طاووسی: اگر تفسیر عاشورا خرج مطامع سیاسی شود از آن «درس مذاکره» استنباط میشود
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، واقعه کربلا یکی از مهمترین نقاط عطف در تاریخ اسلام است. حرکت امام حسین و حماسه عاشورا از بخشهایی است که تا امروز، ذهن بسیاری از بزرگان و دانشمندان حوزه تاریخ و اسلامشناسی را به خود مشغول ساخته است. نظریه شهادت سیاسی، شهادت فدیهای، ادای تکلیف الهی، تشکیل حکومت، قیام مسلحانه و... که هر کدام توسط بخشی از اسلامپژوهان مطرح شده است، موضوع تبارشناسی هدف امام حسین از خروج بر حاکم اموی را هنوز که هنوز است زنده نگه داشته و در دوران معاصر، تبدیل اختلاف نظرهای تاریخی درباره عاشورا جنبهای سیاسی پیدا کرده است. به نحوی که تقریباً در چند دهه اخیر ما شاهد نزاع آرا در باب هدفشناسی قیام عاشورا هستیم.
حسین وارث آدم، حماسه حسینی، شهید جاوید، شهید آگاه، عاشوراشناسی، تأملی در نهضت عاشورا و... از جمله آثاری است که پژوهشگران سعی کردهاند تا ایده و تحلیل خود از قیام امام حسین را با اتکا بر شواهد تاریخی و دینی صورتبندی کرده و ارائه کنند. در این بین تفسیر سیاسی از قیام عاشورا یکی از موضوعات بحثبرانگیزی است که در دوران معاصر به شدت مورد ارزیابی قرار گرفته است. برای فهم این که آیا قیام امام حسین یک حرکت سیاسی بوده یا نه، با سعید طاووسی، تاریخپژوه و هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفتوگو کردیم.
انقلاب اسلامی جنبه سیاسی عاشورا را برجسته کرد
نزاع سیاسی یا غیر سیاسی بودن حرکت امام حسین چه زمانی به وجود آمد؟
اینکه ما از نگاه سیاسی و نگاه غیرسیاسی به عاشورا به «نزاع» تعبیر کنیم؛ به نظر میرسد که چندان قدمتی نداشته باشد و همانطور که استاد مطهری در کتاب حماسه حسینی مطرح میکنند غالباً به عاشورا از دریچه و منظر تراژیک نگریسته شده است. در این بین انقلاب اسلامی موجب شد به جنبه سیاسی عاشورا توجه شود یا اینکه این واقعه با قرائتی سیاسی بازخوانی شود. از آنجایی که در دوره مبارزات انقلابی و پس از پیروزی انقلاب اسلامی وجه غالب در پرداختن به عاشورا دید سیاسی بود، این موضوع مطرح شد که در این امر افراطی صورت گرفته است و باید به ابعاد دیگر عاشورا مثل «عاشورا از منظر فقه» یا «ابعاد عرفانی و معنوی عاشورا» توجه شود و همین مخالفتها یک صحنه نزاع را در تحلیل عاشوراپژوهی خلق کرد.
طیفشناسی مخالفان تقریر سیاسی از عاشورا
بعضاً کسانی که به این عرصه نزاع دامن زدند مخالفان انقلاب اسلامی بودند که با برداشتی سیاسی اما از جنبه سلبی به مخالفت قرائت انقلابی از عاشورا میپردازند. به طور مثال یکی از کسانی که آشکارا به نقد خوانش سیاسی از عاشورا میپردازد آقای محمد صحتی سردرودی است که در زمینه عاشوراپژوهی هم آثار متعددی دارد؛ اما به شدت با برداشت سیاسی از آن مخالف است.
در صورتی که در برداشت ما، گرچه هدف غایی حضرت سیدالشهدا برپایی حکومت نیست، اما حکومت ابزاری برای امام است تا ایشان بتواند سنت را احیا کرده و بدعت را از بین ببرد. در بین قُدمای متکلمین شیعه نظیر شیخ طوسی و سیدمرتضی هم نتیجهگیری از حرکت امام حسین، دارای جنبه سیاسی بود
اتفاق نظر شیعه و سنی در سیاسی بودن حرکت امام حسین
رگههایی از سیاسی بودن اقدامات امام حسین به شکل کلی دیده میشود. اما تفسیر سیاسی از نهضت حسینی بنا به گزارشهای تاریخی تا چه حدی صحیح است؟
اگر بخواهیم فارغ از جنبه نزاع به این موضوع نگاه کنیم، باید گفت برداشت سیاسی از حرکت امام حسین قدمت زیادی دارد و مورخین شیعه و سنی؛ در تحلیلهای خود از واقعه عاشورا نتیجهگیری سیاسی داشته و هدف امام حسین را برپایی حکومت میدانند. باوجود اینکه غالب اهلسنت حرکت امام حسین را تأیید میکنند، اما کسی مثل ابنقیم جوزیه هم که نگاه انقادی به قیام حضرت دارد، از آن برداشتی سیاسی را اخذ کرده است. او در کتاب «المنار المنیف فی الصحیح والضعیف» میگوید امام حسین در اقدام خود دنیاطلبی را پیشه کرده است (نستجیر بالله)! در صورتی که در برداشت ما، گرچه هدف غایی حضرت سیدالشهدا برپایی حکومت نیست، اما حکومت ابزاری برای امام است تا ایشان بتواند سنت را احیا کرده و بدعت را از بین ببرد.
در بین قُدمای متکلمین شیعه نظیر شیخ طوسی و سیدمرتضی هم نتیجهگیری از حرکت امام حسین، دارای جنبه سیاسی بود. علمای متأخر نیز مثل علامه مجلسی در کتاب «حکمت شهادت سیدالشهدا» برداشتشان این است که حضرت با وجود اینکه علم به شهادت داشتند؛ برای برپایی حکومت اقدام کردند. در بین معاصران هم که دو نظریه حکومت و شهادت برجسته شده است هر دو دارای جنبه سیاسی است. نظریه حکومت که کاملا انگاره سیاسی را بنمایه تحلیل قرار داده است، در نظریه شهادت هم، شهادت سیاسی مدنظر افراد بوده، بدین معنی که امام حسین قصد داشت با شهادت خود امویان را رسوا سازد.
در حقیقت باید گفت برداشت سیاسی کردن از حرکت امام حسین دید صحیح به تاریخ واقعه کربلا است. اگر بخواهیم تاریخ را مورد بررسی قرار دهیم به نتیجهگیریِ جز این نخواهیم رسید، کما اینکه اهل سنت با نگاه غیر کلامی خود به عاشورا و با دخالت ندادن موضوعاتی نظیر علم امام برداشتی سیاسی از این قیام دارند. به هرحال امام حسین کاری را در نسبت با سیاست و حاکمیت آن زمان انجام داده است. مطرح کردن اموری مثل حلال شدن حرام و حرام شدن حلال و همچنین عدم بیعت با یزید، به خوبی نشان دهنده سیاسی بودن اقدامات امام حسین است.
امام خمینی با الگوگیری از نهضت عاشورا قیام را در عصر غیبت جایز میدانست و با استناد به همین موضوع هم دست به انقلاب زد. حضرت آیتالله سیستانی هم در فتاوای خود معتقد است اگر «امربه معروف» خوف جان را به همراه داشته باشد، ساقط میشود مگر اینکه امر مهمی نظیر حفظ اسلام در کار باشد
تفسیری مسیحیگونه از شهادت سیدالشهدا!
نگاهی وجود دارد که میگوید امام حسین برای نیل به یک مقام باید شهید میشد و او برای رسیدن به مطلوب خویش خود را به نوعی در معرض شهادت قرار داد. این نگاه عرفانی که چندان با سیاست و اجتماع پیوندی ندارد با منقولات و گزارشات تاریخی در تعارض است. همچنین نظریه مسیحیگونه شهادت فدیهای هم که مدعی است امام حسین شهید شد تا ما را شفاعت بکند با تاریخ و تگاه سیاسی در تعارض بوده و برداشت نادرستی است.
امام حسین الگوی مبارزه و انقلاب است اما به شرطها و شروطها
آیا تاریخ کربلا موضوع قابل تقلید برای شیعیان است؟ به تعبیری آیا میتوان به آن برای اعمال سیاسی و انقلابی استناد کرد؟
در پاسخ به سؤال سوم، ابومخنف از حضرت امام حسین نقل میکند که ایشان میفرمایند «لکم فی اسوه» امام در این گفتار خود را الگو و اسوهای معرفی میکند که در سیر مبارزه با ظلم و اقدامات انقلابی علیه طاغوت میتوان به آن حضرت استناد کرد. اما در این بین نکته مهمی وجود دارد و آن این است که موضوع قیام منوط به اذن امام است. این که ما بخواهیم بگوییم در هر صورتی باید دست به قیام زد میشود «زیدیگری» که دقیقاً در برابر مکتب اهلبیت بوده است. چرا که قیام باید در شرایط خاصی صورت بگیرد؛ کما اینکه امام حسین در شرایطی قرار داشت و قیام کرد؛ اما امام حسن در یک فضا و بستر دیگر دست به صلح زد.
حضرت امام خمینی
انقلاب و مبارزه سیاسی در عصر غیبت
در زمان غیبت هم موضوع قیام و حرکت به سمت امر انقلابی منوط به حکم فقیه است که در این باره فقهای ما نظرات گوناگونی دارند. مثلا امام خمینی با الگوگیری از نهضت عاشورا قیام را در عصر غیبت جایز میدانست و با استناد به همین موضوع هم دست به انقلاب زد. حضرت آیتالله سیستانی هم در فتاوای خود معتقد است اگر «امربه معروف» خوف جان را به همراه داشته باشد، ساقط میشود مگر اینکه امر مهمی نظیر حفظ اسلام در کار باشد.
در این بین این نکته را هم باید گفت که عاشورا تماماً قیام عملی و از نوع براندازانه نیست. بلکه در کلام امام حسین موضوع رد طاغوت به وسیله فعل و قول آمده است. امام خمینی هم بسیاری از اقدامات اولیه خود را به وسیله گفتار و قول مطرح کرد و سپس به فعل و اقدام انقلابی رو آورد. شاید در اینجا سؤالی مطرح شود مبنی بر اینکه «اگر در شرایطی قرار بگیریم که رد طاغوت به وسیله قول هم امکان نداشته باشد باید چه کرد؟» در پاسخ میتوان گفت قول اگر به صورت عمومی امکانپذیر نیست، به صورت خصوصی و درمیان اصحاب و یاران ممکن است، یعنی آگاهسازی عدهای به هرحال شدنی است تا در شرایط مناسب قول را عمومی سازند یا حتی آن را به فعل تبدیل کنند.
سیاسی بودن عاشورا را با جناحبندیهای سیاسی یکی نکنیم؛ به این معنا که برداشتی از سیاسی بودن عاشورا بدست دهیم و بگوییم هرکس چیزی غیر از این بگوید غلط است؛ مثل آنچه رئیس جمهور سابق در مورد عاشورا گفته بود و اظهار داشت که واقعه کربلا به ما درس مذاکره میدهد! این تحریف تاریخ است
عاشورا را نباید جناحی تفسیر کرد و به خدمت سیاستهای گروهی درآورد
به نظر شما چگونه باید با تاریخ عاشورا برخورد شود تا آن از گزند تحمیل پیشفرضهای سیاسی کنونی مصون بماند؟
در پاسخ به سؤال چهارم باید گفت، چاره کار این است که عاشورا را تنها سیاسی نبینیم. باوجود اینکه برداشتی سیاسی از عاشورا درکار است اما این عرصه نکات و زوایای دیگری هم دارد که به همان اندازه باید مورد بررسی و توجه قرار گیرد، مثلا ما در عاشورا نمونه تامی از تبعیتِ از امام را میبینیم. اصحاب در صورتیکه میدانند کشته میشوند و عاقبت کار را امام به آنان گفته باز هم پا به رکاب ایشان میمانند. نکته دیگر اینکه سیاسی بودن عاشورا را با جناحبندیهای سیاسی یکی نکنیم، به این معنا که برداشتی از سیاسی بودن عاشورا بدست دهیم و بگوییم هرکس چیزی غیر از این بگوید غلط است؛ مثل آنچه که رئیس جمهور سابق درمورد عاشورا گفته بود و اظهار داشت که واقعه کربلا به ما درس مذاکره میدهد! این تحریف تاریخ است چرا که ما از عاشورا درس جهاد و مبارزه را میگیریم. کار به جایی کشید که گفتند، امام حسین اصلا قیامی نکرده و او شهید گفتوگو است! مثلا مرحوم احمد قابل در سخنان خود با وجود اسناد و مدارک متعدد مبنی بر سیاسی بودن قیام عاشورا، این جنبه را به کلی نفی میکند و قیام را به وادی انکار میکشاند.
قبل از اینکه آقای روحانی چنان حرفی درمورد امام حسین بزند، آقای پناهیان در گفتاری به نقل از مرحوم بهجت، اظهار داشت که امام در شب آخر تصمیم بر صلح گرفت اما امویان به قدری خبیث بودند که این پیشنهاد حضرت را قبول نکردند و با ایشان وارد در جنگ شدند. البته مرحوم بهجت از این سخن قصد سیاسی به شکل جناحی نداشته، اما باید گفت این سخن غلط است و راوی این موضوع که امام حسین قصد مصالحه داشته است توسط عمربنسعد مطرح شده. نمیشود قول قاتل امام حسین درمورد ایشان را در بررسیهای تاریخی اصل قرار داد و برمبنای آن به نتیجهگیری رسید. ضمن اینکه عقبهسمعان، غلام بانو رباب این موضوع پیشنهاد امام برای صلح را رد میکند. سمعان از آنجایی که غلام بود و تکلیف جنگ نداشت تمام وقایع را از مدینه تا کربلا دیده بود و مسأله پیشنهاد صلح را رد کرد. درکل چه گروه اصلاحطلب و چه گروه اصولگرا اگر بخواهند با دید جناحی و گروهی دست به تفسیر عاشورا بزنند، اندیشه خودشان را به تاریخ این واقعه تحمیل کردهاند.
پایان پیام /