چهارشنبه 6 فروردین 1404

زنگ خطر: درس توحید از زبان شیطان!

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
زنگ خطر: درس توحید از زبان شیطان!

روایتی از پیامبر (ص) است که امام علی (ع) فرمود: «یَا عَلِیُ هَلَاکَ أُمَتِی عَلَی یَدَی کُلِ مُنَافِق عَلِیمِ اللِسَان» نابودی و هلاکت امت من به دست این‌هایی است که خوش‌بیانند اما از نظر عملی، مرزهای الهی را رعایت نمی‌کنند.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از اموری که آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی به آن اهتمام داشت، موضوع توجه به استاد راهنما و گوینده کلام است. نکته‌ای که در زندگی روزمره خود نیز شاهد هستیم برخی افراد به خوبی از ائمه اطهار علیهم السلام و قرآن کریم روایت و آیه نقل می‌کنند اما در عمل چنان ضعیف و گاه برخلاف روایت عمل می‌کنند که گویا تنها برای نصیحت دیگران انتخاب شده‌اند. شخصی که خوب درس می‌گوید و از نظر علمی قوی است، اما در عرصه تربیت اثر مخربی دارد، در حقیقت دانش او از سطح زبان فراتر نرفته و به جان و رفتار او نرسیده است. چنین علمی، به‌جای آنکه راهنما و نور باشد، گاه می‌تواند عامل انحراف و گمراهی دیگران شود. حاج آقا مجتبی تهرانی در این باره به یکی از سخنان امام خمینی (ره) اشاره می‌کند که: استاد ما، امام (رضوان الله تعالی علیه) یک وقت این را نقل می‌کرد و می‌فرمود: «درس توحید از زبان شیطان»، ایشان خیلی زیبا می‌فرمود. این جزء کلمات قصار ایشان بود. درس توحید است، اما از زبان شیطان است.

خبرگزاری تسنیم به منظور آشنایی بیشتر با این نکته اخلاقی، به مرور بخشی از سخنان آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی پرداخته است.

تلازم بین تعلیم و تربیت

انسان، هر علمی که می‌خواهد بیاموزد این طور نباشد که متمرکز شود روی «علیم اللسان» که در روایت از امام علی (ع) خوب تبیین شده؛ بلکه از این طرف، کنار «تعلیم»، «تربیت» است و این‌ها از هم جداشدنی نیستند.

بین تعلیم و تربیت یک نوع تلازم است. در روابط گوناگون آنجایی که تعلیم هست، خواه ناخواه همراهش تربیت نیز هست. لذا انسان در هر علمی بحث علم دین نیست، یک وقت اشتباه نشود نباید فقط سراغ این برود که این درس مشکل است، این استاد هم خوب تدریس می‌کند و خوش‌بیان است، پس بروم و از او بیاموزم. چون ممکن است این استادی که خوب تدریس می‌کند، از طرفی مفید باشد ولی از ناحیه‌ای هم مضر باشد و نقش تخریبی داشته باشد.

در روایات ما هم روی همین معنا تأکید شده است. روایتی از امام علی (ع) است که حضرت فرمود: «قَطَعَ ظَهرِی رَجُلَانِ مِنَ الدُنیا رَجُل عَلِیمُ اللِسَانِ فَاسِق»؛ دو دسته کمر مرا در این دنیا شکستند؛ یکی همین دانشمندانِ خوش‌بیان اما فاسق است. بعد هم می‌فرماید: «فَاتَقُوا الفَاسِقَ مِنَ العُلَمَاء».(بحارالانوار، 2، 106) بپرهیزید و بر حذر باشید از این فاسقانِ دانشمند. یک روایت هم از پیغمبر اکرم (ص) بود که حضرت به علی فرمودند: «یا عَلِی هَلَاکَ أُمَتِی عَلَی یدَی کُلِ مُنَافِق عَلِیمِ اللِسَان».(بحارالانوار، 2، 106) نابودی و هلاکت امت من به دست این‌هایی است که خوش‌بیانند اما از نظر عملی، مرزهای الهی را رعایت نمی‌کنند.

دلایل اشتیاق وصف‌نشدنی امام علی (ع) به "شهادت"

با ارزش‌ترین و بی‌ارزش‌ترین علم

شخصی خوب درس می‌گوید. یعنی همین چیزی که مصب بحث ما است. تعلیمِ او خوب است اما در مسائل تربیتی نقش تخریبی دارد؛ در معارف ما از نظر ارزشی به این علم بها نمی‌دهند. در روایات اصلاً به این علمی که او می‌آموزد بها نمی‌دهند. روایتی است در نهج البلاغه، که علی (ع) فرمود «أَوضَعُ العِلمِ مَا وُقِفَ عَلَی اللِسَانِ»؛ بی ارزشترین دانش، دانشی است که فقط در زبان جا گرفته باشد. دقت کنید که حضرت «علم» می‌گوید، علم خاصی را مطرح نمی‌کند. «العلم» اسم جنس است. جنس دانش مد نظر است. فیزیک، شیمی، تاریخ، جغرافی، هر علمی را شامل می‌شود.

«أَوضَعُ العِلمِ مَا وُقِفَ عَلَی اللِسَانِ»؛ استاد، خوش‌بیان است. این همان چیزی است که من جلسه گذشته گفتم در آن روایات بود. بعد هم می‌فرماید: «وَ أَرفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِی الجَوَارِحِ وَ الأَرکَانِ».(نهج البلاغه، کلمات قصار، 92) یعنی برترین علم، آن است که در همه اندام هویدا و آشکار باشد. چرا؟ چون رفتار، روش می‌دهد. رفتار آموزندگی دارد و آموزندگی رفتار قوی‌تر از آموزندگی زبان است.

دو معلم و دو استاد هستند؛ هر دو یک درس را می‌گویند، اما فهمیدنِ درسِ یکی برای من آسان‌تر است و دیگری نه، فهمیدنِ درسش برای من مشکل است. آن استادی که خوش‌بیان است و درس را از او آسان‌تر می‌فهمم، از نظر عملی اثر سوء روی من دارد، اما استاد دیگر این اثر سوء را ندارد. حالا کدام یکی را انتخاب کنم؟ این فشار دارد اما نقش تخریبی ندارد؛ دیگری فشار ندارد، اما نقش تخریبی دارد.

معارف ما می‌گوید آن استادی را انتخاب کن که نقش تخریبی ندارد. روایات متعددی داشتیم و یکی دو مورد نبود. دلیل آن هم معلوم است. به این دلیل که این مفاهیم از نظر سیر وجودی من، به درد من نمی‌خورد. آنچه که در سیر وجودی به درد من می‌خورد، روش رفتاری و گفتاری است که بنده می‌گیرم. آن است که به درد من می‌خورد. آن است که سازنده شاکله روحی من است. شکل روحی من را «تربیت» درست می‌کند نه «تعلیم».

تبلیغات به نفع علیم اللسان‌ها

یکی از چیزهایی که واقعاً مورد تأسف ما است، همین است که جامعه اسلامی است اما تمام توجه ها می‌رود به سمتِ «علیم اللسان»؛ متأسفانه الآن در جامعه ما حرف اول را همین دسته اول می‌زنند؛ یعنی کسانی که از نظر قدرت بیان در سطح بالا هستند، ولی از نظر تربیتی اثر منفی و نقش تخریبی دارند. اگر هم کسی غیر از این باشد، او دیگر حرف اول را نمی‌زند؛ بلکه حرف دوم را می‌زند.

اگر استاد خوبی که از نظر تربیتی مناسب باشد پیدا شود، حرف او در جامعه حرف دوم است. حرف اول را همان علیم اللسان‌ها می‌زنند. ثقل و سنگینی به نفعِ آن طرف است. در حالی که معارف ما برخلاف واقعیاتی است که امروز در جامعه به نام جامعه اسلامی می‌بینیم. دیگر نمی‌خواهم توضیح بدهم؛ خودتان می‌بینید و می‌دانید هم که چگونه تبلیغات شیطانی لعنت الله علیه برای آن صورت می‌گیرد.

استاد دینی بی‌دین

در اینجا من یک تقسیم‌بندی می‌کنم. یک وقت هست به طور کلی از معلم و شاگرد و جنبه تعلیمی بحث می‌کنیم و علم هر چه می‌خواهد باشد، فرقی نمی‌کند؛ بحث ما هم تا اینجا کلی بود. اما یک وقت هست نه، مطلب از این بالاتر است؛ بحث درباره معلم دینی و استاد معارف است.

چنین معلمی اگر منحرف باشد، از دو حال خارج نیست؛ حالت اول این است که آنچه را از نظر علمی می‌آموزد صحیح است و انحرافی از نظر آموزش علمی‌اش ندارد، اما از نظر عملی مخرب است. شک نیست که این از آنکه غیر علم دین را می‌آموزد أضر است و از نظر رفتاری بیشتر تخریب می‌کند. این ضررش بیشتر است. اینها را من همین طور گام به گام پیش می‌آیم؛ چون می‌خواهم محیط آموزشی را بحث کنم. این محیط‌ها می‌خواهد جوان‌های ما را بسازد.

ما در این مورد روایت زیادی داریم. امام علی (ع) فرمودند: «العِلمُ بِغَیرِ العَمَلِ وَبَال».(غررالحکم، 45) در جای دیگر حضرت فرمود: «عِلمُ المُنَافِقِ فِی لِسَانِهِ».(غررالحکم، 459) و باز فرمودند: «عِلمُ المُؤمِنِ فِی عَمَلِهِ». (غررالحکم، 152) بر اساس این روایات، معلمی که درس دین می‌دهد ولی از نظر تربیتی اثر تخریبی دارد، به تعبیری بسیار ساده، بذر نفاق را در درون آن شاگرد می‌افشاند. چون این بچه می‌فهمد و تفاوت قول و عمل را در این استاد می‌بیند. گفت قسم حضرت عباست را ببینم یا دم خروس را؟! کدام یکی از اینها را باور کنم؟!

این استاد بذر نفاق را از همان موقع که می‌خواهد فراگیری داشته باشد و از نظر روحی روانی، ساختار وجودی پیدا کند، در دل این شاگرد می‌افشاند. وای به حال اینها! «أشدُ الناسِ عَذاباً یومَ القیامَه»،(بحارالانوار، 2، 38) اینها هستند. سخت‌ترین عذاب را روز قیامت دارند.

من روایت زیاد دیدم نمی‌خواهم وارد این بحث شوم، این خودش یک بحث مستقل دارد. نمی‌خواهم وارد شوم که دیدگاه اسلام راجع به این افراد چیست. چون نمی‌خواهم از بحثم منحرف شوم. لذا به اینها کاری ندارم، چون بحثم، بحث تربیت است. اما بدانید که وضع اینها خیلی خراب است.

درس توحید از زبان شیطان

چنین استادی نقش سازندگی ندارد و نقش تخریبی دارد. با اینکه آنچه را که می‌آموزد صحیح است. اصلاً فرض ما این است که معارف می‌گوید و معارف صحیح هم می‌گوید؛ معلم دینی است، درست هم می‌گوید؛ اما از نظر رفتاری می‌بینیم که مرز الهی و مرز انسانی را رعایت نمی‌کند. نه تنها نقش سازندگی ندارد و نقش تخریبی دارد؛ بلکه بالاتر، نقش تخریبی این بیش از آن کسی است که آن علمی را که می‌آموزد غیر علم دین است.

استاد ما، امام (رضوان الله تعالی علیه) یک وقت این را نقل می‌کرد و در صحبت‌ها می‌فرمود: «درس توحید از زبان شیطان»، ایشان خیلی زیبا می‌فرمود. این جزء کلمات قصار ایشان بود. درس توحید است، اما از زبان شیطان است.