شاعری که با زبان فارسی به جنگ با استعمار رفت

«ایرانیترین» خارجی و «شیعهترین» سنی
اقبال تحصیلات خود را در رشته فلسفه در دانشگاههای لاهور، کمبریج و مونیخ ادامه داد و مدرک دکترای خود را از دانشگاه مونیخ اخذ کرد. وی همزمان با فعالیتهای علمی و ادبی، در عرصه سیاست نیز فعال بود و در سال 1930 ریاست حزب «مسلملیگ» را بهعهده گرفت. اقبال نخستین کسی بود که بهطور رسمی ایده تأسیس یک کشور مستقل برای مسلمانان شبهقاره را مطرح کرد؛ ایدهای که بعدها مبنای تشکیل جمهوری اسلامی پاکستان قرار گرفت.
اما او از منظر دیگری برای فارسیزبانان حائز اهمیت است، اهتمام شاعر به حفظ زبان فارسی در شبهقاره، آن هم در برههای که کشورهای اسلامی مقهور فرهنگ غرب شده بودند و از جهات فکری و فرهنگی، هویت خود را بهتدریج مقابل غرب به فراموشی میسپردند، ستودنی است. در این برهه حساس تاریخی، شاعری در شبهقاره ظهور کرد که نهتنها میراثدار حکمای فارسیزبان بود، بلکه با سرودههایش چراغ راه آیندگان شد.
شاعر اردوزبانی که 9هزار بیت فارسی دارد
هرچند اردو، زبان مادری اقبال بود، اما دیوان شعر او پر است از اشعار فارسی. گفته میشود او تنها شاعر اردوزبانی است که 9 هزار بیت فارسی از او بهیادگار مانده است، از سوی دیگر، «سبک» شعری که اقبال در شعر فارسی و اردو درانداخت، قابل تأمل است؛ آن هم در دورهای که فارسی در شبهقاره در مصاف با زبانهای بیگانهای چون انگلیسی رو به افول است و چراغش در مواجهه با بادهای سهمگین روزگار، رو به خاموشی، از این منظر، اقبال را باید احیاکننده زبان فارسی در شبهقاره دانست.
او با بهکار بستن سبک جدیدی از شعر، اندیشههای فلسفی را وارد سرودههایش کرد. در اشعار او، هرچند بُعد محتوایی بر بُعد عاطفه غالب است، اما از زیباییهای هنری مبرا نیست. او اولین کسی نیست که چنین روشی را انتخاب کرده و شعر را محمل بیان اندیشه قرار داده است. شعر فارسی از روزگاران گذشته تا امروز، شاعران متعددی را به خود دیده است که شعر را وسیله انتقال اندیشه دانستهاند؛ از ناصرخسرو گرفته که نمونه تام و تمام این سبک شعری است تا سنایی و دیگران که کموبیش در برخی از آثار، بر همین سیاق بودهاند، اما تفاوت کار اقبال با شاعران گذشته در این است که او اندیشهای ارائه میدهد که منجر به احیای ملت اسلام در شبهقاره میشود.
علی کمیل قزلباش، شاعر و استاد دانشگاه اهل پاکستان، درباره اندیشه و آرای اقبال در شعر میگوید: معروفترین شعر او بهزبان اردو دو قطعه شعر بلند شکوه و جواب شکوه است؛ بهطوری که اگر حتی کسی سرودههای او را نخوانده باشد نیز اقبال را با این دو قطعه میشناسد. «شکوه» شعری بود که در آن از خدا گلایه کرد، انتشار این اثر انتقادات فراوانی بههمراه داشت و حتی برخی علیه او فتوا دادند، اما اقبال جواب منتقدان را بعدها در اثری با عنوان «جواب شکوه» داد که یک شاهکار در ادبیات اردو بهشمار میرود. این دو قطعه یک سرمایه در زبان اردو هستند؛ بهطوری که اگر اقبال دیگر چیزی نمینوشت این دو قطعه برای ماندگار شدن او کافی بود.
«مجلس شورای ابلیس» و ترامپ
وی ادامه داد: از دیگر سرودههای او میتوان به «مجلس شورای ابلیس» اشاره کرد. او در این شعر فضایی را ترسیم کرده است که بیشباهت به فضای سیاسی امروز جهان نیست. ابلیس در این شعر چند مشاور دارد که گزارش میدهند و در نهایت میگوید؛ "ما ترسمان از اسلام است، نباشد روزی که مسلمان، مسلمان واقعی باشد." وقتی این اثر را میخوانیم، بیشتر از هر چیز، ابلیس جهانی امروز یعنی ترامپ را به یاد میآوریم.
اگرچه اقبال از زمره شاعرانی است که زبان را در خدمت اندیشه قرار داده، اما با بهکار بستن زیباییهای هنری و آرایههای ادبی، جلوهای خاص به اشعارش بخشیده و با این روش، مانع از کسالت در شعر شده است.
پرچمدار مبارزه با استعمار
گذشته از تأکید اقبال به حفظ زبان فارسی، باید او را از جمله شاعران تأثیرگذار در شکلگیری تمدن نوین اسلامی نیز برشمرد. اقبال نمونه پیران روزگاردیدهای بود که آینده را در خشت خام میدید. تفکری که او پرچمش را مقابل استعمار برافراشت، تا سالها پس از درگذشتش، الهامبخش مبارزانی شد که در این مسیر قدم برداشته و امروز نیز از این مسیر خارج نشدهاند، از این منظر، او را باید از جمله پرچمداران نهضت «بازگشت به خویشتن» در جهان اسلام دانست، همو که شریعتی دربارهاش چنین گفت: اقبال، یک شاعر است. شاید، این صفت، برای شخصیت جدی و عظیمی چون اقبال، سبک باشد، اما، وزن و ارج هر هنری، به وزن و ارج هنرمند مربوط است.
چرا اقبال «زبان فارسی» را برای بیان اندیشهاش انتخاب کرد؟
کتاب «افکار پنهان ایرانیان»، نوشته محمدحسن مقیسه از جمله آثاری است که به بررسی ابعاد مختلف آرا و آثار اقبال لاهوری پرداخته است. مقیسه درباره چرایی انتخاب زبان فارسی توسط اقبال به تسنیم گفت: این موضوع مایه فخر ما ایرانیهاست و نشاندهنده نوع برخورد اقبال با فرهنگ و زبان فارسی است.
بهگفته او؛ اقبال با وجود اینکه بهزبان انگلیسی صحبت میکرده و مینوشته است و با وجود اینکه زبان مادری او، اردو و پنجابی بود و از سوی دیگر، زبان آلمانی را میدانسته و با توجه به اشرافش به زبان عربی در کمبریج تدریس میکرده است، اما از بین همه این زبانها، «فارسی» را برای بیان اندیشههای خود استفاده میکند، این نشان میدهد که زبان فارسی قابلیتهای بسیار زیادی دارد که میتواند همه ظرفیتها و علوم را بازتاب دهد:
پارسی از رفعت اندیشهام در خورد با فطرت اندیشهام
از اقبال لاهوری آثار متعددی بهیادگار مانده است که از این جمله میتوان به «اسرار خودی»، «رموز بیخودی»، «پیام مشرق» و «جاویدنامه» اشاره کرد. او در سال 1938 میلادی در لاهور درگذشت و پیکرش بنا بر وصیتش، در جوار مسجد تاریخی پادشاهی به خاک سپرده شد.

