جمعه 16 آبان 1404

طنز، حقیقت پنهان و گذر از مدرنیسم به پست‌مدرنیسم

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
طنز، حقیقت پنهان و گذر از مدرنیسم به پست‌مدرنیسم

فیلم تئاتر «شوخی امروزی» بر اساس متن نمایشنامه نوئل پیرس کوارد و به کارگردانی متیو وارکوس با حضور محسن خیمه‌دوز (منتقد تئاتر) در خانه هنرمندان به نمایش در آمد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در چهل و هفتمین برنامه نمایش فیلم‌تئاترهای شاخص، «شوخی امروزی» بر اساس متن نمایشنامه نوئل پیرس کوارد و به کارگردانی متیو وارکوس (از بسته دراماتورژی‌های مدرن، فردیت در برابر جامعه) عصر چهارشنبه 14 آبان 1404 روی پرده رفت و نشست نقد و تحلیل آن با حضور محسن خیمه‌دوز (منتقد تئاتر) برگزار شد.

داستان «شوخی امروزی»، درباره یک بازیگر مشهور و خودشیفته به نام گرافام است که در میانسالی، با بحران‌های حرفه‌ای و شخصی خود دست و پنجه نرم می‌کند.

در ابتدای این نشست که با همکاری مشترک انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران برگزار شد، محسن خیمه‌دوز منتقد و پژوهشگر درباره فیلم‌تئاتر «شوخی امروزی» گفت: این فیلم تئاتر با بازی درخشان اندرو اسکات درباره بحران میان‌سالی یک بازیگر مشهور و تا حدی خودپسند است. زمان ماجرا حدود دهه‌های 60 و 70 قرن بیستم است اما زمان اجرا سال 2019 است و انگار نویسنده تلاش دارد تا تغییرات زیست جهان انسان‌ها را از جهان مدرن به پست مدرن در قالب یک نمایشنامه دراماتورژی کند.

این منتقد با اشاره به دراماتورژی اثر گفت: ما در این اثر با مسئله حقیقت، پنهان‌کاری حقیقت، دروغگویی و به سخره‌گرفتن ارزش‌ها مواجه هستیم و نویسنده متن، نوئل کارول، از طریق همین دراماتورژی مخاطب را از یک سو با اثری از دهه 70 میلادی مواجه می کند از طرف دیگر مسائل دوران پست‌مدرن را مطرح می‌کند مثلا عشق، خیانت و تنهایی را به هجو می‌کشد. در واقع، تمام موضوعات جدی دهه های 60 و 70 میلادی در این اثر به شوخی و نهایتا به هجو گرفته شده تا جایی که گری (با بازی آندروید اسکات) در دیالوگی به این مطلب اشاره می‌کند که «آرمان‌گرایی به شدت مبتذل شده».

خیمه‌دوز ادامه داد: سبک روایتی اثر، غیر کلاسیک و مبتنی بر خرده‌روایت‌های به هم پیوسته است. به عبارتی دیگر، سبک روایتی شوخش امروز، پست مدرن است که در عین مفرح بودن، یک نقد تاریخی تلخ است به نیم قرن زیست فرد و جامعه غربی. از این نظر درسی مهم برای افراد و جوامع شرقی است که توانمندی نقد خود را پیدا کنند و در آثار ادبی و هنری منعکس کنند.

خیمه‌دوز درباره بازیگران گفت: اجرای «بازی در بازی» این اثر هم جذاب است به طوری که پس از چند بار مشاهده، تازگی و جذابیت اش همچنان حفظ مشده. مثل صحنه ای که گری متهم است که در بازی اش اوراکت دارد و او می خواهد نشان دهد که اوراکت ندارد. هم اوراکت را بازی می کند هم در بازی اش درباره اوراکت، اوراکت ندارد. او ادامه داد: «شوخی امروزی» به مثابه نمونه‌ای از جریان پست‌مدرن، توسط تیم حرفه‌ای از بازیگران، نویسنده و کارگردانی، به شکل معتبری به اجرا درآمده. از جمله تیم تصویربرداری که با استفاده از چندین دوربین در موقعیت‌های مختلف، نماهایی ضبط کرده که ترکیبی شده از دیدگاه تماشاگر در سالن و دیدگاه دکوپاژ سینمایی که در نوع خودش تجربه جذابی در تماشا تئاتر است. خیمه‌دوز توضیح داد: موضوع «شوخی امروز» بحران زیستی یک بازیگر 40 ساله است که مرتبا و پیوسته با مسائل شخصی، محیطی و حرفه‌ای خودش مواجه می شود. مکان فیلم، استودیویی است که هم محل کار و رفت‌وآمد افراد متعدد است، هم محل زندگی لحظه هایی از زندگی برخی از شخصیت‌هاست که با حضور چند خدمتکار است. زمان فیلم هم بازه زمانی دهه 60 و 70 میلادی ست. ترکیب سه عنصر، زمان، مکان و کاراکترها، گذر فرد و جامعه و همچنین تحول نسبت فرد و جامعه، از مدرنیسم به پست‌مدرنیسم را روایت می کند. این منتقد تاکید کرد: فیلم، مخاطب را با موقعیت‌هایی مواجه می‌کند که در آن باورهای سنتی و پیش‌فرض‌های دوران قبل شکسته می‌شوند و اخلاق و ارزش‌های جدیدی بر اساس موقعیت های جدید جای آنها را می‌گیرند. در دوران مدرن، ارزش‌ها، موقعیت‌ها را تعیین می‌کنند، اما در این اثر پست‌مدرن می‌بینیم که این موقعیت‌ها هستند که معنا و ارزش خلق می‌کنند. وقتی مخاطب با نگاه خود به شخصیت‌ها و موقعیت‌های این فیلم تئاتر نگاه می‌کند، طنز و هجو درون اثر آشکار می‌شود. زیرا این اثر نقد پیش‌فرض‌های عادی پنداشته شده مخاطبان هم هست. خیمه‌دوز ادامه داد: این فیلم‌تئاتر ضمن اینکه سرگرم‌کننده است و طولانی بودنش احساس نمی‌شود، با طنز زیرکانه موقعیت هایی خلق کرده که مخاطب را به اندیشیدن و بازخوانی ارزش‌ها و باورهایش دعوت می‌کند. تجربه‌ای که به لحاظ بصری و مفهومی، تئاتر و فیلم را در یک قاب جذاب به هم پیوند می‌دهد و یک فیلم تئاتر دیدنی خلق می‌کند.

تناقض زیستی انسان پست مدرن

محسن خیمه‌دوز، منتقد تئاتر و سینما، درباره فیلم‌تئاتر مورد بحث می‌گوید: یکی از نکات برجسته اثر، مواجهه مخاطب با مسئله حقیقت و پنهانکاری است. شخصیت اصلی، گری استداین، (با بازی خوب آندروید اسکات) بازیگری مشهور و خودپسند، بارها تلاش می‌کند حقیقت نیاز خودش را نشان دهد، اما اطرافیانش نمی‌پذیرند و مدام به او می‌گویند: «داری بازی می‌کنی!» این موقعیت باعث می‌شود ما با مسئله پیچیده وارونگی ارزش‌ها، دروغ و پنهانکاری روبه‌رو شویم.» و حالا باید طوری بازی کند که نشان دهد بازی نمی کند! و این همان تناقض زیستی انسان پست مدرن است. خیمه‌دوز تاکید کرد: بنابراین فیلم تاتر شوخی امروز در ظاهر در دهه 60 و 70 میلادی اتفاق می‌افتد، اما در حقیقت مخاطب را با دغدغه‌ها و موقعیت‌های پست‌مدرن معاصر مواجه می‌کند. چون که فیلم تئاتر در سال 2019 ساخته شده است. و این زیرکی نویسنده با دراماتورژی خوب و مناسب، لوکیشن و فضای دهه 60 و 70 را با بازی‌های پست‌مدرن و تکیه‌کلام‌های معاصر ترکیب کرده است.

سبک فیلم تاتر شوخی امروز طنز انتقادی ست که با زیرکی به آیرونی نزدیک می‌شود؛ به همین دلیل این اثر صرفا یک نمایش طنز نیست، بلکه تمام ارزش‌های دوران مدرن مثل عشق، خیانت، حقیقت، دوست داشتن و حتا هنر و بازیگری در آن به هجو گرفته می‌شوند که نتیجه آن خنده و تلخی همزمان است. این منتقد توضیح داد: یکی از جملات کلیدی فیلم این است «آرمان‌گرایی به شدت مبتذل شده»، این جمله به شکلی طنزآمیز، تمام شعارها و روایت‌های کلان دهه‌های 60 و 70 میلادی را نقد می‌کند. او درباره سبک روایت فیلم گفت: این اثر روایت خطی ندارد، سیال ذهن هم نیست و تردد زمانی هم ندارد. متن بر اساس خورده‌روایت‌های به هم پیوسته و گاه بی‌سرانجام ساخته شده است. این فرم پست‌مدرن، در کنار طنز انتقادی و آیرونی، باعث می‌شود مخاطب ضمن لذت بردن از ریتم و بازی‌ها، نقدی تاریخی و اجتماعی را هم بر جامعه و سنت زیستی اش ببیند.

خیمه‌دوز در نتیجه این تحلیل بیان کرد: فیلم هم مفرح است و هم تلخ، شوخی‌ها، تکیه‌کلام‌ها و طنزها با فرهنگ مخاطبان همخوانی دارد و باعث خنده می‌شود، اما در پس آن، نقدی تاریخی و فلسفی از گذر ارزش‌ها و باورهای انسانی نیز مطرح است. این فیلم نمونه‌ای موفق از طنز انتقادی پست‌مدرن به شمار می‌آید که هم سرگرم‌کننده، هم اندیشمندانه است.

این منتقد، درباره تغییراتی که در فیلم‌تئاتر نسبت به متن اصلی نمایشنامه رخ داده گفت: یکی از تفاوت‌های مهم، اضافه شدن روابط میان کارکترها است. در متن اصلی چنین روابطی وجود ندارد، اما به اقتضای زمانه و با توجه به شخصیت اندرو اسکات این روابط وارد اثر شده و به شیوه درستی هم دراماتورژی شده، این تغییر، نه صرفاً به اقتضای شخصیت، بلکه به اقتضای ارزش‌ها و موقعیت‌های دوران پست‌مدرن است؛ جایی که طنز انتقادی و آیرونی به معنای هجو، از مرحله طنز گذشته و هر معنایی را بی معنا کرده است. او ادامه داد: این اضافه شدن، به شکلی هوشمندانه نشان می‌دهد که آزادی جنسی که زمانی نماد مدرنیته و پیشروی فرهنگی بود، می‌تواند به ابتذال کشیده شود. طنز فیلم زمانی گسترده‌تر می‌شود که واژه‌ای مثل فاحشه این بار در مورد همجنسگرایی، با همان زیرکی آیرونیک مورد استفاده قرار گرفته‌.

در دوران پست مدرن هیچ چیز ارزش مطلق ندارد خیمه‌دوز این فیلم را با فیلم کلاسیک «بوئینگ، بوئینگ» (1965) با بازی تونی کرتیس و جری لوئیس مقایسه کرد و گفت: در آن فیلم هم یک لوکیشن محدود داریم با ورود و خروج شخصیت‌ها از چندین در، که موقعیت‌های کمدی خلق می‌کنند. با این تفاوت که در زمان تولید آن فیلم که نماد دوران مدرن است، ارزش‌ها معتبر و قابل اتکا و اعتماد بودند. حقیقت و انسانیت ارزش داشتند، مستقل از هر موقعیتی و افراد برای حفظ آن تلاش می‌کردند. اما در فیلم «شوخی امروز» ارزش‌ها از بین رفته‌اند؛ هیچ نماد مطلقی وجود ندارد و مرگ حقیقت و ارزش‌ها محور اصلی روایت است. خیمه‌دوز ادامه داد: این فیلم نمونه‌ای از طنز پست‌مدرن است که ضمن سرگرم کردن مخاطب، نقدی تاریخی و فلسفی را هم ارائه می‌دهد. در دوران پست‌مدرن، موقعیت‌ها معنای خود را می‌سازند و هیچ ارزش مطلقی وجود ندارد. این مسئله در فیلم با زیرکی طنز و بازی‌های استادانه بازیگران نشان داده شده و مخاطب را به تأمل درباره تکثر فرهنگی و نگاه چندگانه به حقیقت دعوت می‌کند. این منتقد ادامه داد: در دوران مدرن ارزش‌ها اعتبار داشتند اما در دوران پست مدرن هیچ چیز ارزش مطلق ندارد و ما هم در این اثر دیدیم که هیچ ارزش مطلقی که در همه موقعیت ها صدق کند وجود ندارد. وقتی اندرو اسکات درباره باور صحبت می‌کند از مفهوم «خیانت به باور» صحبت می کند و خیانت به باور فقط به معنی خیانت به ایمان نیست بلکه به معنی خیانت به صدق، خیانت به معرفت و دانایی و خیانت به توجیه گزاره های معرفتی ست. زیرا در معرفت شناسی کلاسیک و مدرن تعریف معرفت یا همان knowledge این است: معرفت ط باور صادق موجه است. بنابراین وقتی آندروید اسکات (و در واقع نویسنده) از خیانت به باور حرف می زند یعنی خیانت به همه اینها، یعنی ورود بشر معاصر به دوران نسبی گرایی. نسبی گرایی ارزشی، اخلاقی و معنایی. از جمله نسبی گرایی حقیقت. خیمه‌دوز توضیح داد: در نمایش اخیر، شاهد مواجهه‌ای هوشمندانه با مفاهیم مدرن و پست‌مدرن هستیم. ارزش‌ها در این اثر به‌گونه‌ای هجو می‌شوند که بی‌معنایی، خودش به نوعی معنا تبدیل می‌شود. معنا در اینجا چیزی است که جای همه معانی را می‌گیرد. بی معنایی به مثابه معنا، نوعی بی نیازی از معناست، همان که می‌توانیم آن را «هیچ» بنامیم که مخاطب را از ابزورد و نیهیلیسم عبور داده و به وادی «هیچ» می‌رساند.

در این دوره اخلاق و معنا نسبی‌ست این منتقد بیان کرد: اگر در دوران مدرن، ارزش‌ها تعیین‌کننده موقعیت‌ها و قضاوت‌ها بودند، در دوران موسوم به پست‌مدرن، موقعیت‌ها هستند که ارزش‌ها و اخلاق را تعریف می‌کنند. به عبارت دیگر وارد دوران نسبیت اخلاق و معنا شده ایم. او توضیح داد: ویژگی مهم این نمایش، فقدان قضاوت مستقیم کارگردان و نویسنده است. به طوری که مخاطب با موقعیت‌ها مواجه می‌شود و پیش‌فرض‌های خود را با واقعیت موجود در صحنه مقایسه می‌کند. خنده مخاطب و طنز در صحنه ها، ناشی از تضاد پیش فرض ها با موقعیت‌هاست، نه حاصل کمدی های رایج و مرسوم. به همین دلیل است که می بینیم همه شخصیت‌ها تحت فشارند ولی حاصلش طنز است و خنده، که بازتابی ست از همان تضادی که گفته شد. او با اشاره به موقعیت‌های گوناگون نمایش بیان کرد: یکی از نکات برجسته نمایش، استفاده از طنز موقعیت است. طنزی که از روایت دراماتیک عبور کرده و به امر خودبازتابانه تبدیل شده است. در این سبک، کاراکتر میان طنز و تراژدی معلق است؛ مخاطب همزمان با خندیدن، درد و رنج شخصیت را نیز حس می‌کند. این تجربه کاملاً متکی به بازیگر است؛ کیفیت اجرا تعیین‌کننده است که طنز موقعیت به درستی منتقل شود یا نه. او درباره پست مدرن بودن این اثر بیان کرد: نمایش حاضر نمونه‌ای از تئاتر پست‌مدرن است که با هوشمندی موقعیت‌ها و شخصیت‌ها و حتا بازی ها، مرز مبهم و گاه از بین رفته ی میان معنا و بی‌معنایی، طنز و تراژدی، ارزش‌ها و اخلاق را به مخاطب نشان می‌دهد و او را در برابر تجربه‌ای تازه و متفاوت قرار می دهد. یک تجربه چالش‌برانگیز.

او با اشاره به توانمندی اندرو اسکات در اجرای این نمایش بیان کرد: اجرای زنده تئاتر تفاوت‌های بنیادینی با بازی در فیلم دارد. در اجرای لایو، همه چیز در همان لحظه اتفاق می‌افتد و بازیگر باید توانایی خلق طنز و فراتر از آن، آیرونی را داشته باشد. این امر بسیار دشوار است و توضیح آن به بازیگر با کلمات کاری دشوار است. در واقع بسیار پیچیده؛ می‌توان نکات کلی را در متن یا دورخوانی به بازیگر منتقل کرد، اما اجرای دقیق بازی نیازمند تجربه و مهارت است. بازیگرانی که سابقه کافی دارند، می‌توانند این ظرافت‌ها را در اجرا نشان دهند، اما حتی برای آنها هم، خلق طنز و حتا آیرونی به صورت ظریف و پرمفهوم چالشی بزرگ است. طنز نباید به ورطه کمدی یا لودگی بیفتد، بلکه باید خنده‌ای ایجاد کند که از درک موقعیت و کانسپت ناشی می‌شود.

این منتقد با اشاره به اهمیت بازی بازیگر توضیح داد: ریشه طنز در مفهوم و کانسپت قرار دارد. در این اثر، نویسنده مغهوم تضاد دو وضعیت مدرن و پست‌مدرن را مطرح کرده و همین تضاد، مولد طنز شده. انتقال این مفهوم به مخاطب، به‌ویژه در سینما دشوارتر است؛ زیرا فیلم با کات‌ها و مونتاژ، لحظات طنز و آیرونی را به صورت مصنوعی ایجاد می‌کند و بازیگر در بسیاری مواقع متکی به متن نیست. به همین دلیل، بازیگر سینما در اجرای طنز و آیرونی نسبت به بازیگر تئاتر، کم عمق‌تر عمل می‌کند.

خیمه‌دوز بیان کرد: بازیگری تئاتر نیازمند تبدیل کانسپت به زیباشناسی اجرایی است. همان‌طور که یک خواننده خوب، نه شعر را زندگی می کند، نه با شود شعبده بازی می کند بلکه شعر را به یک امر زیبا تبدیل می کند، که همان هنر خوانندگی ست، بازیگر هم باید با سبک زیستن در نقش، که همان روش استانیسلاوسکی و آکتورز استودیو است و نیز با سبک برون گرایی که همان سبک بازی هالیوودی و بالیوود ست، و پر از افکت و شعبده بازی و فریب مخاطب استز خداحافظی کند و به سبک هنر بازیگری (چیزی شبیه هنر خوانندگی) نزدیک شود. در عین مدل از بازی، کانسپت تبدیل به امر ژیلا شده و از آنجا به احساس می‌رسد و مخاطب بدون درگیر شدن با امر ذهنی، یک مفهوم را احساس می کند. این تبدیل مفهومی، همان چیزی است که «بازی به مثابه هنر» ایجاد می‌کند. به همین دلیل فرق است بین بازیگر و هنرپیشه. بازیگر هنرمند نیست یک فرد تکنیکی است، اما هنرپیشه است که بازی هنرمندانه خلق می کند. آندرو اسکات در شوخی امروز، یک هنرپیشه است نه یک بازیگر. در کنار هنر بازیگری، هنر رقص نمونه دیگری ست که این سبک از بازیگری می تواند با فهم آن، بازی هنری خلق کند. یک رقصنده هم مثل یک خواننده، نه با رقص خود زندگی می کند نه با رقص ادا اطوار در می آورد که مخاطب را فریب دهد، بلکه هنر رقص را خلق می کند. هنر خوانندگی در بازی هنرپیشه موسیقی گفتار خلق می کند و هنر رقص در بازی هنرپیشه موسیقی رفتار را می سازد و با ترکیب این دو موسیقی ست که نقش به مثابه هنر خلق شده و بازی می شود. و بازی به یک تجربه زیبا تبدیل می‌سود.

او با اشاره به ویژگی خاص بازی در تئاتر گفت: در بازیگری تئاتر، ترکیب موسیقی گفتار و موسیقی رفتار اهمیت ویژه‌ای دارد. گفتار و حرکت باید به گونه‌ای هماهنگ شوند که هم معنا و هم زیبایی خلق کنند. این هماهنگی باعث می‌شود مخاطب، هم مفاهیم و هم دردها را احساس کند بی آنکه نیاز به فهمیدن آنها باشد. او ادامه داد: نمایش حاضر نمونه‌ای از این رویکرد در بازیگری است. بازیگران با دقت و ظرافت، تضادها و کانسپت‌ها را به گونه‌ای بازی می‌کنند که طنز ایجاد می شود بدون نیاز به کمدی و مخاطب هم احساس می کند و می خندد. این همان چیزی است که هر اثر تئاتری (و سینمایی) را دیدنی و ماندگار می‌کند. ریشه طنز، مفهومی است. خیمه‌دوز با اشاره به تفاوت میان طنز و کمدی و مهارت بازیگر در نشان دادن طنز گفت: خیلی دشوار است که بازیگری بتواند طنز را اجرا کند و به سختی هم می‌توان مفهوم طنز را به بازیگر منتقل کرد چون ریشه طنز مفهوم است و بازیگر باید مفهوم را به نحوی بازی و منتقل کند که تبدیل به لودگی و کمدی نشود، به همین خاطر نیاز است که بازیگر تئاتر اول باید جهان مفهوم را بشناسد، دوم باید جهان حس و احساس را بشناسد، و سوم جهان عبور از مفهوم به احساس را بشناسد به طوری که مخاطب با دیدن بازی، بدون نیاز به فهم مفهوم، مفهوم را احساس کند، از جمله اینکه نسبت آن مفهوم را با زیستش بشناسد و احساس کند. به این می گویند یک تجربه شناختی متعالی که اثر در زیست مخاطب ایجاد می کند.

این منتقد با اشاره به طراحی صحنه زیبایی فیلم تاتر شوخی امروز گفت: فضاسازی، بنیان و اساس طراحی صحنه است. انسان‌ها وقتی دور هم جمع می‌شوند، حتی بدون اینکه بدانند، توجه به خلق فضا در صحنه اصطلاح تازه ای ایجاد می کند که می توان به آن گفت: معماری صحنه (به جای طراحی صحنه). معماری صحنه، فضا ایجاد می‌کنند نه اینکه فقط فضا را پر کند. این فضا چیست؟ جایی ست که افراد و موقعیت ها در آن سکنا می کنند. سکونت غیر از جاشدن در یک محل است. آدم‌ها امروز در محل زندگی فقط جا می شوند اما سکنا ندارند. طراحی های صحنه هم امروز در تاتر و در سینما فقط جاسازی ست و شما اثری از معماری و سکنا نمی بینید. به همین دلیل اگر فضا مدرن باشد، معماری صحنه هم باید مدرن باسد. اگر فضا پست‌مدرن باشد، معماری صحنه هم باید پست‌مدرن باشد. در دوران مدرن، همه چیز صاف و منظم است، اما در دوران پست‌مدرن، زاویه‌های نامعمول و سطوح‌های غیرمتعارف هم دیده می‌شود.

او ادامه داد: معماری صحنه، در عین اینکه مسائل انسانی و اجتماعی را نشان می‌دهد، می‌تواند نشانه‌هایی از دوران زیست کاراکترها هم باشد (پیشامدرن، مدرن یا پست‌مدرن). معماری صحنه از قواعد معماری واقعی تبعیت می کند به جز این که ماتریال معماری صحنه با ماتریال معماری واقعی متفاوت است. اما وقتی درذمعماریرصحنه راهرو یا فضایی ساخته می شود، باید عمق راهرو مثل معماری واقعی احساس شود. مثل همین راهروی که در معماری صحنه عین فیلم تئاتر دیدیم.

این منتقد توضیح داد: به نظر من، موفقیت در معماری صحنه زمانی است که فضا به درستی ساخته شود. یکی از سخت‌ترین اجزای فضا همین حس و تجربه‌ی معمارانه آن است.

خیمه‌دوز درباره تفاوت دیدگاه گری استداین با دانشجوی جوان طرفدار چخوف، گفت: بین این دو بحثی مطرح می شود که در عین واقعی بودن، هجو و طنز هم هست. گری بازیگر تئاتر تجاری و عامه‌پسند است، در مقابل، دانشجوی جوان طرفدار تئاتر روشنفکرانه و عمیق است. طنز و آبروی زمانی ایجاد می شود که می بینیم کری، عمیق تر از دانشجویان و رفتار دانشجو سطحی تر از گری ست. و این همان وضعیت دوران پست‌مدرن است که کسی نماینده مثلا فلسفه است اما به شدت سطحی و کاه لمپن ست. این منتقد در بخشی دیگر از این نشست، با اشاره به کاراکتری که اندرو اسکات آن را با مهارت بازی کرده گفت: اضافه کردن گرایش همجنس گرایانه به کاراکتر گری استداین در این اثر به اقتضای زمانه، دراماتورژی شده تا با ایجاد این تغییر در کاراکتر اسکات، طنز نمایش بیشتر شود و آیرونی پست مدرنیسم بیشتر نشان داده شود.

خیمه دوز در باره تمایز آبزورد، نهیلیسم و هیچ انگاری گفت: در تئاتر ایران مرز بین عین سه مفهوم برداشته شده و همه را به پوکی و پوچ انگاری ترجمه و تعبیر می کنند که غلط است. ابزورد یعنی جابه‌جایی معناها که سبب می‌شود ما با معنایی سخیف به جای معنایی ارزشمند رو به رو شویم. نهیلیسم یعنی برداشتن مرز بین معناها، یعنی دیگر تشخیص معنای درست از معنای غلط، یا تشخیص معنای خوب از معنای بد ممکن نیست. و هیچ، یعنی بی نیازی از معنا، جایی که ما نیاز به معنا نداریم؛ چه معنایی که جا به جا شده باشد، چه معنایی که ارزش آن از بین رفته باشد. تنها معنایی که جای همه معانی را می‌گیرد، خود «هیچ» است و این اتفاق در دوران پست مدرن رخ می‌دهد. طنزی که نویسنده با دراماتورژی در این کار قرار داده است، اشاره به «معنای هیچ» دارد به جای تمام معانی پذیرفته شده و عادت شده بشر. به همین دلیل در دوران پست مدرن، موقعیتی که شما در آن هستید معنا را خلق می‌کند و این همان مفهومی‌ست که نویسنده این نمایش نامه، نوئل کوارد، آن را در نمایشنامه «شوخی امروز» به زیبایی دراماتورژی کرده، ماتیو وارکوس آن را به خوبی کارگردانی کرده و به فیلم‌تئاتر تبدیل کرده و آندرو اسکات هم شخصیت محوری آن را به خوبی بازی کرده است.

59243

کد خبر 2139262