شنبه 3 آذر 1403

عرضه «کتابفروشی پل کالج» در کتابفروشی‌ها

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
عرضه «کتابفروشی پل کالج» در کتابفروشی‌ها

رمان «کتابفروشی پل کالج» نوشته مرجان کمالی با ترجمه فرناز رحیم توسط نشر صاد منتشر و راهی بازار نشر شد.

رمان «کتابفروشی پل کالج» نوشته مرجان کمالی با ترجمه فرناز رحیم توسط نشر صاد منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «کتابفروشی پل کالج» نوشته مرجان کمالی به تازگی با ترجمه فرناز رحیم توسط نشر صاد منتشر و روانه بازار نشر شده است.

مرجان کمالی نویسنده ایرانی الاصل در ترکیه متولد شده و زندگی خود را در سراسر جهان و در کشورهایی مانند کنیا، آلمان، ترکیه، ایران، سوئیس، استرالیا و ایالات متحده گذرانده است. او کارشناسی خود را در رشته ادبیات انگلیسی از دانشگاه برکلی کالیفرنیا گرفته و در حال حاضر در مؤسسه نگارش خلاق گراب استریت بوستون مشغول به تدریس نویسندگی است. وی دو رمان نوشته، رمان اول قصه عشق بین مادر و دختری به نام دریا و مینا است. این رمان به پنج زبان ترجمه شده و جایزه کتاب ماساچوست را از آن خود کرده است.

رمان «کتاب فروشی پل کالج» دومین کتاب این نویسنده است که در زمره سی کتاب برتر منتخب نیوزویک سال 2019 محسوب می‌شود. این رمان نامزد جایزه پوشکارت بوده و به چند زبان ترجمه شده است.

نویسنده اثر پیش رو که مدت کوتاهی در زمان جنگ تحمیلی در ایران زندگی کرده در بخش تقدیر و تشکر کتابش از پدرش یاد می‌کند که در مورد تاریخ و جغرافیا و حتی نقشه تهران و رویدادهای سال 1332 از راهنمایی‌های او استفاده کرده است.

بخش عمده ای از جذابیت‌های این رمان مربوط به تاریخ و فرهنگ ایران است. اگرچه نویسنده گهگاه و به خاطر تجربه اندکش از زندگی در ایران دچار خطاهایی شده اما در کل موفق شده تاریخ فرهنگ و به ویژه ادبیات و آشپزی ایرانی را به نمایش بگذارد و مخاطب را با ایران آن دوره همراه کند. در بخشی از رمان اشعار مولانا نیز مرور شده اند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

چند روز بعد هنگامی که رؤیا به کتاب فروشی برگشت. چند مرد با کلاه مخملی و شلوار مشکی داخل مغازه پرسه می‌زدند. ترسید که مبادا ساواکی‌های شاه باشند. آقای فخری یک جلد از کتاب اشعار مولانا به رؤیا داد و لبخندی جدی زد. رؤیا کتاب را گرفت. خارج شد و تا چند خیابان بعد پیاده رفت با ضربان قلبی که حس می‌کرد هر لحظه ممکن است از جایش درآید. همان جا و فقط همان لحظه جرئت بازکردن کتاب را پیدا کرد.

در میان کاغذهای کتاب نامه‌ای فشرده جا گرفته بود. آن قدر نامه را سفت گرفته بود که بند انگشتانش درد گرفت. سپس نامه را داخل کتاب سر جایش گذاشت. جرئت نمی‌کرد نامه را در خیابان باز کند و محتوایش را در انظار عموم بخواند، گویی انجام این کار غیرقانونی باشد. باید تا زمانی که تنها می‌شد صبر می‌کرد.

تمام مسیر خانه کتاب را به سینه اش فشرد البته لحظه رسیدن رؤیا، زری گله کرده بود که دستانش از پوست کندن بادمجان دردگرفته، در حالی که رؤیا در خیابان‌ها پرسه می زده و اینکه رؤیا هرگز سهم کار خودش را انجام نمی‌دهد. کاذب، خدمتکار منزل با روسری یک وری، صورت عرق کرده از پوست کندن بادمجان که به نظر کار بد از ظهرها بود. شکاک به رؤیا نگاه می‌کرد. مادر رؤیا اشاره کرد تا روی سطل سروته شده آشپرخانه بنشیند و همگی با هم پوست کردن بادمجان‌ها را تمام کنند.

این رمان با 387 صفحه، شمارگان 200 نسخه و قیمت 299 هزار تومان عرضه شده است.