صدای مردم
مردان و زنانی که مترصد در دست گرفتن ماشین سلطه سیاسی هستند، باید عقب بنشینند تا قدرت اجتماعی برخیزد. «صدای مردم» هر چه سالمتر برخیزد، مهربانترخواهد بود. هر چه کمتر در معرض آسیب این و آن باشد، دایره شمولش بیشتر خواهد بود. «صدای مردم» هیچگاه تماماً در جهان مدرن ظهور پیدا نکرد. همیشه و همه جا ناقصالخلقه بود. اما صرف امید و آرزوی آن، مجرای زندگی اخلاقی را خواهد گشود.
مردم هیچکس را همراهی نخواهند کرد. این مساله در روزهای پیش از انتخابات همه فعالان سیاسی را آزار میدهد. بخشی از نظام در تکاپوی یک مشارکت حتی نیمگرم است، تا دستاویزی شود برای طرح ادعای مشروعیت. بخش دیگر نظام خیال میکند عدم مشارکت برایشان بهتر است تا عملیات خالصسازی را به پایان برسانند. تحریم کنندگان در انتظار عدم مشارکت مطلقاند تا دستاویزی شود برای اثبات فقدان تام مشروعیت نظام. گروهی هم این میانه ایستادهاند تلاش میکنند ذغال انتخابات را چندان شعلهور کنند تا از طریق ممانعت از کار خالصسازان نام و اعتباری کسب کنند. رفتار مردم با هیچکدام از این گزینهها سازگار نخواهد شد. روز بعد از انتخابات حتی اگر واقعیت با خواست این یا آن گروه مطابقت هم پیدا کند، هیچکس به آن تن نخواهد داد. همه ادعا خواهند کرد همانچیزی رخ داد که میخواستند اما در درون عمیقاً همه دلسرد خواهند شد. یاس و دلسردی عمومی بلای جامعه ماست. آتشی در میدان زندگی سیاسی ما کم رمق شده و آن وجاهت اخلاقی و حقوقی «صدای مردم» است. هیچکس از اصل دمکراسی و مشارکت مردم به مثابه یک اصل اخلاقی دفاع نمیکند. مدرنیته سیاسی با ظهور یک مرجع اخلاقی تازه به نام «صدای مردم» متولد شد. انقلاب مشروطه اولین خاستگاه برآمدن این صدا بود. خواست امنیت و توسعه، راه تنفس آن را بست. انقلاب سال 1357 دومین خاستگاه بزرگ آن بود اما اولویت بخشی به شریعت اسلامی راه تنفس آن را بست. در دوم خردادماه سال 1376 یک نقطه خاستگاهی دیگر ظهور کرد. اما صفت بیش از حد فردباورانه آن از اصل «صدای مردم» تهی بود. خود دامگاه خود گردید و میدان را به رقیب سپرد. «صدای مردم» یک پا در استقلال و خودآئینی فردی دارد یک پا در مشارکت برای خلق یک اراده قدرتمند جمعی. ترکیب این دو، حیات سیاسی را به یک ضیافت عمومی برای مشارکت همگان تبدیل میکند. «صدای مردم» همگان را با همه تنوعاتشان محترم میشمارد و نفس همین احترام آن را مقتدر و در عین حال اخلاقی میکند. این عمیقترین و بنیادیترین خواست عرصه سیاسی ماست. یکصد و اندی سال است که طلب میشود اما تحقق پیدا نمیکند. ترقی خواهان عصر رضاشاه و اسلام خواهان دوران جمهوری اسلامی ندانستند دیگ ترقی و توسعه یا اعتبار دین و شریعت به شرط گرمای حتی اقلی این ضیافت عمومی ممکن است. امروز ملیت، ترقی، اسلام و فردگرایی دشتهای تشنه در خاک این سرزمین هستند. تنها به شرط معنادار شدن اصل تکیه بر خواست عمومی و اجازه برخاستن «صدای مردم» به مثابه اصلیترین مرجع اقتدار و حقانیت اخلاقی، از خطر مرگ نجات خواهند یافت. هر کدام بیشتر در مقابل برآمدن «صدای مردم» ایستاده باشد، تاوان بیشتری خواهد پرداخت. همه باید یک قدم عقب بگذارند اجازه دهند «صدای مردم» برخیزد و سهم و تکلیف همگان را روشن کند. مردان و زنانی که مترصد در دست گرفتن ماشین سلطه سیاسی هستند، باید عقب بنشینند تا قدرت اجتماعی برخیزد. «صدای مردم» هر چه سالمتر برخیزد، مهربانترخواهد بود. هر چه کمتر در معرض آسیب این و آن باشد، دایره شمولش بیشتر خواهد بود. «صدای مردم» هیچگاه تماماً در جهان مدرن ظهور پیدا نکرد. همیشه و همه جا ناقصالخلقه بود. اما صرف امید و آرزوی آن، مجرای زندگی اخلاقی را خواهد گشود.
*عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی بیشتر بخوانید: محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد میشود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است سویه زنانه انقلاب محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد میشود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است 216216
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1877122