«روز بلوا»؛ نه «روحانی» نه «سرمایهدار»
دیالوگ های عماد نه به فضای روحانیت نزدیک است و نه به اتمسفر سرمایه داری. تنها حاج آقا امیری (با بازی داریوش ارجمند) نسبت مستقیم و مشخصی با دیالوگ هایش دارد و کلامش اصطلاحا به دهانش نشسته است.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - ویژهنامه جشنواره فجر 38 - / سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر از 12 بهمن ماه بدون برگزاری آئین افتتاحیه بصورت رسمی کار خود را آغاز کرد و جشن سال جدید سینمای ایران فرا رسید. همانند سالهای گذشته، مشرق در ایام برگزاری جشنواره، نقدهای مختلف و متنوعی از منتقدان و صاحبنظران این حوزه را بر فیلمهای در حال اکران منتشر خواهد. همچنین برای هر روز اکران، گزارشی با عنوان روزنامچه فجر به مخاطبان ارائه خواهد شد که گزارشی از فیلمهای اکران شده (در سانس اصحاب رسانه و منتقدان) خواهد بود.
********
بی شک قوت و قدرت هر فیلم، به متنی برمی گردد که بر اساس آن، تهیه کننده و کارگردان دست به کار می شوند تا با کمک دیگر عوامل، ایده و فکرشان را در قالب سکانس ها و پلان ها در مقابل دید مخاطبانشان قراردهند.
این متن، که در اغلب موارد، همان فیلمنامه است، بیش از هر چیزی باید به خوبی بتواند عناصر داستانی اش را سرو سامان دهد. از این رو امسال فیلم های جشنواره را از منظر عناصر داستانی مورد بررسی قرار خواهیم داد تا علاوه بر سینما دوستان، نظر مخاطبان داستانی و ادبی مشرق را نیز جلب کنیم.
نام فیلم: روز بلوا
نویسنده: مهران کاشانی
تهیه کننده / کارگردان: محمدرضا تخت کشیان / بهروز شعیبی
اصل ماجرا (خطر لو رفتن داستان): حجت الاسلام عماد بدیعی (با بازی بابک حمیدیان)، چهره ای سرشناس است که به واسطه برخی از اقوام، خصوصا برادرش ایمان، وارد گرفتاری هایی از جنس اقتصادی می شود.
طرح داستان: عماد به عنوان یک مصلح اجتماعی، همانطور که نگران برادرش است، نسبت به بازگشت سرمایه مردم هم دغدغه دارد.
درونمایه و مضمون: فساد اقتصادی آنقدر مویرگی و نامحسوس وارد زندگی می شود که ممکن است غافلگیرتان کند!
پیرنگ: عدالت طلبی و مردم دوستی «عماد» با رفتارهای متمولانه او در ابتدای داستان همخوانی ندارد. هکری که ایمان را پیدا می کند هم به نحوی غیرعادی وارد داستان می شود. نمی شود داستان «روز بلوا» را بدون پیرنگ دانست اما شکاف های زیادی در پیرنگ دارد که موجب ضعف داستان شده است.
چند یادداشت دیگر هم بخوانیم:
*س_«خروج» حاتمیکیا از اوج_س* *س_فیلم «شنای پروانه»؛ شنای معمولی «جواد عزتی» در کنار شناگران ماهر_س* *س_ترس کارگردان در «من میترسم»! _س* *س_فیلم تعارض؛ چه چیزهایی یک مرد را از داخل فرو میریزد؟ _س* *س_«سه کام حبس»؛ داستانی ضعیف برای فرمی قوی_س* *س_فیلم «پدران»؛ ذوق و شوق کارگردان برای فیلمبرداری در همدان! _س* *س_«لباس شخصی»؛ یک فیلم تلویزیونی برای مناسبتهای انقلابی! _س*شخصیت پردازی: پیشینه خانواده بدیعی و حتی خانواده امیری به خوبی مشخص نیست. این که چرا عماد دختر امیری را گرفته و چگونه در این روابط، غرق شده است، بر همه پوشیده است. جز عماد که «روز بلوا» در شخصیت پردازی او ناموفق است، هیچ شخصیت دیگری در داستان، پرداخته و شناخته نمی شود.
صحنه پردازی: «روز بلوا» جز نشان دادن وضعیت لاکچری عماد و اطرافیانش، کار دیگری در صحنه پردازی نداشته اما از عهده آن نیز به خوبی برنیامده است. شاید بشود بهترین صحنه پردازی مرتبط با متن داستان را کارخانه متروکه ای دانست که محل نگهداری شترهای بیمه برای کاهش خون بهای انسان هاست!
دیالوگ (گفتگو): دیالوگ های عماد نه به فضای روحانیت نزدیک است و نه به اتمسفر سرمایه داری. تنها حاج آقا امیری (با بازی داریوش ارجمند) نسبت مستقیم و مشخصی با دیالوگ هایش دارد و کلامش اصطلاحا به دهانش نشسته است.
فرم سینمایی: بهروز شعیبی در دهلیز، سیانور و حتی دارکوب، به نحوی کارش را پیش برده بود که می شد امضایش را پای برخی سکانس ها، دید؛ اما در «روز بلوا» این خط و ربط دیده نمی شود. مشکل ایجاد شده برای عماد، گام به گام در فیلم بزرگتر می شود اما این حس و نگرانی او را از هیچکدام از سکانس هایش نمی توان فهمید. دکوپاژ «روز بلوا» رها است و نسبتش را با داستان فیلم، نمی داند. بیم این وجود دارد وضعیتی که «سرمایه گذاری بدون درخواست پاسخ» برای حاتمی کیا به وجود آورده، برای کارگردان های جوان تر مثل شعیبی نیز به مرور زمان ایجاد شود.
*میثم رشیدی مهرآبادی