روزی که زاهدان به آتش و خون کشیده شد
17 بهمن برای ساکنان قدیمی شهر زاهدان یادآور صحنه هایی از اتحاد، همبستگی و ایثار جانانه برای مقابله با ظلم و استبداد است؛ روزی که شهر به آتش و خون کشیده شد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از عصرهامون، 17 بهمن 57 بود که گروهی چماق به دست به جمعیت 30 هزار نفری شیعه و سنی زاهدان که در حال راهپیمایی به حمایت از امام خمینی (ره) و تایید دولت بازرگان بودند حمله کردند و با اقدامی ناجوانمردانه موجب کشته و مجروح شدن 62 نفر از مردم این شهر شدند. در آن روز مردم زاهدان در مسجد جامع این شهر جمع شدند و راهپیمایی آرام خود را در خیابان ها آغاز کردند. در تقاطع خیابان صنایی و دکتر مصدق آن زمان بود که گروهی با چماق و سنگ به صف راهپیمایان حمله ور شدند؛ درگیری ها بالا گرفت و در نهایت پس از آنکه چماق به دستان توان مقابله با سیل جمعیت را در خود نمی دیدند، یکی از آن ها با وانت به سمت جمعیت حمله ور شد با کشتن یکی از راهپیمایان و مجروح کردن تعدادی دیگر جمعیت را به خاک و خون کشید. پس از این اتفاق نیز همچنان حرکت جمعیت در مسیر ادامه داشت تا اینکه دسته چماق به دست ها تحت حمایت مأموران، در مقابل مسجد جامع شهر مجددا به مردم حمله کردند و در این حمله نیز یکی از راهپیمایان به نام محمدرضا رزمجو را به ضرب گلوله به شهادت رساندند و تعداد دیگر را مجروح کردند. محمدحسین زینعلی، خیرمحمد براهویی، محمدعلی محمدی، حمید رضوانی، رضا سلیمانی، غلامرضا نصرآبادی، یونس آهنگری، محمدرضا غلامپور، حسین توکلی، حیدر نظامی، عبداله القانی، شندی شهنوازی، محمود یزدی، برات رضایی، علی نارویی، تقی قزلباش، عبدالعزیز شه منش، ظریف ریگی، محمود محمدی، حمید فریدونی، حسن کبیری، حسین سمیعی، حسن صباغ، جهانگیر نارویی، علی آذرکیش، محمود آرامی، گل محمد یوسف زهی، میر بلوچ زهی، سیدرضا عمرانی، احمد رمضان گمشادهی، محمد ورقانی، احمدعلی مهاجر، اله داد قنبرزهی، حسین لطفی، منور ریگی، غلامرضا رسولی، محمد عظیم مرجانی، هنظه توکلی و تقی نصرآبادی 39 نفر از مجروحان آن حادثه بودند. چماق به دست های قلدر همچنین در خیابان ها جلوی اتومبیل ها را گرفته و از سرنشینان آن ها می خواستند تا زنده باد شاه بگویند و بیش از یکصد اتومبیل را خرد کردند. علاوه بر این، آن ها به مغازه ها حمله کردند و ضمن آتش زدن و خرد کردن شیشه های بسیاری از مغازه ها، چندین مغازه از جمله یک بقالی و جواهرفروشی، ساعت سازی و صرافی را غارت کردند. پس از این اتفاق، فردای آن روز اکثر روزنامه های سراسری کشور از جمله کیهان و اطلاعات تظاهرات مردم شیعه و سنی زاهدان را با تیترهای «زاهدان به خاک و خون کشیده شد» در صفحات اصلی خود منعکس کردند و به این موضوع پرداختند.
تلاش نافرجام حکومت برای ممانعت از راهپیمایی مردم رضا سلیمانی یکی از مجروحان این تظاهرات در گفت وگو با خبرنگار ما، گفت: یکی از اتفاقات بسیار مهم و جالبی که مردم دلاور استان در تاریخ انقلاب رقم زدند و شاید به دلیل اینکه کمتر به آن پرداخته شده بسیاری از مردم هم اطلاعی از آن نداشته باشند، خروش انقلابی مردم در 17 بهمن سال 57 بود. وی افزود: در این روز مردم زاهدان همزمان با دیگر شهرهای کشور راهپیمایی معترضانه ای را به پیروی از روحانیون و در رأس همه آن ها مرحوم آیت ا... کفعمی خراسانی که امام جمعه و روحانی سرشناس بود، علیه رژیم ستم شاهی آغاز کردند. وی اظهار کرد: در آن سال هر چه از 12 به 22 بهمن نزدیک تر می شدیم رژیم، فشار خود را بر انقلابیون بیشتر و به هر طریقی سعی و تلاش می کرد تا از انجام راهپیمایی و تظاهرات مردم علیه حکومت ممانعت کند. سلیمانی از ماجرای مجروح شدن خود نیز اینگونه گفت: آن روز حسینیه رضوی خراسانی ها محل تجمع مردم بود و قرار بود که راهپیمایی از آن جا به مرکز شهر و در نهایت به سمت مسجد جامع انجام شود؛ درست زمانی که مردم برای راهپیمایی آماده شدند، فرماندار نظامی وقت، سرلشکر اسماعیل اسپهرم به مرحوم آیت ا... کفعمی گفت راهپیمایی ممنوع است و حق برگزاری راهپیماییی ندارید. وی ادامه داد: با همه این تهدیدها مرحوم آیت ا... کفعمی گفت به هر شکل ممکن راهپیمایی انجام می شود و مردم آماده انجام راهپیمایی شدند. از حسینیه بیرون آمدیم که با طرفداران شاه مواجه شدیم؛ آن ها به جمعیت حمله ور شدند و سعی داشتند تا مانع برگزاری راهپیمایی شوند. سلیمانی خاطرنشان کرد: به هر ترتیب راهپیمایی از تقاطع خیابان شهید بهشتی و خیابان مصطفی خمینی آغاز شد. سیل خروشان مردم در حال حرکت بود که یکباره از انتهای جمعیت که خواهران حضور داشتند، متوجه صداهایی شدیم. بالافاصله به همراه تعدادی دیگر از جوانان برای پی بردن به علت این مساله از صف راهپیمایی جدا شدیم. وقتی آنجا رسیدیم دیدیم که طرفداران رژیم با چوب و سنگ به انتهای جمعیت حمله ور شدند قصد دارند که به این شکل راهپیمایی را به هم بزنند. وی افزود: پس از این اتفاق در دفاع از خواهران همراه با آن ها با عوامل رژیم درگیر شدیم و در ادامه راهپیمایی حالت طبیعی خود را از دست داد، اما مردم همچنان شعار می دادند و به طرف مسجد جامع حرکت می کردند. درگیری با عوامل رژیم پایان یافته بود که به تقاطع خیابان مصطفی خمینی و خیابان شریعتی رسیدیم؛ زمان بازگشت مأموران رژیم راه ها را بسته بودند و ناگهان یک خودرو با سرعت بالا به جمعیت حمله کرد و جمعیت را به خاک و خون کشید. وی در مورد سرگذشت خود پس از این اتفاق اظهار کرد: در همان روز ما شهید هم داشتیم و مجروحان حادثه به بیمارستان خاتم الانبیا (ص) فعلی منتقل شدند. زمانی که به هوش آمدم متوجه شدم که قرار است ساواک مجروحان این حادثه را با خود ببرد تا این که مردم از موضوع مطلع شدند و برای کمک مجروحان به بیمارستان آمدند. من هم توسط معلمم به خانه منتقل شدم. انتهای پیام /