شنبه 24 آبان 1404

روزی که رهی خزان شد / پایانی بر «بابا شمل» و «تهران مصور»

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
روزی که رهی خزان شد / پایانی بر «بابا شمل» و «تهران مصور»

رهی معیری یکی از مشهورترین غزل‌سرایان معاصر ایران، شاعر، ترانه‌سرا و تصنیف‌سرای برجسته بود که آثارش تأثیر عمیقی بر ادبیات و موسیقی معاصر فارسی گذاشته است.‌

رهی معیری یکی از مشهورترین غزل‌سرایان معاصر ایران، شاعر، ترانه‌سرا و تصنیف‌سرای برجسته بود که آثارش تأثیر عمیقی بر ادبیات و موسیقی معاصر فارسی گذاشته است.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: اشعاری هستند که چنان با موسیقی و صدای خواننده عجین شده و درهم‌تنیده‌اند که وقت خواندنشان، نمی‌توان بدون آن ریتم و آهنگ آنها را به یاد آورد. مانند این غزل از رهی معیری که امروز روز درگذشت اوست و علیرضا افتخاری آن را با تنظیم موسیقی در آلبوم «سرو سیمین» اجرا کرده است:

ساقی بده پیمانه‌ای زآن می که بی‌خویشم کند

بر حسن شورانگیز تو، عاشق‌تر از پیشم کند

زان می که در شب‌های غم، بارد فروغ صبحدم

غافل کند از بیش و کم، فارغ ز تشویشم کند

نور سحرگاهی دهد، فیضی که می‌خواهی دهد

با مسکنت شاهی دهد، سلطان درویشم کند

سوزد مرا، سازد مرا، در آتش اندازد مرا

وز من رها سازد مرا، بیگانه از خویشم کند

بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی

یغما کند اندیشه را، دور از بداندیشم کند

رهی معیری با نام اصلی محمدحسن بیوک معیری، در 10 اردیبهشت 1288 در تهران متولد شد و در 24 آبان 1347 پس از یک دوره بیماری در تهران درگذشت. وی از خانواده‌ای اصیل و از نوادگان نظام‌الدوله بود. پدر او پیش از تولدش فوت کرد و رهی در نوجوانی وارد دستگاه دولتی شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در تهران به پایان رساند و در دوران جوانی در ادارات مختلف مشغول به کار شد. در سال 1322 به سمت ریاست کل انتشارات و تبلیغات وزارت پیشه و هنر (بعداً وزارت صنایع) منصوب گردید و پس از بازنشستگی نیز فعالیتش را در کتابخانه سلطنتی ادامه داد.

رهی معیری از اعضای مهم انجمن ادبی حکیم نظامی و بنیانگذاران انجمن ادبی فرهنگستان بود و در هر دو انجمن نقش فعالی داشت. همچنین عضوی از انجمن موسیقی ایران و فعال در حوزه تصنیف‌سازی بود. آثارش علاوه بر قالب شعر، در میان موسیقیدانان و خوانندگان ایرانی نیز بسیار محبوب شد و بسیاری از تصنیف‌هایش توسط هنرمندان بزرگ اجرا شده است. کمتر کسی است که تصنیف شد خزان را که سروده اوست و اول بار با صدای جواد بدیع‌زاده خوانده شد را نشنیده باشد. این تصنیف بعدها بارها و بارها بازخوانی شد:

شد خزان گلشن آشنایی

باز هم آتش به جان زد جدایی

عمر من ای گل طی شد بهر تو

وز تو ندیدم جز بدعهدی و بی‌وفایی

با تو وفا کردم، تا به تنم جان بود

عشق و وفا داری، با تو چه دارد سود

آفت خرمن مهر و وفایی

نو گل گلشن جور و جفایی

از دل سنگت آه

دلم از غم خونین است روش بختم این است

از جام غم مستم دشمن می پرستم

تا هستم

تو مست از می به چمن چون گل خندان از مستی بر گریه من

با دگران در گلشن نوشی می، من ز فراغت ناله کنم تا کی؟

تو و می چون لاله کشیدن‌ها

من و چون گل جامه دریدن‌ها

ز رقیبان خاری دیدن‌ها

دلم از غم خون کردی

چه بگویم چون کردی...

رهی معیری، علاوه بر فعالیت در حوزه شعر و موسیقی، در زمینه نوشتن نیز فعالیت گسترده‌ای داشت. او نوشته‌های خود را که اغلب دارای محتوای سیاسی، انتقادی و فکاهی بودند، در روزنامه‌ها و مجلات مختلف منتشر می‌کرد. از جمله این نشریات می‌توان به روزنامه «بابا شمل» و مجله «تهران مصور» اشاره کرد. با توجه به وضعیت آن زمان و فشارها و فضای بسته سیاسی و برای دوری از مشکلات احتمالی، محمدحسن معیری از اسم‌های مستعار متعددی مانند «شاه پریون»، «حق‌گو» و «گوشه‌گیر» استفاده می‌کرد. اشعار او نیز در نشریات ادبی مختلف به چاپ می‌رسید.

آثار و سبک ادبی

رهی معیری غزل‌سرایی چیره‌دست است که آثارش همواره با استقبال عمومی روبه‌رو بوده‌اند. مهم‌ترین تصنیف‌ها و غزل‌های او عبارتند از: «شد خزان»، «شب جدایی»، «کاروان»، «مرغ حق» و «من از روز ازل». آثارش از نظر سبک تحت تاثیر سعدی و حافظ، مولوی، صائب تبریزی، و تا حدی مسعود سعد سلمان و نظامی هستند؛ اما دلبستگی او به شیوه و زبان سعدی در سادگی، روانی و شیوایی کلام آشکار است.

در شعر او می‌توان عناصر رمانتیسم مانند توجه به احساسات، طبیعت، نوستالژی، و بیان عواطف درونی را مشاهده کرد. شعر رهی ترکیبی است از تخیل و روانی شعر عراقی و برخی شیوه‌های هندی، که با زبان ساده و موسیقایی به دل مخاطب می‌نشیند و محبوبیت فراوان یافته است. مانند این غزل که مشهور است برای محبوبش _مریم فیروز (فرمانفرمایان) _ سروده بود:

خیال‌انگیز و جان‌پرور چو بوی گل سراپایی

نداری غیر از این عیبی که می‌دانی که زیبایی

من از دلبستگی‌های تو با آیینه دانستم،

که بر دیدار طاقت‌سوز خود عاشق‌تر از مایی

به شمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را

تو شمع مجلس‌افروزی، تو ماه مجلس‌آرایی

منم ابر و تویی گلبن که می‌خندی چو می‌گریم

تویی مهر و منم اختر که می‌میرم چو می‌آیی

مراد ما نجویی، ورنه رندان هوس‌جو را

بهار شادی‌انگیزی، حریف باده‌پیمایی

مه روشن میان اختران پنهان نمی‌ماند

میان شاخه‌های گل مشو پنهان، که پیدایی

کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو،

دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی

مرا گفتی: که از پیر خرد پرسم علاج خود

خرد منع من از عشق تو فرماید، چه فرمایی؟

من آزرده‌دل را کس گره از کار نگشاید

مگر ای اشک غم، امشب تو از دل عقده بگشایی

رهی، تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن

که با این ناتوانی‌ها به ترک جان توانایی...

هرچند این دلدادگی ناکام بود و پس از ازدواج مریم فیروز با نورالدین کیانوری یکی از سران حزب توده و فعالیت‌های سیاسی و محکومیتش به حبس ابد، آنها هرگز هم را ندیدند و رهی معیری تا پایان عمر مجرد ماند.

آثار و فعالیت‌های شاعر ناکام

مجموعه اشعار رهی معیری که در سال 1345 منتشر شد، یکی از آثار برجسته در عرصه غزل معاصر به شمار می‌رود. او با بهره‌گیری از سبک و سیاق شاعران بزرگی همچون حافظ، سعدی، مولانا و صائب تبریزی، توانست جایگاه ویژه‌ای در ادبیات فارسی پیدا کند. تأثیرپذیری او از سعدی، به‌خصوص در لطافت و عمق اشعارش، به‌وضوح قابل مشاهده است. از جمله مشهورترین اشعار رهی معیری می‌توان به خزان عشق، شب و روز، یار رمیده، کاروان، مرغ حق، دارم شب و روز و نوای نی اشاره کرد که هر یک نمایانگر ذوق و هنر بی‌بدیل او در سرایش غزل هستند.

رهی معیری در طول زندگی خود سفرهای متعددی به کشورهای مختلف داشت. او در سال 1336 به ترکیه سفر کرد و در سال 1337 برای شرکت در جشن چهلمین سالگرد انقلاب اکتبر به اتحاد جماهیر شوروی رفت. سپس در سال 1338 به ایتالیا و فرانسه سفر کرد. همچنین، او دو بار به افغانستان رفت؛ بار اول در سال 1341 برای شرکت در مراسم یادبود نهصدمین سالگرد درگذشت خواجه عبدالله انصاری و بار دوم در سال 1345. اما آخرین سفر او در سال 1346 به انگلستان برای انجام عمل جراحی بود.

رهی معیری، در بیست و چهارم آبان ماه سال 1347 شمسی پس از تحمل رنج طولانی ناشی از بیماری سرطان معده، از دنیا رفت. پیکر او در مقبره ظهیرالدوله شمیران به خاک سپرده شد.

او یکی از چهره‌های ممتاز شعر معاصر فارسی است و از نظر سادگی و شیرینی بیان، به شاعران بزرگی چون سعدی نزدیک است. اشعار و تصنیف‌های او همچنان در حافظه فرهنگی ایرانیان زنده و جاری است.

روزی که رهی خزان شد / پایانی بر «بابا شمل» و «تهران مصور» 2
روزی که رهی خزان شد / پایانی بر «بابا شمل» و «تهران مصور» 3
روزی که رهی خزان شد / پایانی بر «بابا شمل» و «تهران مصور» 4