پنج‌شنبه 8 آذر 1403

«عاشورا؛ حقیقتی فراتر از تراژدی»

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
«عاشورا؛ حقیقتی فراتر از تراژدی»

مدیرعامل موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران به مناسبت فرارسیدن تاسوعا و عاشورا یادداشتی را با عنوان «عاشورا؛ حقیقتی فراتر از تراژدی» منتشر کرد.

به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران، در متن یادداشت ایوب دهقانکار، مدیرعامل این موسسه آمده است: «صرف‌نظر از این‌که واژه تراژدی در حال حاضر بسط معنایی پیدا کرده و در اصطلاح زبان‌شناسی مشمول پدیده Semantic Broadening شده و به تبع آن هر حادثه یا رویداد غم‌انگیز را تراژدی می‌نامند، اما در معنای تخصصی آن در ادبیات و هنر نمایشی، یک اثر برای آن‌که بدان عنوان تراژدی اطلاق شود می‌بایست دارای ویژگی‌های خاصی باشد. از منظر ادبیات کلاسیک، و مشخصا طبق آراء ارسطو، تراژدی دارای شش عنصر اصلی است:

1. هسته داستان (Plot)،

2. قهرمانان و اشخاص (Tragic Hero & Characters)،

3. اندیشه‌ها (Thought)،

4. بیان یا گفتار (Diction)،

5. آواز همسرایان (Chorus Song)،

6. صحنه نمایش (Scene-Spectacle)

اگر ارسطو قیود فوق را بدون تفسیر و تبصره عنوان می‌کرد و کار به همین جا ختم می‌شد، می‌توانستیم هنر نمایشی تعزیه را نمونه یک اثر تراژیک بدانیم که با اندکی مسامحه شش عنصر فوق در آن به خوبی نمایان است.

مضاف بر این‌که تاثیری که یک اثر تراژیک باید بر عواطف و احساسات مخاطب بگذارد (شفقت و هراس Pitty & Fear) که خروجی نهایی آن احساس تزکیه و پالایش روحی (Catharsis) است، در عالی‌ترین و متعالی‌ترین حالت آن با بازنمایی وقایع عاشورا در درون مخاطب شکل می‌گیرد؛ هراس، چون مخاطب درمی‌یابد که واقعه عاشورا مصیبتی است که «مصیبه ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السموات و الارض»؛ و شفقت، چون به درستی معنای «انا قتیل العبرات» را دریافته است.

اما ویژگی منحصر به‌فرد این حادثه تراژیک (واقعه عاشورا) که آن را از نوع رایج آن در ادبیات کلاسیک دنیا ممتاز می‌کند این است که هراسی که در دل مخاطب انگیخته می‌شود صرفا از جنس هراس‌های مادی و زمینی برای تنازع و تداوم بقا نیست؛ بلکه مخاطب همزمان با شنیدن و دانستن «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» هراسناک می‌شود، چرا که می‌خواهد بنگرد در کدامین سو ایستاده است... در جبهه پروتاگونیست ماجرا یا در جبهه آنتاگونیست قصه... هراسناک از این‌که نکند هر صبح و شام ندای «هل من ناصر...» را بشنود اما به ذبح حقیقت راضی شود و مشمول «لعن الله امه سمعت بذلک فرضیت به» شود.

اما تفاوت آثار ادبی و هنری مبتنی بر واقعه عاشورا اعم از نمایشنامه، داستان، فیلم، تعزیه، تئاتر و... با سایر آثار تراژیک صرفا به همین مساله محدود نمی‌شود. در تعریف خود از تراژدی، ارسطو بر وجود یک خصیصه در پروتاگونیست تاکید کرده که همان نقطه ضعف یا خطای قهرمان (Tragic Flaw) است که به‌صورت دومینووار سایر تبعات ناخوشایند ماجرا را به دنبال دارد تا در نهایت تراژدی به وقوع بپیوندد. این نقطه تمایز برجسته‌ای است که واقعه عاشورا از آن مبراست، به نحوی که نه صرفا از دیدگاه دینی (شیعی)، بلکه از حیث وجوه انسانی قابلیت صحه‌گذاری دارد، آن‌گاه که امام حسین (علیه السلام) می‌فرمایند: «ان لم تکن لکم دینا فکونوا احرارا فی دنیاکم»...

به دیگر سخن، در این واقعه عظیم، مرزهای جغرافیایی دین درنوردیده شده و به وسعت انسانیت رسیده است. مخاطب ندای او صرفا مسلمانان که امت پیامبر خاتم‌اند نیستند، که او همه انسان‌ها را مخاطب خود قرار داده است؛ همه انسان‌های تاریخ، از دهم محرم سال 61 هجری تا امروز و تا آینده...

بنابراین، می‌توان گفت که ویژگی tragic flaw در این واقعه، به‌صورت استثنائی و منحصر به‌فرد نسبت به سایر تراژدی‌ها روند معکوس به‌خود می‌گیرد؛ این قهرمان ماجرا نیست که مرتکب خطا می‌شود بلکه همه شخصیت‌های حقیقی و بازیگران و بینندگان و شنوندگان این ماجرا در حین وقوع حادثه و البته پس از آن هستند که باید مراقب باشند خطایی مرتکب نشوند که منجر به پایانی تراژیک شود. به دیگر سخن، این پایان تراژیک در صورت وقوع نه برای قهرمان این قصه واقعی، بلکه برای مخاطب آن رقم خواهد خورد، خواه این مخاطب خود یکی از حاضرین در واقعه باشد یا خواننده آن، یا شنونده آن، چون به خوبی می‌داند معنای «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا» چیست؛ و به تبع آن می‌داند بهای عدم همراهی با این دو ثقل چیزی جز ضلالت نیست.

و اما نکته پایانی، واقعه عاشورا تراژیک است اما فقط تراژیک نیست. حادثه تراژیک صرف، از سوگ و غم و پالایش روحی و حتی تزکیه‌ای یک یا چندروزه فراتر نمی‌رود، حال آن‌که تاثیر عاشورا ماندنی و ابدی است... «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی»... برون‌داد این حادثه تراژیک، حقیقتی است همزاد و همراه بشر که همان بقای دین محمد (صلی الله علیه و اله و سلم) است... تاثیری ماندگار و مادام السموات والارض.

و این‌جاست که در پس غم‌ها و سوگ‌های عظیم این تراژدی، حقیقتی زیبا دلنشین و بس باعظمت رخ می‌نمایاند و البته که فقط باید برگزیده‌ای از میان برگزیدگان باشی که بتوانی این عظمت و زیبایی را درک کنی و بگویی ما رایت الا جمیلا...

با این نگاه، به نظر می‌رسد واقعه عاشورا و آثار ادبی و هنری مبتنی بر آن را باید نوعی تراژدی دانست که ضمن دارا بودن برخی ویژگی‌های آثار تراژیک، از ویژگی‌های ممتاز و برجسته حماسی، انسانی و الهی برخوردار هستند که شاید اصطلاح «فراتراژدی» بتواند تا حدی آن را از تنزل به یک سوگواره صرف ممتاز کند، هرچند که اگر فقط در حد سوگ هم می‌بود، در بزرگی این غم همین بس که داغی شده است ابدی بر قلب انسان‌ها، داغی که هرگز به سردی نخواهد گرایید... «ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین لن تبرد ابدا».

و آخر کلام، ان الحسین مصباح الهدی والسلام علی من اتبع الهدی...»

انتهای پیام