«سندروم پای بیقرار»؛ نمایش زندگی در مرزهای بیقراری
به گزارش خبرگزاری اقتصاد ایران، کورش دیباج: تئاتر، هنری بیانتهاست که مرزهای واقعیت و تخیل را به هم پیوند میدهد و بستری برای طرح دغدغههای انسانی فراهم میکند. هر اثر نمایشی، در عین روایت داستانی خاص، فرصتی برای بازاندیشی درباره زندگی، احساسات و جامعه به مخاطبان میبخشد. نمایش «سندروم پای بیقرار» به کارگردانی احسان فاضلی یکی از این آثار است که با رویکردی هنری و خلاقانه، مخاطبان را به تماشای تجربهای متفاوت دعوت میکند. این نمایش از 13 دیماه در تماشاخانه ماه حوزه هنری اصفهان به صحنه رفته و قرار است تا پایان این ماه اجراهای خود را ادامه دهد.
احسان فاضلی بهعنوان کارگردان و طراح صحنه، با تیمی از هنرمندان حرفهای توانسته اثری را به صحنه ببرد که در کنار جنبههای هنری، چالشهای اجتماعی و انسانی را نیز مورد توجه قرار میدهد. در این گفتگو با وی، از نگاهش به تئاتر، رویکردهای هنری و چالشهای این اثر نشستهایم.
*ایده و انگیزه اصلی شما برای خلق این نمایش چه بود؟
هر نمایشنامهای از یک دغدغه آغاز میشود. در این نمایش، به دنبال بازتاب دغدغهای بودم که امروز بسیاری از افراد جامعه ما با آن مواجه هستند. برای من، تئاتر ابزاری برای طرح پرسش است، نه ارائه پاسخهای قطعی. ایده اصلی این اثر در کنار نمایشنامه قوی علی حاتمینژاد و رئوف دشتی شکل گرفت، و تلاش کردم با تمرکز بر احساسات و تجربیات انسانی، فضایی خلق کنم که مخاطب بتواند در آن به کشف و تجربه بپردازد.
*نمایش «سندرم پای بیقرار» بر چه محوریتهایی شکل گرفته و چه دغدغهای را دنبال میکند؟
دغدغه اصلی این نمایش مسئله مهاجرت است؛ موضوعی که این روزها برای نسل امروز بسیار جدی شده است. در این نمایش سعی کردهایم بدون هیچگونه قضاوتی، روایتهایی از افراد مختلفی که تجربه مهاجرت را داشتهاند به تصویر بکشیم. این داستانها، ترکیبی از لحظات تلخ و شیرین هستند. همانطور که جایی خواندم، غم مهاجرت گاه به اندازه سوگ از دست دادن والدین عمیق و سنگین است. ما خواستیم این احساسات را از زوایای مختلف به مخاطب منتقل کنیم.
*فضای اجرایی و شیوههای کارگردانی در این اثر چگونه شکل گرفتند؟
این نمایش در فضایی طراحی شده که دیالوگها کاملاً واقعگرایانه هستند، اما شیوه اجرایی آوانگارد انتخاب شده است. من تلاش کردم با استفاده از طراحی صحنه مینیمالیستی و میناتوری، تمرکز مخاطب را بر جزئیات و تخیل او برانگیزم. طراحی حرکت و میزانسن نیز بهگونهای تنظیم شده که هر شخصیت روایت منحصربهفرد خود را داشته باشد، اما در عین حال انسجام کلی اثر حفظ شود. این سبک اجرایی به من اجازه داد که مخاطب را درگیر حسی عمیقتر کنم.
*یکی از ویژگیهای خاص اجرای این نمایش، طراحی صحنه و فضاسازی آن است. چه معیارهایی در طراحی این بخش مد نظر داشتید؟
طراحی صحنه برای من همیشه چیزی فراتر از یک پسزمینه بصری است. اینجا تلاش کردم فضا به گونهای طراحی شود که تخیل مخاطب فعال شود. استفاده از طراحی مینیمالیستی در صحنه باعث شد تا مخاطب بتواند به جای دیدن همهچیز، آن را در ذهن خود تکمیل کند. همچنین توجه ویژهای به حرکتهای کوچک و هماهنگی نور و صدا داشتم تا این حس تقویت شود. این هماهنگی ابزار مهمی برای روایت داستان در این اثر بود.
*تیم بازیگری و عوامل شما چه کسانی بودند و چگونه در مسیر خلق این اثر نقش ایفا کردند؟
من افتخار داشتم با گروهی از هنرمندان حرفهای کار کنم. بازیگران ما به ترتیب حضور عبارت بودند از رادنوش مقدم، مهدی تقیزاده، احسان شهبازی، میثم جعفری و غزل نظامزاده. همچنین زینب رضایی و مریم طالبی بهعنوان دستیاران کارگردان نقش مهمی در هماهنگیها داشتند. احمد سهی مدیر تولید این نمایش بود. طراحی صحنه را خودم انجام دادم، اما همکاری ثمین بابایی در بخش موسیقی، هادی شبان در طراحی نور، مرجان روحانیفر در طراحی لباس و وحید مومنزاده در بخش عکاسی کمک بزرگی بود. این نمایش بدون تلاشهای این تیم به شکل کنونی خود نمیرسید.
*بهعنوان یک کارگردان، چه چالشهایی در مسیر اجرای این نمایش با آن مواجه شدید؟
هر نمایشی چالشهای خاص خود را دارد. یکی از مشکلات اصلی، محدودیتهای زمانی و مکانی در اصفهان است. سالنهای محدود، گروهها را با برنامهریزیهای سخت و گاهی نامطلوب روبهرو میکند. از سوی دیگر، شرایطی مانند فصل اجرا و همزمانی با مناسبتهای خاص میتواند روی استقبال مخاطب تأثیر بگذارد. با این حال، حمایتهای مسئولان حوزه هنری اصفهان، از جمله آقایان قربانی، نوری و هنرمند، کمک بزرگی برای رفع بخشی از این چالشها بود.
*طراحی و استفاده از نور و صدا چه نقشی در روایت و فضاسازی این نمایش داشت؟
نور و صدا ابزارهای اصلی من برای ایجاد فضا و احساس در این نمایش بودند. طراحی نور توسط هادی شبان بهگونهای انجام شد که لحظات کلیدی را برجسته کند و لایههای جدیدی به روایت اضافه کند. موسیقی ثمین بابایی نیز بهطور هماهنگ با داستان، فضایی ایجاد کرد که مخاطب بتواند بهتر با لحظات تلخ و شیرین اثر ارتباط برقرار کند. در واقع، این عناصر مکمل روایت و احساس کلی نمایش بودند.