رویکردهای سلبی؛ ضرر برای مشارکت در انتخابات
در انتخاباتهای مختلف همه کاندیداها در کنار ارائه ایدههای ایجابی از رویکردهای سلبی نیز برای پیروزی استفاده کردهاند اما تجربه انتخاباتهای ریاست جمهوری 76 به بعد نشان میدهد توازن کنشهای سیاسی به سمت ایدههای سلبی سنگینی کرده است.
گروه سیاسی - خبرگزاری تسنیم- علی مزروعی: نگاهی به میزان آراء کاندیداها در انتخابت مجلس دوازدهم و مقایسه آن با انتخابات قبلی گزاره های جدید در عرصه سیاسی نشان میدهد.
در انتخابات مجلس یازدهم محمدباقر قالیباف با یک میلیون و 200 هزار رای نفر اول فهرست 30 نفره تهران شد و عزتالله تالار پشتی با بیش از 600 هزار رای آخرین نماینده انتخاب شده بود. در انتخابات مجلس دوازدهم اما نبویان با کسب 597 هزار رای نفر اول تهران شدهاست. نبویان درحالی با این آرا به عنوان نفر نخست تهران انتخاب شده است که با این رقم در انتخابات مجلس یازدهم حتی نمیتوانست به مجلس راه پیدا کند. نبویان در انتخابات مجلس یازدهم با کسب 820 هزار نفر ششم شده بود و در انتخابات 1402 با جود اینکه تنها گزینه مشترک در همه فهرستهای اصلی اصولگرایان بود 200 هزار رای کمتر از آمار خود در سال 98 به دست آورد.
آرا هدر رفت
یکی از دلایلی که همه 30 نماینده تهران در انتخابات مجلس یازدهم توانسته بودند با بیش از 600 هزار رای وارد مجلس شوند این بود که همه آنها در یک فهرست حضور داشتند و این فهرست نیز با اجماع بین اصولگرایان تنها فهرست اثر گذار در تهران بود.
در انتخابات مجلس یازدهم اما اصولگرایان دو فهرست دیگر غیر از شانا نیز منتشر کردند که البته این دو فهرست نیز اشتراکاتی حداکثری با یکدیگر داشتند و تقریباً یک ائتلاف محسوب میشدند؛ ائتلافی که دال مرکزی گفتمان خود را نفی قالیباف و فهرستش قرار داده بود. نهایتاً نیز با همین رویکرد توانستند آرای فهرست شانا را تا حد زیادی پایین بکشند.
آمار آرا نشان میدهد که گروههای سیاسی مقابل شانا علیرغم کاستن از رای آن، در جذب این آرا به سبد خود ناکام مانده و به تعبیری آن را به عنوان بهای پیروزی خود هدر دادهاند. به تعبیری این گروهها به جای ارتقا خود با ایدههای ایجابی، با اظهارات سلبی رقیب را پایین کشیدند.
رویکردهای سلبی آوردهای برای مشارکت ندارد
علی رغم اینکه مطابق گفته وزیر کشور آرای باطله 8 درصد است اما نتایج انتخابات نشان میدهد که تعداد زیادی از آرای غیر باطله در تهران صرفا با 1 یا 2 اسم پرشدهاند به همین دلیل نیز آمار آرا نمایندگان مجلس تهران در این دوره کمتر از نصف میزان دوره قبل است.
اینکه مردم ضمن مشارکت در انتخابات برگ رای خود را تکمیل نکردهاند نشان از این دارد که آنها به قدرکافی گزینه مطلوب در انتخابات شناسایی نکردند.
در خلا بوجود آمده، هویت بخشی به فهرستها و رقابت مبتنی بر ایدههای ایجابی میتوانست بسیار کارگشا عمل کرده و مردم را به تکمیل برگ رای ترغیب کنند.
اتخاذ رویکردهای سلبی و نفی رقیب اما باعث شد تا نهایتاً مردم با بی اعتمادی نسبت به غالب کاندیداها در انتخابات حاضر شوند. ایدههای سلبی شاید منجر به افزایش کرسیهای کسب شده توسط برخی فهرستها شده و برای آنها پیروزی تلقی شود اما از دوجنبه شکست تعبیر میشود اولاً آنکه میزان مشارکت را کاهش میدهد و ثانیاً نمایندههای پیروز را نیز با پشتوانه حداقلی روانه مجلس میکند.
چناچه گروههای سیاسی از ایدههای سلبی اجتناب ورزیده و با دست آویز قرار دادن ایده های ایجابی امیدآفرینی میکردند میشد امیدوار بود هم میزان مشارکت به نسبت رقم فعلی افزایش پیدا کند و هم مشارکت کنندگان با اعتماد بیشتری برگ رای را تکمیل و برای نمایندگان پشتوانه سازی کنند.
آرا فعلی برای هیچ گروهی هویت سیاسی نمیسازد
اگرچه ایدههای سلبی و نفی رقبا چهرههای جدید را به مجلس میفرستد اما باعث هویت سازی سیاسی برای هیچ گروهی نمیشود. گروههای فاقد ایده ایجابی بدون رویکردهای سلبی میزان رای ثابتی دارند. با نفی رقبا این بدنه حداقلی نقد شده و تعدادی کرسی به ارمغان میآورد اما به صرف کسب کرسی نمیتوان گروهی را واجد سرمایه اجتماعی و هویت سیاسی قدرتمند تلقی کرد؛ چرا که اگر گروهی بدنه اصیل کمی داشته باشد در صورت بازگشت رقبای با سابقه و احیای هویت از جانب آنها با بدنه اندک خود در صحنه سیاسی کاری از پیش نخواهند برد و رویکردهای سلبی اش نیز در افکار عمومی بیاعتبار میشود.
فرهنگ رای سلبی
در انتخاباتهای مختلف همه کاندیداها در کنار ارائه ایدههای ایجابی از رویکردهای سلبی نیز برای پیروزی استفاده کردهاند اما تجربه انتخاباتهای ریاست جمهوری 76 به بعد نشان میدهد توازن کنشهای سیاسی به سمت ایدههای سلبی سنگینی کرده است.
استفاده مکرر از این رویکرد، رای سلبی را به بخش عظیمی از فرهنگ سیاسی تبدیل کرده است. نهایتاً اوج این این شیوه رای دهی را در انتخابات مجلس دوازدهم مشاهده کردیم. افراط گروههای مختلف در کنش سلبی باعث شد تا از همه شخصیتهای سیاسی موجود مرجعیت زدایی شده و قشر زیادی از جامعه هیچ گزینه مطلوبی برای رای دهی پیدا نکنند.
تداوم رویه فعلی باعث میشود تا میزان مشارکت در انتخابات به مرور کاهش پیدا کند. برای ترمیم این آسیب باید با وضع و اصلاح قوانین گروههای سیاسی را وارد چارچوب کرده و آنها را مقید به ارائه ایدههای ایجابی قابل قبول نمود.
انتخابات تناسبی و رسمیت بخشیدن به احزاب باعث میشود تا گروههای سیاسی شب انتخاباتی و فاقد ایده به مرور از بین رفته و معیارهای ایجابی به انتخاب مردم جهت دهد.