمان بنامیم. چرا؟ چون اگر قرار باشد یک رمان تاریخی خلق کنیم، باید تاریخ را از آن خود کنیم، شخصیت‌پردازی کنیم و روایتی مستقل در بستر آن اتفاق تاریخی ارائه دهیم.

نویسنده کتاب «رونی یک پیانو قورت داده» ادامه داد: چیزی که اثر را ارزشمند می‌کند، دغدغه‌ها و اندیشه‌های شخصیت اصلی یعنی موسی است. او به قم، به ایران، به سیمرغ، و به نسبت دین و سرزمین می‌اندیشد. داستان از باغ آغاز می‌شود، با تصویری روشن و شاعرانه. باغ، انگار زمینه‌ای است برای بازتاب این تفکرات. مثلاً همین باغ را که استعاره‌ای از ذهن موسی است. اما نکته‌ای که به منطق روایی مربوط می‌شود این است که این داستان برای مخاطب مؤمن نوشته شده است؛ کسی که باور دارد به اهل‌بیت علیهم‌السلام و پیش‌دانایی‌های ماجرا. در این صورت، مخاطب راحت‌تر می‌پذیرد که شخصیت‌ها از آینده خبر داشته باشند، باطن انسان‌ها را بدانند و پیش‌بینی‌هایی کنند. اما اگر بخواهیم از منظر منطق داستانی به آن نگاه کنیم، باید این قابلیت‌ها در طول روایت به شکل مستمر و با نشانه‌هایی روشن ساخته شود.

وی افزود: مثلاً اگر شخصیت موسی، آینده را درک می‌کند، باید در طول داستان نشانه‌هایی از این توانایی‌اش ببینیم؛ همان‌طور که او تنها کسی است که انار درخشان را می‌بیند، یا آن آب را که تا زانوی اسب می‌رسد، یا در پایان، سیمرغ را. این تداوم نشانه‌ها باعث می‌شود مخاطب باور کند که موسی چنین قابلیتی دارد. اما درباره ائمه، اگر آن‌ها را به عنوان شخصیت داستانی بپذیریم، باید همان قواعد داستان‌نویسی درباره‌شان رعایت شود. اگر تنها با تکیه بر باور مذهبی به آن‌ها نگاه کنیم، شاید برای مؤمنان قابل پذیرش باشد، اما از نظر ساختار روایی، نیاز به تکرار و عمق‌بخشی به آن ویژگی‌ها در طول داستان داریم. در پایان، به نظرم این اثر، اگرچه نمی‌تواند به‌طور کامل رمان باشد، اما یک روایت داستانی زیبا و لطیف از یک واقعه مهم تاریخی است.

از فرم رمان غربی تا روایت ایرانی - اسلامی

سپس نوبت سمیه عالمی که درباره ویژگی‌های زبانی و محتوایی رمان ستی صحبت کند. این نویسنده و منتقد ادبی «ستی» را داستانی در چارچوب ادبیات بومی و فرهنگ ایرانی تحلیل کرد و گفت: نویسنده ایرانی با استفاده از ظرفیت‌هایی که جهان فکری ایرانی به او می‌دهد، دارد به سمت یک فرم بومی می‌رود. ستی یکی از همان کارهاست.

عالمی ادامه داد: عزتی‌پاک با اتکا به پیوندهای فرهنگی، موفق شده زبانی خاص و حس‌برانگیز بسازد که مخاطب ایرانی با آن همدل شود. داستان از یک باغ شروع می‌شود و به همان باغ هم ختم می‌شود؛ اما این باغ دیگر باغ قبل نیست و بناست زیست و زندگی مردمان پیرامون آن را تغییر بدهد. هم باغ در جهان ایرانی معنا دارد و هم نور، رنگ، صدا، شما بخوانید همه اجرای صحنه کنار چیده می‌شود تا فحوای این حرف را، هم در محتوا و هم هم در فرم به‌نهایت منتقل کند. این روش فراتر از فرم غربی است، این‌ها اجزای یک فرم ایرانی است. ضمن اینکه اینجا برائت استهلال دقیقی اتفاق می‌افتد و خواننده در طول داستان هرچه نویسنده در فصل اول چیده بوده در داستان می‌جوید، مثلاً یک مورد نور سرخی که نشانه خونی انتقام گرفته نشده است و نسبتش با کربلاهایی که نویسنده در داستان ساخته است. باغ در تمام آثار نویسنده چه در نام و چه در داستان بروز و ظهور دارد و این را مخاطب هم دریافت کرده است. این یعنی یک زبان مشترک دارد بین نویسنده و خواننده شکل می‌گیرد که برآمده از همین مولفه‌هاست. گویا آنها دارند هم را پیدا می‌کنند در این جهان پرقدمت اما تازه به داستان پا گذاشته و این اتفاق میارکی برای رمان ایرانی است.

وی با اشاره به شخصیت موسی، گفت: موسی کسی است که بین دو جهان حرکت می‌کند؛ هم جهان آشکار و مادی و هم جهان غیب. اما بقیه آدم‌های قصه نمی‌توانند جهان دوم را تجربه کنند. هرچند دلم می‌خواست در داستان می‌دانستم موسی چطور به این مقصد رسیده است. چطور به این ظرفیت رسیده؟ چرا چیزهایی که او می‌بیند دیگران نمی‌بینند؟

عالمی همچنین توجه ویژه نویسنده به زبان را ستود و گفت: اگرچه شخصیت‌ها اصالتاً عرب‌زبان هستند، اما به اقتضای زیست در ایران نویسنده از کلمات فارسی متناسب با این مردمان استفاده می‌کند و تلاش کرده حتی زبان اثر را ایرانی و به اقتضای جغرافیای مخاطب داستان بسازد.

عالمی در پایان گفت: رمان «ستی» و آثار دیگر نویسنده یک گام جسورانه است به سوی شکل گرفتن ادبیات داستانی ایرانی که بر اندیشه، عرفان و تجربه‌ی دینی مختص این سرزمین تکیه دارد، نه صرفاً فرم و چارچوب وارداتی رمان.

تصمیم دارم به فهم خودم از رمان عمل کنم و نتیجه آن رمان ستی است

در پخش پایانی نشست علی‌اصغر عزتی‌پاک نویسنده اثر درباره خلق «سِتی» از دل تجربه و شناخت گفت: من نه تصمیم گرفتم که رمان بنویسم، نه نخواستم. من فقط خواستم کار خودم را بنویسم؛ چیزی که از درون من آمده باشد. احساس من این است که ما، به‌عنوان افرادی که در حال داستان‌نویسی هستیم، ابتدا باید ساختارها را یاد بگیریم، به آن‌ها مسلط شویم، کمی در آن‌ها مانور بدهیم، اما در نهایت باید داستان خودمان را بنویسیم. من سال‌هاست که تصمیم گرفته‌ام به فهمی که از داستان دارم عمل کنم. نه اینکه نخوانده باشم که رمان چیست، داستان چیست؛ به‌قدر کافی خوانده‌ام. اما حالا می‌خواهم بر اساس درک شخصی خودم بنویسم. اگر کاری سرگرم‌کننده است و در کنار آن معنا خلق می‌کند، همین برای من کافی است. من این داستان را برای یک آقایی در پرو ننوشته‌ام؛ مخاطبم شیعیان داخل ایران بوده‌اند. اگر بتوانم برای بیست، سی هزار نفر حس خوبی درباره حضرت معصومه (س) ایجاد کنم، کفایت می‌کند.

عزتی‌پاک درباره هدفش از نگارش «ستی» گفت: برخی خوانندگان گفته‌اند که از داستان حس خوبی گرفتند؛ هدف من هم همین بود. نه اینکه فقط بگویند داستان خوبی بود؛ بلکه همین که وقت بگذارند، چند ساعت با این فضا همراه شوند و وقتی کتاب را می‌بندند بگویند «چه حس خوبی داشتم»، برای من کافی است. اما آیا این رمان است؟ نمی‌دانم. نه اینکه نخواهم بدانم، ولی این مسئله برایم اهمیت زیادی ندارد. شاید یک نفر بگوید «این متن رمان نیست» یا «ایراداتی دارد»، من هم می‌گویم «درست می‌گویی» اما من کار خودم را کرده‌ام. نمی‌خواستم تابع چهارچوب‌هایی باشم که برایم تعیین شده است. چون آن‌وقت نمی‌توانستم کاری را که در ذهن دارم، بنویسم. شاید یک مخاطب بیاید و بگوید این داستان از چارچوب‌های کلاسیک فاصله دارد، ولی ما باید بین یک متن ضعیف و یک متن متفاوت فرق بگذاریم. به‌نظر من صرفاً گریختن از قواعد فضیلت نیست، مگر اینکه آگاهانه باشد.

می‌خواهم از چهارچوب‌های رمان‌نویسی فراتر بروم

وی با اشاره به ضرورت شناخت نویسنده از جهان خود و داستانش گفت: اگر نویسنده‌ای بدون شناخت، وارد تاریکی شود، طبیعی است که نمی‌داند دارد چه می‌کند. اما من بیست سال است که درس می‌دهم، می‌نویسم، مطالعه می‌کنم. چارچوب را می‌شناسم، اما به آن تن نمی‌دهم، چون می‌خواهم فراتر بروم. داستان من طراحی دارد، تصویرسازی دارد، معنا دارد. حتیاگر بخشی از آن اغراق‌آمیز باشد، آگاهانه اغراق کرده‌ام، چون هدفم تأثیرگذاری بوده است. ما باید به بستر فرهنگی خودمان وفادار باشیم. اگر من داستانی بنویسم که در دل مخاطب ایرانی و شیعه بنشیند، به هدفم رسیده‌ام، حتی اگر خواننده‌ای در اروپا یا آمریکا آن را نفهمد.

عزتی‌پاک ادامه داد: آقای بورخس هم نویسنده‌ای است که بعضی‌ها عاشقش‌اند و بعضی دیگر اصلاً نمی‌توانند او را بخوانند. در هر صورت، داستان باید از دل یک فرهنگ زاده شود. اگر کسی می‌خواهد فرهنگ مرا بفهمد، باید داستان‌های مرا هم بخواند.

وی در مورد شخصیت موسی و تغییر او گفت: موسی در پایان داستان «بصیر» شده، پخته شده، آماده‌ی میزبانی از یک امر قدسی شده است. من خواستم این‌گونه او را نشان دهم؛ در منزل آخر. از ابتدا مشخص بود که قرار است به این نقطه برسد. این روند را در ذهن داشتم و آگاهانه طراحی‌اش کردم. شخصیت منفی در داستان وجود ندارد، چون خواستم داستان «پاکان» را بنویسم، همان‌طور که در نظریه‌های داستان دینی آمده است. و واقعاً هم معتقدم که می‌توان چنین داستان‌هایی نوشت. وقتی یک معصوم وارد فضای داستانی می‌شود، می‌تواند بیشترین «عدم تعادل» را ایجاد کند. یعنی خود پاکی می‌شود چالشی برای دنیای آلوده.

عزتی‌پاک در پایان به پایبندی‌اش به نگاه خودش در رمان تأکید کرد و گفت: من ادعا ندارم، فقط می‌خواستم داستان خودم را بنویسم. در کارهای اولم مثل «باغ کیانوش» هنوز در حال آزمون بودم، ولی حالا سعی می‌کنم قدمی به جلو بردارم، با چراغی که در دست دارم.