صادقی: عشق بازوبند نبودم
تهران - ایرنا - مدافع سابق استقلال گفت: مانند برخی عشق بازوبند کاپیتانی استقلال را نداشتم و برای به دست آوردن آن دست به هر کاری نزدم و خیلیها را خراب نکردم. اعتقاد داشتم بزرگی به بستن بازوبند نبود و باید به گونهای رفتار کنی که بزرگیات ثابت شود.
«امیرحسین صادقی» بیش از 13 سال در استقلال حضور داشت و هنوز نتوانسته خاطرات سالهای دوران حضورش در جمع آبیپوشان تهرانی را فراموش کند.
او روز دوشنبه در مصاحبه با خبرنگار ورزشی ایرنا حرفهای جالبی از دوران حضورش در استقلال بر زبان آورد.
اولین باری که به تمرین بزرگسالان استقلال رفتی را به خاطر داری؟
مگر میشود آن روز خاطره انگیز و با شکوه را فراموش کنم، بازیکن امیدهای استقلال بودم و در زمین کفش ملی تمرین میکردیم، خدا غلامحسین خان مظلومی را بیامرزد او مدیر آکادمی استقلال بود و نقش بزرگی در پیشرفت من داشت، همیشه به بچهها انگیزه میداد، مرا به تمرین بزرگسالان فرستاد تا کنار تیم اصلی تمرین کنم.
این آغاز کار تو با پیراهن بزرگسالان استقلال بود؟
انگیزه زیادی داشتم و سعی میکردم در هر تمرین بهترین عملکرد را داشته باشم، تمرین کردن من با تیم بزرگسالان ادامه داشت تا این که کخ از استقلال جدا شد و هدایت تیم به «جواد زرینچه» رسید، منصورخان پورحیدری و نصرالله عبداللهی نیز به وی کمک میکردند. استقلال در اصفهان با سپاهان بازی داشت و من با نظر کادر فنی در این مسابقه به میدان رفتم.
استقلال در این مسابقه باخت، درست است؟
متاسفانه سه بر 2 بازی را به سپاهان واگذار کردیم. اگر چه حق استقلال در این جدال شکست نبود و فرصتهای زیادی را برای گلزنی از دست دادیم. سپاهان در آن فصل توانست قهرمان لیگ برتر شود.
فصل بعد «امیر قلعهنویی» هدایت استقلال را بر عهده گرفت و پدیده استقلال لقب گرفتی؟
من با پیراهن استقلال در چند بازی پایانی لیگ دوم به میدان رفته بودم، جلوی استقلال اهواز نیز که سرمربیاش قلعه نویی بود به میدان رفته بودم و «صمد مرفاوی» نیز دستیار وی بود، آقا صمد سال قبلش سرمربی امیدهای استقلال بود و به خوبی مرا میشناخت.
بازی با فولاد و درست یک هفته قبل از شهرآورد فرصت بازی به تو رسید؟
در لیگ سوم برای نخستین مرتبه در بازی با فولاد خوزستان به میدان رفتم و این مسابقه را با پیروزی چهار بر یک پشت سر گذاشتیم. به خوبی میدانستم این مسابقه برای من حکم مرگ و زندگی را دارد، اگر خوب بازی میکردم میتوانستم آینده خودم را تضمین کنم و اگر بد بودم دیگر هیچ جایگاهی در استقلال نداشتم. خدا رو شکر در آن بازی خیلی خوب بازی کردم.
اولین شهرآورد زندگیات دلهره نداشتی؟
شب عجیبی بود، من قرار بود به عنوان یک جوان 21 ساله در بزرگترین بازی فوتبال ایران به میدان میرفتم، اگر بگویم دلهره و استرس نداشتم دروغ بزرگی گفتهام اما انگیزهام فوقالعاده بود، خودتان میدانید شهرآورد یعنی چی؟ به اندازه 100 مسابقه ارزش دارد. برای خودم نقشه کشیده بودم، کوهی از انگیزه داشتم، فقط به این فکر میکردم که بهترین بازی عمرم را به نمایش بگذارم.
اگرچه مامور مهار «علی دایی» نبودی اما در طول 90 دقیقه برخوردهای زیادی با او داشتی؟
«پیروز قربانی» مامور مهار او بود، اما علی آقا بیشتر در سمت من حضور داشت و باعث شد تا بیشتر دقایق بازی با وی تنه به تنه شوم و خدا رو شکر من و پیروز قربانی در این مسابقه عملکرد خیلی خوبی داشته و اجازه ندادیم دایی کار خاصی را انجام دهد بازی را نیز با پیروزی 2 بر یک به پایان رساندیم تا شب با شکوهی شکل بگیرد.
«امیر قلعهنویی» بعد از بازی به تو حرفی نزد؟
او خیلی خوشحال بود، چشمهایش از شادی برق میزد، مرا در آغوش گرفت و گفت آفرین پسر به تو گفته بودم میتوانی کارت را به بهترین شکل ممکن انجام دهی.
چند فصل در استقلال حضور داشتی؟
من 11 فصل برای استقلال بازی کردم و افتخار میکنم. خداوند را شکر میکنم که جزو سه بازیکنی هستم که بیشترین تعداد حضور در استقلال را دارد و این برایم به اندازه دنیا ارزش دارد.
بهترین خاطرهات از سالهای حضور در استقلال چیست؟
بدون اغراق میگویم لحظه لحظهای که پیراهن استقلال را میپوشیدم و در ورزشگاه آزادی مقابل چشمان تماشاگرانمان به میدان میرفتم برایم خاطره است. با استقلال قهرمان لیگ برتر و جام حذفی شدم تا بهترین لحظات فوتبالیام را تجربه کنم.
بدترین خاطرهات؟
نمیدانم از چه موضوعی حرف بزنم اما فکر میکنم جلوی برخیها کوتاه آمدم که نباید این کار را انجام میدادم، نباید اجازه میدادم افرادی هر کاری دلشان میخواهد انجام دهند. اگر به گذشته برگردم حتما جلوی آنها میایستم تا اشتباهات گذشته را تکرا نکنم.
این افراد چه کسانی هستند؟
هر چه بوده گذشته و من نیز دوست ندارم درباره آنها حرف بزنم، حقایق برای همه روشن شده و آنها میدانند از چه چیزهایی حرف میزنم.
بدترین اشتباهی که در استقلال انجام دادی را به خاطر داری؟
اشتباه کردن برای هر بازکنی پیش میآید و من از این قاعده مستثنی نیستم و فکر میکنم بدترین اشتباهی که انجام دادم گل به خودی بود که به اشتباه وارد دروازه استقلال کردم.
از بازوبند کاپیتانی حرف بزن.
من مثل بعضیها عشق بازوبند کاپیتانی استقلال را نداشتم و برای به دست آوردن دست به هر کاری نزدم و خیلیها را خراب نکردم. همیشه اعتقاد داشتم بزرگی به بستن بازوبند نبود و باید جوری رفتار کنی که بزرگیات ثابت شود. به خاطر دارم وقتی پس از یک فصل جدایی اجباری به استقلال برگشتم، سابقه 9 سال بازی در استقلال داشتم و سرمربی وقت تیم به چهار بازیکن گفت خودتان بروید و مشکل کاپیتانی را حل کنید. نفرات دیگر نهایت پنج سال در استقلال سابقه حضور داشتند. شاید جالب باشد بدانید وقتی کاپیتان استقلال مشخص شد یکی، 2 بازیکن که سه چهار سال در استقلال توپ زده بودند از اینکه کاپیتان نشده بودند ناراحت و قهر کردند.
و جدایی تلخی از استقلال داشتی؟
اگرچه ناراحت کننده از استقلال رفتم اما اعتقاد دارم حکمت خدا بود و شاید پیمانه حضورم در استقلال پر شده بود، من تنها بازیکن استقلال هستم که سابقه حضور در 2 جام جهانی را در کارنامهاش دارد، از جدایی من پنج سال میگذرد اما هنوز هواداران استقلال دوستم دارند و این یعنی کارم را به نحو احسن انجام دادهام.
*س_برچسبها_س*