«شورای میانهروی»، پشت سد چالشهای پیچیده / «آشتی و گفتوگوی ملی» در تعلیق
روزنامه سازندگی نوشت: نیاز جامعه بهاعتدال، میانهروی و ترمیم رابطه دولت و ملت بدیهی است و آنچه ما را بر آن داشت این امکان را در این گزارش بررسی کنیم؛ گمانهزنیهایی مبنیبر تشکیل شورا میانهروی با حضور چهرههایی مانند سیدمحمد خاتمی، حسن روحانی، سیدحسن خمینی، علیاکبر ناطقنوری و علی لاریجانی است. اخیراً چهرههایی از جریانهای سیاسی احتمال تشکیل شورای میانهروی و چالشها و موانع تحقق...
پیش از بررسی ایده بازگشت به میانهروی ضرورت دارد که بدانیم در چه فضای اجتماعی و سیاسی سخن از ایده میانهروی به میان میآید؟ مستند به شواهد آشکار و نهان، میانهروی و اعتدال در حیات اجتماعی ایرانیان کمرنگ شده است. گروههای تندرو وابسته به نهادهای قدرت و جریانهای مخالف حکومت دو سر طیف رادیکالهایی هستند که مدام طبل انکار دیگری میکوبند و مجال برخاستن سخنی از گروه بیصدای دلبسته اعتدال و میانهروی هم نمیدهند. تندروهای دو سر طیف بر ذبح اعتدال، میانهروی کمر بستهاند و مستمرا علیه ایده دعوت دولت - ملت به آرامش و گفتوگو اقدام میکنند. هر یک از طرفین نزاع دو جریان رادیکال منتسب بهقدرت و اپوزیسیون حکومت البد استدلالها و روایتهای خودشان را برای توجیه رادیکالیسم و نفرتپراکنی دارند. این دو جریان از هر امکان و تلاشی برای خاموش کردن صدای افراد و گروههای میانهروی بهره میبرند؛ فرقی نمیکند آن صدای میانهرو، دعوتکننده اعتدال و پرهیز از خشونت چهرههای منتقد میانهرو مانند احمد زیدآبادی، محسن رنانی، فرهاد میثمی، کیوان صمیمی و... باشد یا چهرههایی که در سپهر سیاسی ایران سالها در مقامها و منصبهای متعدد سیاسی و اجرایی بودند؛ کسانی مانند سیدمحمد خاتمی، حسن روحانی، علی لاریجانی و... در چنین فضایی، گمانهزنیها برای بازگشت ایده اعتدال، میانهروی به عرصه حیات اجتماعی و سیاسی ایران آیا بیپایه یا خوشبینانه است؟ چه موانع و چالشهایی سر راه تحقق ایده بازگشت به میانهروی و تشکیل شورای چهرههای میانهرو قرار دارد؟
اعمال محدودیت نهادهای قدرت
چالش نخست، فرصت تشکیل شورای میانهروی و اجازه فعالیت آنها در عرصه سیاسی است؛ موضوعی که علی مطهری، نایبرئیس مجلس دهم بر آن تاکید دارد. او چندان به تحقق ایده تشکیل شورای میانهروی امیدوار نیست؛ برای همین با قید شرطی اگر از تحقق میانهروی و شورایی برای آن سخن میگوید. این چهره سیاسی معتقد است: بهشرط وجود افراد عاقلی میان کسانی که سیاستگذاریهای کلان را تدوین و اجرا میکنند باید امکان فعالیت چهرههای میانهرو را فراهم آورند. اما در حال حاضر سیاستگذاران فعلی کشور به این موارد فکر نمیکنند. او امکان فعالیت سیدمحمد خاتمی، حسن روحانی، علی لاریجانی، علیاکبر ناطقنوری و سیدحسن خمینی را در قالب یک جبهه سیاسی با پرچم میانهروی را منتفی می داند.
چالش دوم آن است که برخی از چهره های یاد شده مستند به شرایط اجتماعی و سیاسی کنونی چندان امیدوار به تحقق شورای میانهروی نیستند. اخیراً غلامعلی رجایی، فعال سیاسی اصلاحطلب به انصاف نیوز گفته بود: جوابی که از آقای خاتمی شنیدم این بود که اصلا این پیشنهاد شدنی نیست.
خاستگاه سیاسی متفاوت چهرههای میانهرو
چالشهای پیشروی میانهروی و تشکیل شورایی از چهرههای میانهرو اما صرفاً ناظر بر محدودیتهای نهادی منتسب به قدرت نیست؛ برخی از چهرههای سیاسی معتقدند اصلاً این موضوع مفید نیست استدلال برخی از تحلیلگرانمخالف ایده شورا میانهروی هم از تفاوت خاستگاههای سیاسی چهرههای یاد شده، ناشی میشود. ناگفته پیداست چهرههایی مانند علی لاریجانی و علیاکبر ناطقنوری نخستین دهههای فعالیت سیاسیشان با تابلو اصولگرایی و نقد مشی و مشرب اصلاحطلبی یا حتی میانهروی در مصدر کار سیاسی و فعالیتهای کالن اجرایی بودند، بعدها با گذر زمان و تغییر مشی، تدریجاً ایدههای پیشین را تعدیل و در نهایت بهعنوان چهرههایی میانهرو در فضای سیاسی شناخته شدند. از جمله افراد صاحب این استدلال محمد مهاجری، فعال رسانهای و سیاسی اصولگراست که با استدلال همپیمان شدن چهرههای سیاسی با خاستگاه متعدد سیاسی ذیل شورای میانهروی مخالف است؛ او معتقد است: باید اعتدالگرایی، اصولگرایی و جریان اصلاحات مرزهای خودشان را با یکدیگر داشته باشند. این مرزها اتفاقاً مرزهای پررنگی هستند. درست است جریان اعتدال در بعضی جاها به اصولگراها نزدیک میشود و در موضوعهایی هم به اصلاحطلبها نزدیک است ولی بالاخره یک مشی مستقلی دارد. آنچه الان باید محور کار مشترک گروهها قرار بگیرد، فاصله گرفتن هر یک از این جریانها از بخش تندرو جریان خودشان است. اگر این اتفاقبیفتد، رقابت اصولگرایان و اصلاحطلبان یک رقابت کاملا واقعی خواهد بود. معمولاً بخشهای تندرو در اصلاحطلبان و اصولگرایان دنبال آن هستند که دو قطبی شدید ایجاد شود و آنها به دنبال بهرهبرداری سیاسیشان بروند.
فقدان اراده عمومی برای بازگشت به میانهروی
ایران 1401 روزهای سخت و دلهرهآوری را از سر گذرانده است؛ متأثر از اعتراضها و مواجهه سخت برخی نهادها با شهروندان معترض و مطالبهگر عملاً فضای سرخوردگی اجتماعی و سیاسی در کشور تشدید شده است؛ مردم در روزها و ماههای پسااعتراض با فشارها و تنشهای متعددی به روزمرهگی بازگشتهاند، کموبیش درکشان از اصلاح و میانهروی و اعتدال آن است که چنین رویکردهایی تجربه و آزموده شده در نهایت با مقابله، سنگاندازی و مخالفتهای هسته سخت قدرت روبهرو شده است. گروهی از شهروندان متأثر از تجربههای رفته و سرخوردگیها در ماهها رفته عملا به مشی قهر سیاسی و بیاعتنایی روی آوردند. تصویر گویای این وضعیت همان مواجهه پیرمرد کرمانی بود که خطاب به محمود حجتی، وزیر جهاد کشاورزی دولت تدبیر و امید گفت، خودتان میدانید و مملکتتان در حالی که دست بر شانه وزیر میزد. گشایش راهی به سوی میانهروی نیاز به چراغ سبز نهادهای قدرت دارد. حجتالسلام احمد مازنی، نماینده مردم در مجلس دهم بر این مساله تاکید دارد و در گفتوگو با انصافنیوز گفته بود: در حال حاضر، توپ در زمین نهادهای حاکمیتی است اما اگر شاهد اراده ای برای مشارکت دادن مردم در سرنوشتشان از طریق صندوق رأی باشیم در کوتاه مدت امکان شکلگیری یک ائتلاف بزرگ برای مشارکت حداکثری و رسیدن به نتایج حداقلی میتواند وجود داشته باشد. اما اینکه افکار عمومیوشهروندان گرفتار آمده در انواع مصائب، فشارها و چالشهای اقتصادی، معیشتی، اجتماعی چه گام و اقدامی از طرف نهادهای قدرت و دولت را مصداق چراغ سبز بدانند هم مساله است؟
گذر از امیدواری به التهاب
ایران 1401 به پشت سر نگاه میکند با مطالبههای انباشته پرشمار، در اعتراضهای سالهای 1396،1398 و 1401 نهتنها پاسخ قانعکننده و همدلانهای از برخی نهادهای قدرت نگرفته بلکه با پاسخهایی سخت و دردآور روبهرو شده است. ایران پسا 1388و پسا 1392 ایرانی امیدوار بود؛ از ایده دوباره ایران، دوباره ایران... سخن میگفت. برای ایران دوباره چشمانداز و ایده داشت اما شوربختانه در فاصله 1392 تاکنون که در آستانه 1402 هستیم؛ طی یک دهه گذشته بهطور گستردهای امید و سرمایه اجتماعی رو به گسست و افول گذاشته است.
پیشران حضور گسترده مردم در انتخاباتهای یاد شده ناشی از امید به آینده و وجود چشمانداز نویدبخش بود. مردم در بهار 1392 بهرغم مصائب رفته در سال 1388 همچنان امید، انگیزه و چشمانداز داشتند. به اعتبار آن امید و چشمانداز با حضور گسترده در انتخابات 1392 دست به خلق آینده زدند اما حالا چه؟ از پی سه موج اعتراض گسترده در سالهای 1396، 1398 و 1401 و انباشت مطالبهها همچنان میتوان به خلق دوباره آینده مبتنیبر ایده میانهروی، اعتدال و عقلانیت نظر داشت؟ اسماعیل گرامیمقدم، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی هم از همین موضع به چالشها پیش روی تحقق میانهروی نگاه میکند و میگوید: به نظر میرسد در شرایط کنونی و با اتفاقهایی که در سالها گذشته افتاده، ضرورت آشتی و گفتوگوی ملی بیشتر از هر روز و هر زمانی هویدا شده باشد و منطق خودش را نشان داده است.
موانع پیشروی تحقق میانهروی به همین سادگی و صراحت قید شده در این گزارش نیست؛ بیشک لایههای پیچیده و تو در توی دیگری در جریان است که میتواند عدم امکان میانهروی را در قد و قامت پژوهشی دانشگاهی مساله را بررسی کند که از حوصله و ماموریت این بررسی خارج است؛ اما در همین اجمال هم با طرح موانع کلان میانهروی، نقشه راه طرد تندروی کموبیش آشکار شده است؛ مساله اراده سیاسی نظم مستقر است؛ مساله این است که اساساً نظم سیاسی مستقر رادیکالیسم و تندروی احساس خطر میکند یا خیر؟
بیشتر بخوانید:
21220
کد خبر 1741477