شاعر پیامبر (ص) با شعر خود باعث اسلام آوردن بنیتمیم شد
پس چون حسان بن ثابت از مجابات شعر ایشان فارغ شد، اقرع بن حابس روی در قوم خود آورد و گفت: ای قوم، حق تعالی هیچ از این مرد دریغ نداشته که شاعر وی هم فصیحتر از شاعر ماست. برخیزید و مسلمان شوید.
پس چون حسان بن ثابت از مجابات شعر ایشان فارغ شد، اقرع بن حابس روی در قوم خود آورد و گفت: ای قوم، حق تعالی هیچ از این مرد دریغ نداشته که شاعر وی هم فصیحتر از شاعر ماست. برخیزید و مسلمان شوید.
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: شعر در طول تاریخ و میان همه اقوام و بشریت اهمیت بسیاری داشته است. شاعران همیشه میان گروههای اجتماعی تاثیرگذار بودهاند و فیلسوفان نیز بر این ویژگی شاعران صحه گذاشتهاند و در واقع شاید این ویژگی مورد رشک آنان نیز بوده است.
فریدریش هولدرلین، یکی از شاعران برجسته آلمانی است که تاثیر بسیاری بر دو فیلسوف برجسته و سترگ آلمانی یعنی فریدریش ویلهلم نیچه و مارتین هایدگر گذاشت و این دو اندیشمند در وجوهی از هندسه فکری خود وامدار این شاعر یگانه هستند. هولدرلین اعتقاد داشت که زندگی بشر در بنیاد خود شاعرانه است و اگر شعر و شاعر نبود ما ذات بشری خود را از دست میدادیم. و به عبارتی بنیاد هستی مردمان بر زمین را شاعران میگذارند. شاعران بیش از همه در آغاز یا فرجام دورانهای جهانی تاریخ است که ظهور کردهاند. ملتها با سرود از آسمان کودکی خود به زندگی کنش گرایانهشان، یعنی به سرزمین فرهنگ، پا میگذارند؛ و با سرود است که از این سرزمین به زندگی نخستین خود بازمیگردند.
فریدریش هولدرلین میگوید که شاعران یاران و اتباع قدسی دیونیسوسند که در شبی قدسی در عین سرگردانی از سرزمینی به سرزمین دیگر میروند و در این حالت وحدانی و بنیادین، انسان نسبتی حضوری با عالم و آدم و مبدأ پیدا کرده و شانیت مییابد و این جایگاه اجتماعی شاعران در همه تاریخ و میان همه اقوام بوده است. به مناسبت در پیش بودن هفدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر، تلاش داریم در پروندهای به جایگاه شعر و شاعران در تمدن اسلامی بپردازیم. نخستین مطلب به شاعر پیامبر (ص) یعنی حسان بن ثابت اختصاص دارد.
پیش از آن لازم به تذکر است که عنوان کلی این سلسله مطالب یعنی «جانهای آشنا»، نام کتابی از زندهیاد جلال ستاری است که البته محتوای آن کتاب ارتباطی به موضوع این سلسله مباحث ندارد.
جایگاه شاعران میان اعراب جاهلی
میدانیم که معجزه پیامبر مکرم اسلام (ص) کلمه و کتاب است و این به دلیل قوت و قدرتی بود که کلمه و شعر در عرب جاهلی داشت. ژان محمد عبدالجلیل در کتاب «تاریخ ادبیات عرب» (به ترجمه زندهیاد آذرتاش آذرنوش) نوشته است: «در آن روزگار [عصر جاهلی] نقش اجتماعی راستینی بر عهده شاعر بود. قدرت شاعر بر قدرت خطیب فزونی داشت، زیرا شعر با سرعت بیشتری در خاطرهها نقش میبست و زودتر از خیمهگاهی به خیمهگاهی دیگر و از چاه آبی به چاه آبی دیگر انتشار مییافت.»
عبدالجلیل در ادامه نقش شاعران را همچون نقش کاهنان میان عرب جاهلی توصیف کرده است به این شرح: «نوعی ویژگی مافوق طبیعی با نام شاعر ملازم بود. میپنداشتند که موجودی نامرئی و نیرومند به شاعر الهام میبخشد و یا حتی درون او حلول کرده است.»
پیامبر مکرم اسلام (ص) از جایگاه شعر نزد فرهنگ عرب آگاه بود و به همین دلیل شاعرانی را که نزدش میآمدند مورد توجه قرار میداد و یکی از مهمترین این شاعران حسان بن ثابت بود که نقش مهمی در امر تبلیغات برای پیغمبر مکرم اسلام (ص) ایفا کردمرحوم شوقی ضیف در کتاب «تاریخ ادبی عرب: العصر الجاهلی» (به ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو) سعی در تقسیم بندی محتوای شعر عرب جاهلی میکند. او در بخشی از این مبحث با اشاره به کتاب «نقد الشعر» قدامه بن جعفر، ادیب و زبانشناس مشهور قرون سوم و چهارم هجری، نوشته است: «قدامه برای شعر عربی 6 موضوع را برشمرده: مدح، هجو، تغزل، مرثیه، وصف و تشبیه. او با تفکر منطقی که داشته همه را به دو باب مدح و هجو برگردانده است، زیرا تغزل و مرثیه نوعی ستایش محسوب میشود و توصیف و تشبیه نیز یا به بدی است که هجو است یا به نیکی است که مدح به شمار میآید.»
همه این روایت نشان دهنده جایگاه رسانهای به نام شعر میان اعراب است. بویژه هجو و هجا آنچنان قدرتمند و مورد باور اعراب بود که اگر دو قبیله به جنگ و غارت یکدیگر میرفتند، تلاش داشتند تا اموال شعرای قبیله را غارت نکنند که مورد هجوش قرار نگیرند، یا اینکه اگر شاعری به اسارت در میآمد، دهان او را میبستند تا زبان به هجو قبیله پیروز باز نکند. اگر شاعری بزرگی از یک قبلیه دیگر را مورد هجو قرار میداد، آن بزرگ حاضر بود تا تمام هستی خود را به شاعر بدهد و او در مقابل هجو را بردارد.
پیامبر مکرم اسلام (ص) از جایگاه شعر نزد فرهنگ عرب آگاه بود و به همین دلیل شاعرانی را که نزدش میآمدند مورد توجه قرار میداد و یکی از مهمترین این شاعران حسان بن ثابت بود که نقش مهمی در امر تبلیغات برای پیغمبر مکرم اسلام (ص) ایفا کرد.
حسان بن ثابت که بود و چه کرد؟
«حسان بن ثابت أنصاری» مشهور به شاعر النبی، از قبیله خزرج و از جمله شاعران مخضرم، یعنی شاعرانی که هم دوران جاهلی و هم اسلام را درک کردهاند. به شمار میرود. او یمنی الاصل بود، اما در یثرب (مدینه النبی) به دنیا آمد. طایفه او بنی نجار بودند که از جمله خویشاوندان پیامبر (ص) به شمار میرفتند. پدر حسان یعنی ثابت بن مُنذر بن حرام خَزرَجی، از بزرگان قوم خود (خزرج) محسوب میشد.
گویا دین حسام یهودی بود، اما به ورود حضرت پیامبر (ص) به مدینه او به اسلام گروید و سن او را هنگام اسلام آوردن کمتر از 60 سال دانستهاند. حسان بیانی توانمند و ذوقی بسیار در شعر داشت و در سرودههایش از رسالت پیامبر اکرم (ص) جانبداری کرد و بسیاری از صحنههای تاریخ صدر اسلام را به زیبایی در قالب شعر به تصویر کشید و خوشبختانه بخش بسیاری از سرودههایش به زمان ما هم رسید. حسان را در دوره خود به عنوان برترین شاعر شهرنشین عرب میشناختند.
شعرشناسان در طول تاریخ و همچنین ادیبان عصر جدید نیز شعر حسان را در اوج فصاحت و بلاغت دانستهاند. از او دیوان قطوری برجای مانده است. پس از ظهور اسلام و پذیرش دین مبین اسلام، حسان تاثیر شگرفی از آموزههای اسلامی - قرآنی دریافت کرد که در شعرش آشکار و هویدا شده است. او در اشعار خود، متعرض برخی مشرکان (از جمله ابوسفیان بن حرب و همسرش هند دختر عتبه) شد و آنان را هجو گفت.
پیامبر مکرم اسلام (ص) که زبان زهرناک حسان را میشناخت، از او در عرصه تبلیغات و مقابلههای ادبی استفاده کرد و شعر او را در مسیر توسعه اسلام به کار گرفت. با وجودیکه حسان از جنگ هراس داشت و در جهاد و غزوهها شرکت نمیکرد، بازهم مورد دعای پیغمبر (ص) قرار گرفت. نکته تاریک زندگی او عدم بیعت با حضرت امیرالمومنین (ع) است.
معرفی سیرت رسول الله
یکی از قدیمیترین منابع در تاریخ زندگی پیامبر مکرم اسلام (ص) «سیرت رسول الله» اثر محمد بن اسحاق بن یسار بن خیار مطلبی از مشاهیر قدما در سیره نویسی متعلق به قرن اول هجری. او از راویان نسل سوم است. او در سیره و بویژه مغازی (در نقل جنگهای پیغمبر مکرم اسلام) تبحر ویژه داشت و کتاب نوشت.
قدامه برای شعر عربی 6 موضوع را برشمرده: مدح، هجو، تغزل، مرثیه، وصف و تشبیه. او با تفکر منطقی که داشته همه را به دو باب مدح و هجو برگردانده است، زیرا تغزل و مرثیه نوعی ستایش محسوب میشود و توصیف و تشبیه نیز یا به بدی است که هجو است یا به نیکی است که مدح به شمار میآیدابن اسحاق به دلیل آنکه در این روایتها فضایل حضرت امیرالمومنین امام علی بن ابیطالب (ع) را نیز بازگو میکرد مورد مخالفت مشاهیری چون مالک بن انس و دیگران قرار گرفت و دردسرهای بسیار دید و به شیعه بودن متهم شد. او در سال 142 هجری با عباس بن محمد برادر منصور خلیفه عباسی، ملاقات کرد و از این طریق به دربار خلیفه بار یافت و نسخهای از کتاب خود را به او داد. او شاگردی وفادار داشت به نام زیاد بن عبدالله بن طفیل بکایی که همیشه در سفرها همراه استادش بود. ابن اسحاق در اصل دوبار کتاب خود را به این شاگرد وفادارش املا کرد.
پس از درگذشت ابن اسحاق کاملترین متن سیرت رسول الله دست همین شاگرد بود و او نیز کتاب را به شاگرد خود یعنی عبدالملک بن هشام منتقل کرد و همین ابن هشام بود که با تدوین و در اصل ویرایش سیرت رسول الله ابن اسحاق، سیره النبی مشهور خود را در تاریخ ثبت کرد. روایت ابن هشام از سیرت رسول الله باعث شد تا روایتهای دیگر مهجور شود و در طول تاریخ مشهورترین منبع از تاریخ زندگانی پیامبر مکرم اسلام همین «السیره النبویه» ابن هشام باشد.
در قرن ششم هجری رفیع الدین ابومحمد اسحاق بن محمد همدانی مشهور به قاضی ابرقوه در سفری که به شام داشت نسخهای از سیره ابن اسحاق را به همراه آورد و به امیر فارس، سعد بن زنگی، به عنوان سوغات داد و همین امیر بود که پیشنهاد ترجمه فارسی را به رفیع الدین اسحاق داد و او نیز ترجمه کرد.
تصحیح و انتشار «سیرت رسول الله» و ترجمه «السیره النبویه» در عصر جدید
یکی از نخستین نوبتهای نشر سیرت رسول الله به تصحیح اصغر مهدوی به سال 1360 توسط انتشارات بنیاد فرهنگ ایران منتشر شد. پس از انحلال بنیاد فرهنگ ایران انتشار این تصحیح را نشر خوارزمی برعهده گرفت و تا چهارنوبت بازنشر شد. خلاصهای از ترجمه فارسی سیرت رسول الله نیز به قلم قاضی القضات محمد بن عبدالله بن عمر نیز که به سال 694 تدوین شد، توسط اصغر مهدوی و مهدی قمی نژاد تصحیح و برای نخستین بار به سال 1368 توسط انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد. چاپ سوم این تصحیح نیز سال 93 در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
جعفر مدرس صادقی نیز در مجموعه بازخوانی متون خود، تصحیح خوانایی از این ترجمه رفیع الدین اسحاق را با مقدمه عالمانهای را به دست داد که این تصحیح برای نخستین بار به سال 1373 توسط نشر مرکز منتشر شد و بعدها با ویرایش تازهای دوباره در دسترس مخاطبان قرار گرفت. ویرایش دوباره آن تا امسال (1401) هشت بار تجدید چاپ را تجربه کرد.
اما ترجمه سیره ابن هشام برای نخستین بار سال 1392 به قلم مسعود انصاری در سه جلد توسط نشر مولی منتشر شد. برگزیده کتاب سه جلدی سیره ابن هشام نیز با گردآوری لطف الله ملکزاده به سال 1397 توسط انتشارات اوستای پارسیان در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
اما روایت اسلام آوردن قوم بنی تمیم را به نقل از «سیرت رسول الله» بخوانید که نقش و کنش شاعر پیامبر مکرم اسلام یعنی حسان بن ثابت در آن حیرت انگیز است:
در اسلامِ بنی تمیم (تاثیر شعر حسان بن ثابت)
محمد بن اسحاق گوید که چون سید فتح مکه بکرده بود و از غزوِ تبوک فارغ شده بود و قوم ثقیف که بزرگترین قومی بودند در عرب و طایف ایشان داشتند به اسلام درآمدند و بعد از آن، عرب که در اطرافِ بلاد بودند و اطراف بِلاد داشتند، روی در نهادند و گروه گروه به مدینه میآمدند و مسلمان میشدند....
و در سنه تسع بود که این گروههای عرب بسیار درآمدند و مسلمان میشدند. و از این جهت آن سال را سَنَت الوفود خواندندی. و اول گروهی که به اسلام درآمدند از این گروهها، گروه بنی تمیم بودند. و بنی تمیم قبیله بسیار بودند و به احتشام و مال از دیگر عرب زیادت بودند.
و حسان بعد از آن، حکایت کرد و گفت که چون رسولِ سید پیش من آمد و مرا گفت که «پیغامبر تو را میخواند تا که شاعرِ بنی تمیم را جواب باز دهی» من برخاستم و در راه که میرفتم چند بیت با خود راست کردممحمد بن اسحاق گوید که عطارد بن حاجب بن زراره که رییس و پیشوای قوم بنی تمیم بود با جماعتی از اشراف قوم خود برخاست و از جمله ایشان، اقرَع بن حابس بود و زِبرِقان بن بدر و حبحاب بودند و به خدمت سید آمدند. و بنی تمیم قومی بودند که در ایشان درشتی و حِدتی بود. چون به مدینه درآمدند و به مسجد شدند، سید در حجره بود. صبر نکردند که سید از حجره بیرون آید و آواز برداشتند و گفتند: «یا محمد، بیرون آی به برِ ما!»
و سید در اندرون حجره آوازِ ایشان بشنید و از آن بی ادبیِ ایشان برنجید. بعد از آن بیرون آمد و پیش ایشان بنشست.
و ایشان به سخن درآمدند و گفتند: «یا محمد، ما آمدمی که با تو مفاخرت کنیم و مفاخر و مَآثِر خود برشمریم.»
سید گفت: «شاید. برخیزید و بگویید تا چه خواهید گفتن.»
آنگاه عطارد بن حاجب - که پیشوا و خطیب ایشان بود - برخاست و خطبه فرو خواند.
آنگاه سید ثابت بن قیس را بخواند و گفت: «برخیز و وی را جواب ده!»
پس ثابت بن قیس برخاست. و چون از جواب وی فارغ شده بود، دیگر شاعرِ ایشان برخاست و شعر بگفت.
و چون زبرقان بن بدر - که شاعر ایشان بود - شعر بگفته بود، حسان بن ثابت نه حاضر بود و سید کس بفرستاد و او را بخواند.
و حسان بعد از آن، حکایت کرد و گفت که چون رسولِ سید پیش من آمد و مرا گفت که «پیغامبر تو را میخواند تا که شاعرِ بنی تمیم را جواب باز دهی» من برخاستم و در راه که میرفتم چند بیت با خود راست کردم.
و میگوید که چون پیشِ سید رفتم و شاعر ایشان - زبرقان بن بدر - دیگربار بر پای خاست و این شعر که در مناقب بنی تمیم خوانده بود دیگر بار پیشِ من بازخواند، پس سید مرا گفت: «برخیز ای حسان و این مرد که شاعر ایشان است جواب باز ده.»
و حسان گفت چون از زبرقان شعر وی بشنیدم، هم در اثنایِ آن که وی آن شعر میخواند، بر وزن و قافیه شعر وی، مُجاباتِ شعر با خود راست بکردم. و چون سید به من فرمود که «بر پای خیز» در حال برخاستم و مجابات شعر وی فرو خواندم.
پس چون حسان بن ثابت از مجابات شعر ایشان فارغ شد، اقرع بن حابس - که از مهتران قوم بنی تمیم بود و با ایشان آمده بود - روی در قوم خود آورد و گفت: «ای قوم، حق تعالی هیچ از این مرد (یعنی سید) دریغ نداشته است - که خطیبِ وی بلیغتر است از خطیب ما و شاعر وی فصیحتر است از شاعر ما و مفاخرتی که ایشان گفتند بهتر است از مفاخرت ما و مناقبی و مآثری که ایشان برشمردند، نیکوتر است از مناقب و مآثر ما. اکنون شما را بهانهای نماند. برخیزید و مسلمان شوید.»
پس، برخاستند و مسلمان شدند. و سید ایشان را نواختِ بسیار بفرمود و عطای بسیار بداد و هر یک از ایشان - علی حده - مخصوص گردانید به کرامتی.