یک‌شنبه 29 تیر 1404

روایت شاهدان عینی از انفجار در تجریش / ماشین گوشت که رفت، انفجار شد / خدا خواست من زنده موندم

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
روایت شاهدان عینی از انفجار در تجریش / ماشین گوشت که رفت، انفجار شد / خدا خواست من زنده موندم

اقتصادنیوز: روز حادثه، صاحب مغازه در حال تخلیه گوشت بوده و از شاهدان عینی انفجار ماشین‌های پشت چراغ قرمز:«ماشین گوشت که رفت، انفجار شد. شیشه‌ها شکست و داخل مغازه ریخت. خیابان پر از آب شد، لوله ترکیده بود»

به گزارش اقتصادنیوز، در بخشی از گزارش میدانی «اقتصادنیوز» از مغازه های ویران شده در جنگ، به ماجرای آسیب برخی از مغازه ها و کسب و کارها در تجریش پرداخته شده است. در ادامه بخشی از این گزارش را می خوانید؛

 روایت اول | عطاری، تجریش

مغازه عطاری بزرگ روبه‌روی ساختمانی بود که منفجر شد. از نظر جانی صدمه‌ای ندیدند، اما از نظر مالی و روحی، خسارت بسیار است. صاحب مغازه می‌گوید:«هنوز با خودم می‌گم کاش فقط مالی بود. دیگه اینجا امن نیست.» نیمی از مغازه آسیب دیده. کرکره، شیشه، تابلو، نمای بیرونی؛ همه آسیب دیده‌اند. مغازه‌دار می‌گوید لیست خسارت را برای بنیاد مسکن فرستاده؛ مجموعاً یک میلیارد و 500 میلیون تومان. از این مبلغ، فقط 400 تا 500 میلیونش مربوط به نما بوده. بقیه، شامل اجناس داخل مغازه است:«روز اول چهار - پنج تا شماره تلفن دادند برای پیگیری. اول جواب می‌دادند، الان همه شماره‌ها خاموش است. مشغول نه‌ها، خاموش!»

صاحب مغازه عطاری می‌گوید با شهرداری و بنیاد تماس گرفته، اما هیچ‌کس پاسخ دقیقی ندارد. قرار بود کارشناس بیاید، نیامده. شماره حساب‌ها را گرفتند اما هنوز ریالی برایشان واریز نشده است:«پارکینگ شهرداری درست کنار مغازه ما بود آن هم تخریب شده و می‌بینید که شهرداری از خودش شروع کرده، دارند نمای پارکینگ‌شان را بازسازی می‌کنند، اما سراغ ما نیامدند. ما مغازه‌داران؟ انگار خودمان ماندیم و حوض‌مان!»

او می‌گوید می‌خواسته شیشه مغازه را عوض کند، اما از شهرداری به او گفته‌اند فعلا دست نگه‌دار شاید دوباره اسرائیل زد! پس نه خسارتی می‌پردازند و نه جواب قانع کننده‌ای می‌دهند. خودش می‌گوید:«شیشه‌ها در روز حادثه حکم سپر داشتند. اگر نبودند، ترکش‌ها تا ته مغازه می‌آمد ولی الان حتی خسارت شیشه را هم به ما نمی‌دهند.»

از مغازه بیرون می‌آید و با دست به آواری که لم داده رو به خیابان اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد:«هرکسی از اینجا رد می‌شود نگاهی می‌کند و افسوسی می‌خورد و از ترسش از اینور خیابان رد می‌شود مغازه‌دار و ساکنان همه ما منتظریم ببینیم کی قصد دارند سراغ این آوار بیایند؛ باورکنید همین حالا اگر بریزد شاید از روز حادثه بیشتر قربانی بگیرد!»

روایت دوم | مغازه پروتئینی، تجریش

روز حادثه، صاحب مغازه در حال تخلیه گوشت بوده و از شاهدان عینی انفجار ماشین‌های پشت چراغ قرمز:«ماشین گوشت که رفت، انفجار شد. شیشه‌ها شکست و داخل مغازه ریخت. خیابان پر از آب شد، لوله ترکیده بود. چند ماشین آسیب دیدند، یکی هم افتاد داخل گودالی که وسط خیابان ایجاد شد. به سرعت زخمی‌ها و شهدا را جمع کردند و بردند بیمارستان شهدای تجریش. مغازه ما کمتر از روبه‌رویی‌ها آسیب دید، ولی شیشه‌ها شکست، قفسه‌های داروخانه ریخت، دکل برق هم دوتا بود یکی از آنها منفجر شد. بیشتر شهدا، عابران و موتورسوارهایی بودند که همان لحظه کنار محل انفجار بودند. نهادهای مختلف آمدند، اما وضعیت خسارت مغازه‌ها هنوز روشن نیست. ما هم شیشه‌هایمان را به خرج خودمان درست کردیم. هیچ‌کس هنوز نگفته چه می‌شود.

روایت سوم | کفاش سیار، تجریش

یک کفاش سیار است. تمام وسایل کارش همان‌جا کنار خیابان بود. مشغول جمع‌کردن بود که تکه‌ای از موشک آمد و به دیوار کنارش خورد، خودش پرت شده و بخش‌هایی از دیوار هم فرو ریخته، سمت چپ دنده‌هایش و پای چپ‌اش آسیب دیده اما باز هم سر همانجای قبلی می‌آید، برای کار و برای درآوردن یک لقمه نان. همه دارایی‌اش، یعنی همان کیف ابزار، دود شد و دیگر نیست و مجبور شده بخشی از آن را دوباره بخرد، کم حرف است خیلی از خودش نمی‌گوید فقط از دوستانش یاد می‌کند:«خدا خواست من زنده موندم. همان روز یکی از سبزی‌فروش‌های چرخی اون دست خیابان شهید شد، یکی دیگه از دست‌فروش‌ها هم مجروح شده بود، بعداً شنیدیم از دنیا رفته.»

همچنین بخوانید ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید