شهرک واقعی
تهران - ایرنا - «شهرک» سناریوی قابل قبولی داشت، ویژگیای که در فیلمهای ایرانی که دیدهام بیشتر در فیلمهای فرهادی واجد استحکام و انسجام بوده است.
شهرک، دومین ساخته بلند علی حضرتی، از همان پرده اولیه فیلم قلاب خود را می اندازد؛ فضایی آشنا که به اتمسفری مرموز و بکر بدل می شود؛ تعلیقی که سلسله سوالاتی در ذهن مخاطب میگنجاند و پیشداوریهایی را رقم میزند. فضای مبهم فیلم چیزی شبیه به سریال پر مخاطب بازی مرکب است با این تفاوت که قرار نیست کسی کشته شود اما کسی هم از سرنوشت خود خبر ندارد.
فیلمساز با هوشمندی مسیری خلاف جهت قضاوتهای مخاطب انتخاب میکند و شخصیت اصلیاش را در شرایطی ویژه قرار میدهد. انسانی که باید هویت خودش را به فراموشی بسپارد و اگر قاعده را رعایت نکند از رویایش دور میشود. جنبههای درونی فیلم به بدون کلیشه و اغراق به «عشق به سینما» و «بازیگری» میپردازد و دغدعههایی را مطرح میکند که یک هنرپیشه ممکن است با آن مواجه شود اما درون مایه فیلم فراتر از این مفهوم میرود و از تغییری آدمی در یک محیط ناشناخته و «دیگر» سخن میگوید.
فردی در شرایطی به یک محیط و آدمهای غیر واقعی دل میبندد و به استقبال شخصیت تازه خود میرود. در این جا یک عاشقانه غریب نیز شکل میگیرد. دو شخصیت اصلی داستان دلمشغولیهای یک دیگر را درک میکنند؛ گویی تنها میتوانند یکدیگر را «باور» کنند.
ساعد سهیلی، توانسته به درستی مهندسی نقش را درک کند و پیچیدگی شخصیت پردازی کاراکتر را مورد تحلیل قرار دهد. بازی او در شهرک یکی از تکنیکیترین بازیهای کارنامه حرفهایش محسوب میشود.
فیلم علی حضرتی ادعای دینی است به سینما و این هم در درون درام نمود پیدا می کند و هم در شیوه پردازش و اجرا. ایده اصلی آن چنان عمق پیدا میکند که تماشاگر تا انتها درگیر قصه و شخصیت میشود؛ شخصیت مرموز کاظم سیاحی و بازیهای در سکوتش نیز به این حس کمک میکند.