طاعون کامو، نماد عصر کرونایی
حدود 2 ماه از ورود و حضور ویروس کرونا، این مهمان تحمیلی و سمج در ایران میگذرد؛ سه ماه پردردسر و تنشزا که مرگ را این بار با روشی تازه و خوفانگیز به انسان فانی نشان داد.
روزها کسالتبار و ملالآور شدهاند و مردم چارهای جز خودقرنطینگی و به حداقل رساندن ارتباطات اجتماعیشان ندارند؛ روزهایی که قرنطینهشدگان بیش از دورههای قبل به اینترنت و مشتقات آن وابسته شده و بخش اعظم اوقاتشان را با آنها پر میکنند.
اما در این مقطع بحرانی، چگونه میتوان مردم را کمی از فضای مجازی دور کرده و شوق و انگیزهی مطالعه را در آنان ایجاد کرد؟ با توجه به شرایط کنونی، چه نوع کتابهایی مردم را بیشتر جذب کرده و سبب بهبود وضعیت روحی و افزایش آستانهی تحمل آنان میگردد؟
علی آتشی، از نویسندگان و فرهنگیان برازجانی است که همواره و در هر حال کتاب را از ملزومات زندگی دانسته و از خوانندگان حرفهای این ابزار فرهنگی محسوب میگردد. با در نظر گرفتن اشراف و آگاهی وی و همچنین کارنامهی درخشانش در عرصهی تالیف، و فرهنگ مطالعه، این موارد را با این فعال فرهنگی به بحث گذاشتیم.
علی آتشی در ابتدا با بیان اینکه همهی ما در حال تجربهی روزهای سختی بوده و نیازمند همافزایی روحی به خودمان و دیگران هستیم، به ایسنا میگوید: «قرنطینهی خانگی در این سطح جغرافیایی به احتمال قوی اگر نگوییم بیسابقه بوده، دستکم بر اساس آنچه در حافظهی تاریخ باقی مانده، از موارد نادر تاریخ معاصر است و به طور قطع برای مردم حال حاضر دنیا، اولین باری است که با این پدیده و این میزان گستردگی روبهرو شدهاند؛ بنابراین، همهی ما با شیوهی آزمون و خطا نحوهی برخورد با این پدیده را جستوجو میکنیم.»
وی ادامه میدهد: «اینکه رسانههای اجتماعی نوظهور متصف یا بهتر بگویم، متهم به کممحتوایی و میانمایگی هستند، سخن درست و غیرقابل انکاری بوده و طبیعی است که وقتی این رسانهها به عنوان یک پلتفرم در دست همگان قرار میگیرند، باید انتظار آوار پدیدهی میانمایگی را داشت؛ به خصوص اینکه، سابقهای که از رسانهها در ذهن ما باقی مانده همیشه با نوعی نخبهگرایی و البته نخبهسالاری درآمیخته بوده. اما همین رسانههای مجازی علیرغم میانمایگیشان، نقش انکارناپذیری در آگاهی جامعه در بسیاری از مسائل از جمله شیوع بیماری کووید 19داشتهاند.»
آتشی میافزاید: «باید بپذیریم که ابتدا به ساکن، دانش ما دربارهی این بیماری و شیوهی پیشگیری از آن بسیار کم بود و اگر چشمانمان را بر روی حجم عمدهی پیامهای غیرعلمی و بیسند بسته و آنها را نادیده بگیریم، بخش مهمی از بار اطلاعرسانی دربارهی کرونا را همین رسانههای اجتماعی به دوش کشیدهاند.»
این کتابخوان حرفهای دربارهی اینکه آیا این رسانهها همچنان در روزهای قرنطینگی هم میتوانند ابزار مفیدی برای پر کردن وقت افراد باشند یا خیر، تصریح میکند: «این مسئله جای تردید دارد. رسانههای اجتماعی چه در عصر پیشاکرونایی و چه در دورهی قرنطینه، بههیچوجه نتوانسته و نمیتوانند منبع باارزشی برای گردش اطلاعات باشند.»
وی اذعان میدارد: «اجازه دهید اعترافی کنم. خود من اوایل تصور میکردم رسانههای اجتماعی قادر به ایجاد تحول عمدهای از نظر فکری در جامعه هستند؛ به همین دلیل هم جملات یا پاراگرافهایی را که از کتابهای مختلف میخواندم، در رسانههای گوناگون منتشر میکردم. اما بعد از مدتی متوجه شدم که واقعا چطور میشود یک پاراگراف تأثیر کل کتاب چندصد صفحهای را منتقل کند و اگر این چنین بود که اصلا نیاز نبود نویسنده کتابی با این حجم بنویسد.»
به گفتهی این مترجم، این نوع استفاده از رسانههای جدید در واقع یک نوع نگاه اسلایسی به گردش اطلاعات بوده که خطای بزرگی است؛ چراکه یک اسلایس یا برش از یک کتاب یا مقاله بههیچوجه نمیتواند تأثیر کل رسانههای نوشتاری را داشته باشد.
این دبیر عنوان میکند: «متأسفانه همین موضوع سبب شده نسل جدید - که دست بر قضا من به واسطهی شغلم با آنها خیلی سر و کار دارم - یک نسل ویکیپدیایی بار بیایند. نسل امروز نسبت به نسلهای گذشته اطلاعات بیشتری دارد اما در موضوعات مختلف در حد یک پاراگراف یا توضیحات دانشنامههای اینترنتی میدانند.»
علی آتشی خاطرنشان میکند: «همهی ما باید به این واقعیت واقف باشیم که نه رادیو توانست از ارزش رسانههای نوشتاری، یعنی کتاب و روزنامه، کم کند و نه تلویزیون و رسانههای اجتماعی به طور قطع قادر نخواهند بود که رقیب جدی برای کتاب باشند.»
او در ادامه به ایسنا میگوید: «اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، شاید بتوان گفت سینمای فاخر و معناگرا و نه همهی ابعاد سینما، در طول زمان رقابتی شانهبهشانه با رسانههای نوشتاری داشتند. افزون بر این نیز باید گفت هیچ چیز به اندازهی کتاب نمیتواند قدرت تخیل و تفکر را در انسان فعال کند و همهی ما باید بدانیم که در زندگی مدرن نیازمند فکر دیگران هستیم و این فکر نیز تنها از طریق کتاب قابل انتقال است.»
آتشی با تأکید بر اینکه یکی از بهترین کتابهایی که به شرایط این روزهای زندگی ما نزدیک است، شاید رمان طاعون آلبر کامو باشد، میگوید: «من پس از ده سال مجددا شروع به بازخوانی رمان طاعون کردم و تفاوتش با دفعهی قبل این بود که این بار خواننده خودش را یک پرسوناژ واقعیتر در رمان احساس میکند. البته ویروس کرونا نه به ویرانگری باسیل طاعون است و نه علم پزشکی اجازه میدهد که کرونا همهی قدرت تخریبش را عملی کند. با این حال، شباهت بسیار زیادی در رویایی با این بیماری همهگیر نسبت به طاعون عصر کامویی دیده میشود.»
این نویسنده با اشاره به اینکه یکی از شباهتها نحوهی برخورد بسیاری از نظامهای سیاسی دنیا در آغار شیوع کرونا بود، میافزاید: «در رمان کامو پرسوناژی به نام میشل وجود دارد؛ پیرمردی که سرایدار آپارتمانی است که دکتر برنارد ریو، شخصیت اصلی داستان آنجا زندگی میکند. اولین باری که دکتر ریو موش مردهای را در راه پله پیدا کرده و موضوع را به میشل اطلاع میدهد، میشل که خودش را در مظان اتهام به کمکاری میبیند، وجود موش مرده را به اوباشی که قصد دارند با یک شوخی بیمزه زحماتش را زیر سؤال ببرند، نسبت میدهد.»
وی ادامه میدهد: «شاید میشل یک پرسوناژ بسیار کمرنگ رمان کامو باشد، اما وقتی با حالوهوای دنیای کرونا زدهی امروز نگاه کرده و در دنیای سیاست به دنبال معادلسازی برای میشل میگردیم، متوجه میشویم که میشل را میتوان نماد بسیار آشنایی از نظامهای پلیسی و پنهان کار دنیا دانست؛ حکومتهایی که کتمان حقیقتشان چه بسا منجر به مرگ بسیاری از انسانها شده است.»
آتشی در همین راستا بیان میکند: «میشل رمان کامو، شاید شبیهترین پرسوناژ به حکومت کمونیستی چین است که برخورد نه چندان مهربانانهای با دکتر لی، چشمپزشک چینی که در ابتدا وجود کرونا را اطلاع داد، داشت. چین اصرار داشت وجود کرونا را منکر شود و با دستکاری اعداد و ارقام باعث شد که همهی دنیا خطر شیوع کووید 19 را دستکم بگیرند. چین تنها میشل داستان کرونا نبود؛ بسیاری از دولتها در ابتدای همهگیری کرونا، موضوع را منکر شده و آن را جدی نمیگرفتند. طاعون برای کامو شاید یک استعاره از جزماندیشی قرن بیستمی، به ویژه بعد از جنگهای جهانی بود و باید پذیرفت که کرونا نیز میتواند نمادی برای آشکارتر شدن فضای اجتماعی و سیاسی قرن بیست و یکم باشد.»
این فعال فرهنگی با توضیح اینکه هر چقدر بیشتر به عمق داستان کامو فرو میرویم، درمیابیم که چقدر شخصیتهای داستان کامو به ما و مردم اطرافمان شبیه هستند، اظهار میکند: «کامو در مستندی میگوید که طاعون مرز اخلاق را در جامعهی ما جابهجا کرد که در مورد کرونا نیز میتوان چنین تفسیری از آن کرد.»
او ادامه میدهد: «همهی ما در بیمارستانها شاهد کسانی بودیم که با مرگ مواجه میشدند تا جان دیگران را نجات دهند و در مقابل، افرادی هم بودند که بشکههای آب معمولی را به عنوان مادهی ضدعفونیکننده به قیمتهای بسیار بالا به مردم میفروختند. کرونا نشان داد که انسانها در زمان بحران تا چه میزان قادر به بازتعریف اخلاق هستند؛ کرونا بسیاری از ما را به مرز انسانیت نزدیکتر و بسیاریمان را دورتر کرد و این واقعیت عریان و انکارناپذیر عصر کرونایی است.»
علی آتشی معتقد است فضای این روزها اصلا مناسب کتابهایی که ذهن را شدیدا درگیر کرده و باعث چالش فکری میشود نیست. آمار و ارقام نهادهای درمانی نیز میگویند که شرایط روحی افراد گرفتار در قرنطینه مساعد نبوده و این وجهی است که حتی سازمان جهانی بهداشت هم از ادامهی آن اظهار نگرانی کرده؛ بنابراین، در این دوره میتوان از ادبیات سینما به عنوان ابزاری برای کاهش تنشهای روانی استفاده کرد.
وی در پایان به گفتهی خودش ده کتابی را که گمان میکند این اهداف را دنبال میکنند، پیشنهاد میدهد: «پیشنهاد من برای این دوره، کتابهایی است که علاوه بر سادگی متن، محتوای شاعرانه و روحیهبخش نیز داشته باشند: از دل گریختهها از مسعود بهنود، خوشههای خشم از جان اشتاینبک، زندگی در پیش رو از رومن گاری، سباستین (سفرنامه) از منصور ضابطیان، مومیایی از جواد مجابی، رویای تبت از فریبا وفی، منظر پریده رنگ تپهها از کازوئو ایشیگورو، بعد از زلزله از هاروکی موراکامی، پاییز پدرسالار از گابریل گارسیامارکز و هزار خورشید تابان از خالد حسینی.»
انتهای پیام