زیارت امام رضا (ع) از 1300 کیلومتر دورتر + تصاویر
خبرگزاری فارس - گروه قرآن و فعالیتهای دینی: این روزها کاروانهای زیر سایه خورشید با حضور در نقاط مختلف کشور خصوصاً مناطق کمبرخوردار حال و هوای زیارت امام رضا (ع) را برای مردم به ارمغان میآورند. مخاطب این کاروانها افرادی هستند که کمتر توفیق زیارت امام رئوف را پیدا میکنند. اینگونه است که عاشقان از دورترین نقاط ایران با در آغوش گرفتن پرچم گنبد حرم رضوی و با نوای خادمان عطر حرم را استشمام میکنند و از راه دور به امامشان سلام میدهند.
زیارت امام مهربان از فاصله 1300 کیلومتری مشهد
روستای زیبای آبشاران حدود هزار و 300 کیلومتر از مشهد دور است، اما زیر سایه خورشید عالمتاب که باشی فاصلهها با عشق کوتاه میشود. این روستا در منطقه مشایخ شهرستان کیار استان چهار محال و بختیاری واقع شده و اهالی آنبه دلیل محرومیت حسرت زیارت امام رئوف را دارند و با دیدن کاروان خدام رضوی اشک شوق بر گونههایشان سرازیر شد.
آنچه در ادامه میخوانید روایتی است از حضور خادمان حرم رضوی در این روستا و حال و هوای مردم آن که توانستند از راه دور امامشان را زیارت کنند و جواب بگیرند.
خورشید خراسان به وسعت یک ایران میتابد
خورشید بیبهانه میتابد، خورشید سخاوتمندانه میتابد، خورشید که میتابد به همهجا و همه کس میتابد، خورشید خراسان به وسعت یک ایران میتابد. روزی که پیرمرد دلشکسته در دلش میخواند: «پنجره دلمو رو به تو وا کردم، با دل شکسته یا رضا رضا کردم، آرزومه منو امسال بطلبی آقا جون، واسه ایوون طلات دلم شده چه بیامون» فکرش را نمیکرد چند روز بعد ساعت 9 صبح جمعه پرچم متبرک رضوی میهمان روستایشان باشد و بتواند به پهنای صورت اشک بریزد و سالها دلتنگی را ببارد تا سبک شود.
وقتی همه اهالی یک حال و روز دارند
بیبی خانم نگران بود، میگفت قبلاً که جوان بودم پای رفتن داشتم، اما حالا میترسم تا زندهام دیگر توفیق زیارت آقا نصیبم نشود. حال بقیه اهالی روستا تفاوتی نداشت و همه بیتاب دیدار بودند. زینب امسال 10 ساله میشود و وصف حرم آقا را از خواهر بزرگترش شنیده. هر بار هم که از پدر میخواهد یک تابستان او را به زیارت ببرد پدر آهی میکشد، به عکسی که در مشهد گرفته خیره میشود و میگوید: «چشم باباجان...» یکی دیگر از اهالی دوست داشت برای نوهاش یک حرز داشته باشد، اما چند وقتی بود کسی سمت مشهد نرفته بود. همه بیقرار. بیقرار و در تمنای یار. آخر از روستای آبشاران سفلی در منطقه مشایخ شهرستان کیار چهار محال و بختیاری تا مشهد امام رضا علیهالسلام چیزی حدود هزار و 300 کیلومتر است. اما امام که رئوف باشد و درد عاشقانش را بداند وقتی که نمیدانی چطور و چه وقت خودش سراغت را میگیرد. مثل روزی که کاروان «زیر سایه خورشید» با پرچم متبرک و چیزهای دیگر به آبشاران رفت. حالا دیگر آبشاران که خیلی دور بود به مشهد خیلی نزدیک شده بود با پلی از عشق.
بهترین لباسها را بپوشید که خادمان حجت خدا میآیند
وقتی مادر به دخترها گفت بهترین لباسها را آماده کنید آنها تعجب کردند. لباسهای زیبای بختیاری را از صندوق درآوردند و کنجکاو بودند چه اتفاقی افتاده که مادر میخواهد آنها اینقدر آراسته باشند. پسر بچهها هم ردای بختیاری را پوشیدند. همه انتظار روز موعود را داشتند تا اینکه فرا رسید. هرکس با هر چه در توانش بود برای استقبال از کاروان «زیر سایه خورشید» آمده بود. آبشاران قرار بود میزبان خادمان حجت خدا باشد. میشد حس افتخار را در چهره آفتاب سوخته و زحمتکش اهالی دید.
جشنوارهای از رنگ به راه افتاده بود، از رنگ سبز طبیعت و رنگ پرصلابت کوهها تا رنگهای زیبای لباس اهالی. انگار طبیعت روستا هم به افتخار میهمانان لباس تازه پوشیده بود.
بهشتم کوی تو... علی موسیالرضا
بوی اسپند حال و هوا را عوض کرده بود. خدام در بین مردم بودند. اهالی همخوانی میکردند: «نگاهم سوی تو، بهشتم کوی، دلم خورده گره، به تار موی تو... علی موسی الرضا، علی موسی الرضا...» پرچم متبرک که در یک مکان قرار گرفت همه میخواستند تبرک بجویند و با امام مهربانشان درد و دل کنند. بچهها دوست داشتند کنار خدام بایستند و عکس بگیرند تا خاطره این روز را همیشه در ذهن داشته باشند و برای بچههایشان تعریف کنند. یکی از خدام به بچهها هدیه میداد. حالا آفتاب به آبشاران لبخند زده بود. غمها رفته بود، حالا اهالی یک قصه زیبا داشتند که برای هم تعریف کنند. قصهای از یک روز قشنگ، از یک روز آفتابی...
انتهای پیام /